به گزارش قدس آنلاین، اگر جزو مجازیگردهای حرفهای باشید، معمولا در گشت و گذارهایتان در شبکههای متعدد اجتماعی، هرچند وقت یک بار با یک ویدئوی جنجالی مواجه میشوید. این روزها اینقدر بازار ویدئوهای مجازی داغ شده که دیگر کسی یادش نمیآید تا همین چند سال پیش خبری از کلیپ های کوتاه چند دقیقهای که در آن کلی حرف ساختارشکنانه زده میشود، نبود و اگر امروز این فضا باز شده عقبهاش کلی داستان دارد که ما بی خبریم.
میلاد گودرزی یکی از نسل سومیهایی است که شاید نامش برای خیلیها آشنا نباشد، اما کاری کرده کارستان. کاری که حتما نتیجه تفاوت رویکرد او در برخورد با مسائل روزمره و اقدامات متفاوت او و تیمش است. احتمالا ویدئوی جنجالی ویلای لواسان آقای فیروزآبادی و سر زدن گودرزی به آنجا را در فضای مجازی دیده اید اما این تنها یکی از اقدامات رسانه ای اوست که دیده شده است.
اقداماتی که تنها یک قلمش بازگشت 300 میلیارد تومان پول به بیت المال است. بله درست شنیدید، 300 میلیارد تومان! میلاد گودرزی این روزها که گلایه از فساد زیاد شده است،به جای نق زدن دوربینش را برداشته و به دل معرکه زده است و تا کنون تهدیدها و تطمیع ها مسیر او و تیمش را از چیزی نترسانده چون آنها از اول میدانستند قرار نبود کار آسانی داشته باشند. با میلاد گودرزی در باره همین اقدامات و مسیری که تا امروز طی کرده به گفتوگو نشسته ایم.
اول درباره این همه اسم که دارید یک توضیحی بدهید. شما این روزها با کلی عنوان کار تولید می کنید که مخاطب را گیج کرده است. الان دقیقا فرق بین «آوانت»، «شهرداد»، «شهرآرا» و «آرمانگرام» چیست؟
این نقد را هم قبول دارم و هم نه. آوانت یک تلویزیون اینترنتی است که مخفف «آوا و نمایی تازه» است که ریشه آوانگارد به معنای پیشرو هم هست. آوانت محصول ویدئویی تولید میکند، در فرم های معمول و یا غیررایج تلویزیون که بستر توزیعش فضای مجازی و شبکه های اجتماعی است. چند وقت قبل سایت تحلیلی المانیتور یک مطلب مفصل درباره ما کار کرد و تعبیر «استودیوهای کوچک» را برای ما به کار برد. گفته بود فضای رسانهای ایران از صداوسیما ناامید شده و حکومت محصولات خودش را در این استودیوهای کوچک تولید میکند. علیرغم اتهامات و توهماتی که درمورد ما استفاده کرده بود، این تعبیر استودیوهای کوچک، تعبیر دقیقی بود.
ذیل آوانت، ما چند برنامه ویدئویی ثابت داریم. یکی «شهرآرا» است که یک گفتوگوی مردمی است که بطور هفتگی در موضوعات روز سیاسی و اجتماعی به خیابان و میان مردم میرود. پیشتر با یه اسم دیگه و الان بنام شهرآرا، در دو سال گذشته حدود 80 گزارش مردمی ساختیم. تحقیقا میتوانم ادعا کنم اولین برنامه گزارش مردمی ثابت و هفتگی فضای مجازی را ما ساختیم که بدون سانسور و صریح و داغ و رادیکال در فضای اجتماعی حرفهای مردم را منتشر میکرد.
برنامه «شهرداد» هم یک مجموعه برنامه مستند گزارشی بصورت سریالی در حوزه شفافیت و عدالت است.
آرمانگرام هم یک مجموعه برنامه گفتوگومحور بود که قبلاً کار کردیم و الان دیگر تمام شده است. شاید از این برنامه، گفتوگوی من با آقای دهباشی، درباره کمپینهای انتخاباتی کاندیداها در ایام انتخابات سال 96 را بهیاد داشته باشید.
