به گزارش قدس آنلاین، «محمدرضا محمدی نجات» نویسنده، برنامه ساز، فعال فرهنگی، روزنامه نگار، مستند ساز و تهیه کننده است. از آخرین ساختههای او، مستند «یک قصه از بلوچستان» است که درباره یک گروه فیلمسازی است که پس از گذشت ۳۴ سال از پیروزی انقلاب اسلامی به بلوچستان میرود تا سراغ افراد و منطقهای که شهید آوینی، اوایل انقلاب وضعیت اسفبارشان را روایت کرده بود، بگیرد و این بار وضعیت آنها را بعد از انقلاب و حضور جهاد سازندگی به تصویر میکشد. او این روزها مشغول ساخت مستندی درباره تاریخ انقلاب اسلامی در شهرهای مختلف است.
محمدی نجات که حرف هایی شنیدنی در حوزه مستندسازی دارد، درباره مشکلات پیش روی عرصه مستند سازی بحران به خبرنگار ما میگوید: چرخه تولید اثر فرهنگی در کشور، دچار نقص است. مگر مستند اجتماعی خوب ساخته میشود؟ شرایطش فراهم است؟ جرئت و جسارتش هست؟ دانش و توان آن هست؟ مستند ساخته میشود بدون اینکه اثری داشته باشد. مستندهایی که موضع ندارند! کار فرهنگی بی بازده و بدون اثر، ضد خودش عمل میکند و کارکرد ضدفرهنگی دارد. نمیتوان در چند جمله برای وضعیت مستند، چاره جویی کرد چون بحران مدیریت فرهنگی داریم.
به باور او، مشکل در تربیت مدیرانی است که بتوانند مستندسازان جوان را هدایت کنند یعنی مشکل، فراتر از مستند و مستندساز است، کسانی که امور فرهنگی در دست آنهاست با وجود اینکه تجربه کار انقلابی هم دارند، خروجی کارشان خوب نیست.
او میگوید: شاخصترین عرصهای که مستند بحران در آن جای کار دارد، موضوع مدافعین حرم است. این همه مستند ساخته شده، ولی کاری که مخاطب عام را اقناع کند، به او تحلیل و اطلاعات بدهد، به اندیشهاش جهت ببخشد، کم است. بودجه هم داشته باشیم و کارهای میلیاردی هم بسازیم به این سمت میرویم که مردم را از داعش بترسانیم، نمیتوانیم مردم را قانع کنیم که به لحاظ فکری چه مشکلی با داعش داریم، اینکه داعش چه تهدید عقیدتی بزرگی برای منطقه است، کاری نداریم که مردم را قانع کنیم، فقط آنها را میترسانیم.
■ از خودمان هم عقب هستیم
مسیر حرفهای ساخت مستند چگونه است؟ اینکه موضوعی انتخاب شود، بودجهای برایش لحاظ شود، پژوهشی روی آن صورت بگیرد و تکنیک پیاده سازی آن محتوا اجرا شود؟ محمدی نجات این روند را، سطحی دانسته و میگوید: مسیر حرفهای ساخت مستند این است که عدهای آدمهای حرفهای در سطح کلان مدیریت بکنند و آموزش بدهند. مستندسازان زیادی را به سوریه میفرستیم، ولی چند نفر از آنها زبان عربی بلد هستند؟ چند نفر از آنها تاریخ منطقه را میشناسند؟ یا تاریخ سیاسی معاصرسوریه را میدانند؟ متأسفانه هیچ نگاه عام و شاملی نسبت به سوریه وجود ندارد، به همین دلیل عمقی در کارها نیست.
او معتقد است: امروزه مد شده است که همه بگویند کارهایمان پیوست فرهنگی و رسانهای ندارد، این موجب میشود که جو ناامیدکننده و دلسردکنندهای در فضای فرهنگی کشور ایجاد شود. تلاش میشود، ولی تلاشها به نتیجه نمیرسد.
محمدی نجات با بیان اینکه ما از خودمان هم عقب هستیم، خاطرنشان میکند: بیش از ربع قرن پیش، شهیدآوینی، آغازبه طرح اندیشه پرسش از ماهیت رسانه و تلویزیون کرد، یک سری سؤال مطرح کرد. ما هنوز سؤالهای شهید آوینی را نشنیدیم چه برسد به اینکه برایش جوابی پیدا کنیم. هنوز هم تکلیف خودمان را با ماهیت رسانه مشخص نکردهایم واقتضائات آن را نمیشناسیم. اگر بودجهای باشد، مستندساز پژوهش مختصری انجام میدهد و کاری تولید میشود، ولی اثرگذار نیست. چرا دیگر هیچ کار اثرگذاری مثل روایت فتح نداریم؟ روایت فتح امروز ما کجاست؟
■ اگر تزکیه نباشد، نتیجه به قهقرا میرود
باید آسیب شناسی شود که چرا هزینه میکنیم و نتیجه نمیگیریم؟ چرا انرژی میگذاریم و به نتیجه نمیرســـیم؟ چرامـــردم قانع نمیشوند؟ چرا حتی مخاطب حزب اللهی هم قانع نمیشود؟ چرا وقتی برایش شبههای ایجاد میشود، جوابی نداریم که به او بدهیم؟ محمدی نجات با طرح این پرسشهای اساسی، میگوید: هنوز تکنیک هایی که دشمنان در جنگ رسانهای دارند از آنها استفاده میکنند را نمیشناسیم، نمیتوانیم تکنیکهای آنها را خنثی کنیم چون شناخت نداریم.
