تحولات منطقه

نگاه انتقادی داشتن جزو لوازم تک‌نگاری است. در این گونه ما باید از نگاه رسمی فاصله بگیریم و به چیزهایی بپردازیم که کمتر دیده می‌شود. مسائلی که اگر مخاطب خودش در سفر بود کنجکاوی می‌کرد.

ماهی خوران درسواحل زیبای جنوب
زمان مطالعه: ۶ دقیقه

شاید وقتی کلمه سفر به گوش ادب‌دوستان می‌خورد، اولین نام‌هایی که به ذهن‌ خطور می‌کند، «سفرنامه ناصرخسرو» و «خسی در میقات» جلال آل احمد باشد. یکی از حوزه‌هایی که در آن با کمبود جدی روبه رو هستیم همین سفرنامه نویسی است. انسان‌ها در سفر با «خود» واقعی خود و همسفران‌شان روبه‌رو هستند و فراغت از کار و دغدغه‌های روزمره‌ای که همه را در شهر خود جا گذاشته‌اند، سبب می‌شود تا نگاه شان به مسائل پیرامون تیزتر شود و اطراف خود را از پنجره‌ای تازه تماشا کنند؛ زیبایی سفر نیز تماشای باغ از پس همین دیوارهاست.
محمدرضا وحیدزاده، شاعر و نویسنده کشورمان امسال در نمایشگاه کتاب «ماهی خوران» را به مخاطبانش هدیه داد. «ماهی خوران» تجربه سفر وحیدزاده به جنوب است، البته با کمی تفاوت. وحیدزاده در سفرنامه‌ای که نوشته سعی کرده چشمانش را باز کند و همه چیز را ببیند. یعنی مقهور اتفاق‌ها و دیدنی‌ها نشده تا نادیده‌ها را نانوشته بگذارد.
 نادیده‌هایی که به چشم دیگران نیامده ولی او بی‌تفاوت از کنارشان رد نشده است. او خنثی روایت نکرده و خواننده مشغول خواندن روایت یک توریست از سواحل زیبای جنوب ایران نیست، بلکه باید گفت یک ایرانی که دلسوز وطنش است با شما سخن می‌گوید.
 او هم ساحل سیریک را می‌بیند که محلی‌ها می‌گویند چنین و چنان است هم فقر و محرومیت بومی‌ها را که شهروند این کشور هستند. باز هم باید گفت محرومیتی که در این سفرنامه تصویر شده سبب می‌شود سفرنامه وحیدزاده از متنی خنثی به متنی موضع‌دار تغییر وضعیت بدهد و خواننده احساس نکند پای صحبت‌های یک توریست الکی‌خوش نشسته که از سر شکم‌سیری چند روزی زن و بچه را رها کرده تا عشق و حالی در سواحل دریا کند. با او گپی زدیم درباره «ماهی‌خوران» که در ادامه می‌خوانید:

■ به نظر شما چرا ما در حوزه سفرنامه نویسی با کمبود جدی مواجهیم؟ یعنی وقتی حجم رمان‌های تولید شده در سال را با سفرنامه‌های منتشر شده مقایسه می‌کنیم، یک بی تعادلی بسیار نامطلوب آدم را آزار می‌دهد. آیا این به خلق و خوی ما ایرانی‌ها ربطی دارد یا دلیلش چیز دیگری است؟
با این مسئله موافق نیستم. اتفاقاً جواب‌های متفاوتی به این پرسش داده شده است؛ برخی معتقدند ما درگونه‌های دیگر موفق‌تر از رمان هستیم. سفرنامه نویسی جزو ژانر تک نگاری محسوب می‌شود و مستقل از گونه ادبیات داستانی است، یعنی به روایتگری برمی‌گردد. در دنیا نمونه‌های موفق زیادی داریم. تک نگاری در ایران با جلال شروع می‌شود، بعد در آثار نویسندگانی مثل امیرخانی ادامه پیدا می‌کند. «داستان سیستان» یکی از تک‌نگاری‌های موفق سال‌های اخیر است. در این ژانر ما با خلاقیت به معنای کلاسیکش روبه‌رو نیستیم، یعنی خیال‌پردازی نداریم.
 شیوه گزارشگری رسمی هم نیست که همه چیز به صورت گزارشی روایت شود. نویسنده فقط تجربیاتش را با مخاطب به اشتراک می‌گذارد. 
خاطرات و حاشیه‌نویسی‌ها از جمله نمونه‌های تک‌نگاری است، مثلاً در ژانر خاطره‌نویسی بخصوص انقلاب و جنگ کتاب‌های خیلی مهمی داریم که اتفاقاً بسیار پر فروش‌اند. خیلی‌ها این را تهدیدی برای ادبیات داستانی می‌دانند و بسیاری نیز اتفاقاً این را مزیت قلمداد می‌کنند.
 یعنی معتقدند این ژانری است که ما در آن موفق بوده‌ایم. «پایی که جا ماند»، «دا»، «دختر شینا»، «خاک‌های نرم کوشک» و «ضربت متقابل» همه جزو آثاری است که در این ژانر دسته بندی می‌شود. به نظرم باید بیشتر از این هم به آن پرداخته شود. سفرنامه ژانر جوانی است که جای کار دارد و می‌شود آینده خوبی برایش تصور کرد. 

