حرفش این بود که صدا و سیما با تخصیص یک شبکه محلی به هر استان، به کل ساکنان آن بخش از مملکت را به فراموشی سپرده است. بهتر از من میدانید که این شبکههای محلی هم چه جنس و کیفیتی دارند. هنر و غایت خلاقیتشان یک برنامه زنده روزانه یا شبانه است که چند خواننده تکراری محلی آنجا به لهجه شهر مورد نظر آوازی بخوانند و در یک طرف هم عدهای سرگرم پختن آش و نان محلی باشند و اگر آدم مشهوری به هر دلیلی از تهران گذارش به آنجا افتاده، بیاورندش و چند کلمهای با وی گپ بزنند و... در این معادله تأسفبار هیچ فکری برای سمت دیگر این معادله، یعنی ارتباط این استانها با شبکههای ملی نشده است. چرا که همه میدانیم، کم اهمیتترین شبکههای سراسری مستقر در تهران، اوضاعی به مراتب منظم، موجه و با امکانات و برد بیشتری نسبت به حتی گلهای سر سبد شبکههای استانی دارند.
قصه قیاس امکانات اینها یک بخش ماجراست و مسئله طرح معضلات و کمبودهای استانها از یکسو و تواناییهای آنها از سوی دیگر نکتهای است که همواره از یادها میرود. نتیجه آن میشود که مثلاً فلان نویسنده، هنرپیشه تئاتر، شاعر، مخترع و... که ساکن تهران است، حتی اگر در قعر جدول ردهبندی کیفیت کاری صنف خود باشد، بارها به شبکههای مختلف رسانه ملی راه یافته و ملت ایشان را زیارت کردهاند، اما بزرگترین رمان نویسان، شاعران، متفکران و اصحاب خرد ما که ساکن تهران نیستند جز شبکه استانی، اگر در طول عمرشان، برای محفلی به مرکز دعوت شده باشند، ممکن است یکی از برنامههای شبکههای سراسری، سراغی از ایشان بگیرد.
همینها اگر مقیم مرکز استان خودشان نباشند که دیگر واویلا...
همه چیز هم کاملاً روشن است. تهیه کننده دفترچه تلفنش را درمیآورد و برای دعوت کردن بیدردسرترین میهمانان در انبوه برنامههای گفتوگو محور شبکههای ملی مستقر در تهران، میرود سراغ کسانی که هزینه اصلی آنها برایش یک آژانس اینترنتی است. همین میهمان اگر بنا باشد از شهرستان به برنامه بیاید، کلی هماهنگی و هزینههای دیگر دارد و... به همین سادگی انبوه مخاطب رسانه ملی که شبکههای اصلی را حتی در شهر و استان خودش تماشا میکند، بهمرور با مثلاً شاعران و کارآفرینان و مخترعان و نویسندگان و... حتی درجه سوم تهرانی آشنا شده و اما از شاعری ملی و درجه اول که شاید یک خیابان با خانه او فاصله داشته باشد، بیخبر خواهد ماند. چرا که او به واسطه جبر جغرافیایی، راهی به آن برنامهها و شبکهها نخواهد داشت.
در این خصوص حرف و حدیث بسیاری برای گفتن هست. اما چه خوب است مدیران دلسوز رسانه ملی، راهی بیابند تا این درد کهنه و سی ، چهل ساله، چاره شود. میتوان برنامههایی بهطور ویژه برای شناسایی چهرهها و تواناییهای خارج از مرکز طراحی کرد یا تهیه کنندهها موظف شوند، میهمانانشان نسبت برابر داشته باشند. دقت کنید سخن از شبکههای پرمخاطب و ملی و برنامههای پرطرفدار آنان است. فردا جوابیه نفرستید که شبکه «شما» به همین منظور تأسیس شده و فلان و بهمان. زیرا همه میدانیم شبکه شما چه میزان مخاطب دارد و به عنوان مثال شبکههای سنتی یک و دو و سه چقدر... پایان سخن آنکه؛ برای هزارمین بار، باور کنید ایران فقط تهران نیست!
۹ خرداد ۱۳۹۷ - ۱۴:۲۸
کد خبر: 603277
تا امروز صریح یا در لفافه، همینجا از رسانه ملی بسیار نوشتهام. پیامد هر نوشته بازخوردهای متفاوتی نیز داشتهام. در این تبادل آرا، گاه نکات تازه و مهمی حاصل میشود. از جمله دوستی بسختی از تمرکزگرایی رسانه ملی گلایه کرده بود و چه بحق.
نظر شما