او در پاسخ به اینکه کجا باید این شناخت را به مستندسازها بدهد؟ پاسخ میدهد: فکر کنم یکی از آنها، بقالی سر کوچه ما باشد! مدیریت، قدرت و پول میآورد و اگر تزکیه نباشد، فساد میآورد. اگر مستندسازان فقط به دنبال این باشند که تکنیک را یاد بگیرند یا زد و بند بکنند چون خودسازی و تزکیه در آن پرورش نیافته است، نتیجه به قهقرا میرود. کسی که دهها میلیارد تومان پول دستش است اگر تزکیه نفس نداشته باشد، ببینید که چه میشود!
محمدی نجات درباره اینکه مستندساز چه کند تا در بیان مشکلات به دام سیاه نمایی گرفتار نشود، میگوید: باید نگاهش عمق داشته باشد. ذهن، زبان، چشم، تکنیک و دل مستندساز باید تربیت شده باشد تا حرفش اثرگذار باشد، اما هیچ سرمایه گذاری برای آموزش مادی و معنوی مستندسازان وجود ندارد. هیچ جای متمرکزی نیست که آدمها را براساس توان درونی و بیرونی آنها فیلتر کند و به آنها آموزش بدهد.
او تأکید میکند: اگر مستندسازها، کاربلد و دارای تزکیه نفس باشند، فرم را بشناسند و مسلط بر محتوا باشند، میتوان امیدوار بود که آثارشان، مشکلات را رفع کند. مگر کار مستند فقط نشان دادن سیاهی هاست؟ آیا کارکردش نشان دادن افق و راه حل نیست؟ چرا کاری نمیکنیم که مشکلات کشور را نشان بدهیم و برایش راه حل بیابیم. برویم سراغ کسانی که راه حل دارند یا کسانی را که در مسند قدرت هستند و کاری نمیکنند به چالش بکشیم.
■ احتکار و انحصار فرصتها
نبود روایتهایی از این سمت در مورد سوریه و اتفاقات منطقه، موجب شده است که آن طرف، روایتهایی دست اول اما جعلی از اتفاقات سوریه داشته باشد، چرا جای ما در روایتگری هنرمندانه و دست اول از اتفاقات منطقه، خالی است؟ محمدی نجات که تجربه ساخت مستندهای بحران را دارد، پاسخ میدهد: کسانی هستند که این فرصتها را در کشور ما احتکار و انحصار کردهاند. نه خودشان کار میکنند و نه به دیگران اجازه کار میدهند. دقیقاً همان کسانی که باید خط بدهند، جهت بدهند، افقها را باز کنند، همان هایی هستند که این فضا را بستهاند و اجازه نمیدهند که کسی کار کند. کاری که اینها کردهاند، مانع ایجاد روایتگری از این سمت شده است. ضمن اینکه ما راوی خوبی نیستیم و تکنیک روایت را بلد نیستیم. آن طرف، یک روایت جعلی را به شکل هنرمندانه به عنوان یک روایت اصلی میسازند، اما در این سمت، کسانی هستند که نمیگذارند هیچ روایتی شکل بگیرد، ولو ناقص و غلط. البته شاید کارکرد یک روایت ناقص بدتر از بیروایتی باشد.
این مستندساز درباره شرایط دسترسی به آرشیو هم یادآور میشود: آرشیو زیادی وجود دارد، اما منحصراً دست عدهای خاص است که با آن دکان باز کردهاند. از سوی دیگر، ما علم استفاده از آرشیو را نمیدانیم. متأسفانه مستند آرشیوی را سخیفترین نوع مستندسازی در کشورمان میپندارند و وقتی میخواهند بگویند که دم دستی است، میگویند مستند آرشیوی است در حالی که آرشیو، یکی از ارزشمندترین سرمایههای فرهنگی یک کشور است، حافظه بصری یک کشور به شمار میرود، ولی ما بلد نیستیم از آن استفاده کنیم و اجازه نمیدهیم، کسی هم از آن استفاده کند. متأسفانه ضعیفترین افراد را در این حوزه میگماریم و برای به دست آوردن آرشیوهایمان در دیگر کشورها، هزینه نمیکنیم.
نظر شما