■ ما در «ماهی‌خوران» فقط با یک گردشگر روبه‌رو نیستیم بلکه یک آدم نقاد و کنجکاو را می‌بینیم که از کنار مسائل ریز بسادگی عبور نمی‌کند. چرا رویکرد انتقادی را برای سفرنامه‌تان انتخاب کردید؟
نگاه انتقادی داشتن جزو لوازم تک‌نگاری است. در این گونه ما باید از نگاه رسمی فاصله بگیریم و به چیزهایی بپردازیم که کمتر دیده می‌شود. مسائلی که اگر مخاطب خودش در سفر بود کنجکاوی می‌کرد. آنچه که در رسانه‌ها هست دیگر گفتن ندارد و باید مسائل کمتر گفته و دیده شده را برای خواننده به ارمغان آورد. من فقط سعی کردم خودم باشم و بدون رودربایستی و صادقانه حرف‌هایم را بزنم. همان موقع که برگشتم و شعف سفر در من پر بود، با همان هیجان تجربه هایم را روی کاغذ آوردم و این سفرنامه را نوشتم. همه زشتی‌ها و زیبایی‌ها را سعی کردم بیاورم. بعضی از دوستانی که خوانده بودند نظر لطف شان را به این کتاب اعلام کردند و اتفاقاً نقطه مثبت کتاب را همین صداقت و صمیمیت و غیررسمی بودن عنوان کردند. البته نوع روایت هم مهم است. نباید مخاطب را با توضیحات زیاد و جزئیات بی اهمیت خسته کرد. اعتدال در این ژانر ادبی خیلی مهم است و همین فاکتور موجب تمایز سفرنامه نویسی شده است. سعی کردم به این مرز نزدیک شوم و امیدوارم در آثار بعدی‌ام در این زمینه موفق‌تر عمل کنم.

■ بازخوردهایی که تاکنون از مخاطبانتان داشتید چطور بود؟
متأسفانه این کتاب هنوز توزیع مناسبی نداشته که به دلایل حرفه‌ای بازار نشر برمی‌گردد. ناشر موفق نشد این اثر را به خوبی توزیع کند اما برنامه ویژه‌ای برایش دارد که در زمانی مناسب سفرنامه‌هایش را منتشر کند. به همین دلیل هنوز بازخورد جدی از مخاطبان نگرفتم ولی در همین فرصت کم برخی از دوستانم که کتاب را خوانده بودند راضی بودند و نظرشان خوب بود. خیلی برایم انگیزه ایجاد کرد تا کتاب‌های دیگری هم بنویسم و امیدوارم این کتاب مخاطبان را به حال و هوای خوب یک گشت و گذار حسابی ببرد. دوست دارم این سفرنامه منشأ اثر شود و مردم به جنوب توجه بیشتری کنند. خیلی‌ها از جاهای دیدنی و ظرفیت‌ها و زیبایی‌های کشورمان بی‌خبرند. 

■ اگر بخواهید دوباره سفرنامه دیگری بنویسید چه نکاتی را لحاظ می‌کنید تا کتابتان از «ماهی خوران» رو به جلوتر باشد؟
اگر بخواهم سفرنامه دیگری بنویسم حتماً از تجربیات این سفر استفاده خواهم کرد. در حال حاضر یک سفرنامه دیگر هم نوشته‌ام که آماده چاپ و البته شرایطش با ماهی خوران کاملاً متفاوت است. سفری به لبنان و سوریه داشتم که اتفاقاتش از یک جنس دیگر است. خودم را آماده کرده‌ام که مجوز نگیرد چون یک سری ملاحظات امنیتی دارد اما اگر چاپ شد امیدوارم نمونه بهتری از سفرنامه اخیرم باشد. 
همچنان دغدغه اصلی‌ام این بود که مخاطب را با خودم شریک کنم و تجربه‌های زیسته خودم را با او به اشتراک بگذارم. بیش از این دیگر تمرین و استمرار است تا هر دفعه نویسندگی را کم نقص‌تر و بهتر از قبل پیش ببرم. نویسندگی مثل هر کار دیگری یک حرفه است که شما باید در آن خبره شوید و مهارت کسب کنید. این با تلاش بیشتر و کارهای متعدد صورت می‌گیرد. من فکر می‌کنم در ابتدای راه هستم و چیزهای بسیاری هست که باید یاد بگیرم. 
نویسندگی پشتکار و خسته نشدن لازم دارد. خیلی وقت‌ها باید چیزهایی را بنویسیم و شاهد شکست‌مان باشیم. اگر موفقیتی کسب می‌کنیم باید آن را حفظ کرد نه اینکه در باد غرور آن خواب‌مان ببرد. خیلی وقت‌ها آدم وقتی شعری می‌گوید یا مطلبی را می‌نویسد، خیال می‌کند فوق العاده است اما وقتی با چند نفر در میان می‌گذارد و نظرات آن‌ها را می‌شنود متوجه می‌شود که این طور نیست و با وجود همه تعلق خاطری که به آن‌ها دارد باید کنارشان گذاشت. همین سفرنامه «ماهی‌خوران» حذفیات زیاد داشت و بعد از نوشتن چندین و چند سفرنامه‌ای بود که داشتم و منتشر نکرده بودم. هنوز هم نظرات را دریافت می‌کنم و شاید اصلاً روزی سبکم را تغییر بدهم. فعلاً دارم تمرین می‌کنم و امیدوارم این تجربه‌ها که عمر مخاطب را می‌گیرد در حقش خیانت نکرده باشد. 

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.