ظاهرا بیشترین تمرکز شما روی «شهرداد» است. در همین چند وقت هم سوژه هایی که به سراغش رفتید کلی جنجال به راه انداخته است. ایدهی شکلگیری شهرداد چیست؟
شهرداد ایدهاش این است که در فضای عدم شفافیت اقتصادی و ناکارآمدی یک سری مسئله وجود دارد. در این فضا یک سری بردارهای مثبت و منفی قدرت هست که رو به روی هم قرار گرفتهاند. وقتی بردار منفی بر مثبت غلبه میکند فساد ایجاد میشود و وقتی بردارهای خیر غلبه کنند جلوی یک فساد گرفته میشود و یا با آن مبارزه میشود. مثلا کسی که اختلاس میکند یک بردار است، قوه قضائیه یک بردار است، افکار عمومی یک بردار است، نماینده مجلسی که از آن مفسد اقتصادی یا بدهکار بانکی دفاع میکند یک بردار است. ایده شهرداد این است که میگوید بردار رسانه در این دعوای قدرت غایب است. یعنی رسانه به عنوان نماینده افکار عمومی باید کمک کند به عنوان یک بردار خیر. خیلی وقتها مفسدین در یک اتاق کاملا تاریک بدون اینکه هیچکس مطلع باشد کار خود را جلو میبرند. در سکوت میشود از حمایتهای آدمهای صاحب نفوذ استفاده کرد. در سکوت به راحتی میشود به فلان وزیر زنگ زد، او هم به فلان قاضی زنگ بزند که آقای فلانی مورد تایید است. یعنی بردار وزیر در حمایت از بردار مفسد اقتصادی وارد صحنه میشود. اما اگر این آدم مفسد در فضای رسانهای سوخت و پیرامونش جنجال درست شد، دیگر هزینه حمایت از او بالا میرود. این یکی از تاثیرهای بردار رسانه است.
از طرفی، شهرداد بر اساس تعبیر «ژورنالیسم تحقیقی» شکل گرفته است. بررسی عمیق و تحقیقی روی مسائل جامعه و کشف حقایق پنهان و انتشار آنها از طریق رسانهها. شهرداد مسئله محور است. یک مسئله، وضع موجود و وضع مطلوب تعریف میکند و با ژورنالیسم تحقیقی، این مسیر را طی کرده و مسئله را حل میکند.
چرا شما تمرکز خود را روی مبارزه با فساد و شفافیت در حوزه اقتصاد گذاشتهاید؟
مبارزه با فساد امروز دیگر یک انتخاب نیست بلکه یک ضرورت است. یعنی راهی جز این نداریم. مبارزه با فساد باید صدر دغدغههای همه باشد. ما این را از جنس یک استکبارستیزی میبینیم. اگر میگوییم مرگ بر آمریکا این باید در عمل خرد شود و آمریکاهای کوچک داخلی را که به اندازه آمریکای بزرگ به مردم ظلم میکنند و هیچ کس با آنها کاری ندارد به چالش بکشد. مثلاً موضوع بدهکاران کلان بانکی را در نظر بگیرید. یک باشگاه صدتایی آدم خانوادههای پولدار، با رشوه دادن، سفارش از بالاییها و جعل اسناد، وامهایی را گرفتهاند که هیچ وقت آنها را پس نمیدهند. میزان معوقات بانکی کشور، امروز بیش از 200هزار میلیارد تومان است. برای اینکه دقیق متوجه شوید 200 هزار میلیارد تومان یعنی چه باید بگویم این عدد را اگر با دلار 4200 حساب کنیم تقریبا معادل تمام پولی است که آمریکا با تحریمها از ما بلوکه کرده است. یعنی به عبارت دیگر این صد نفر به اندازه آمریکای خارجی از داخل، مردم را در مضیقه گذاشتهاند. از طرفی در یک چنین مسیری به این رسیدیم که تنها راه مبارزه، رسانه است. دیوانسالاری پیر و فرتوت اجرایی و قضایی ما برای برخورد با چنین اعجوبههایی 50سال عقباند. برای مبارزه باید قدرت افکار عمومی را وارد کرد. ما هرجا به نتیجه رسیدیم در نتیجه حضور مردم بوده است. اصلا انقلاب ما هم همینطوری پیروز شد.
آنهایی که کارهای شما را دنبال میکنند میدانند که چقدر شما صریح هستید. از قضیه ویلای آخوندی در لواسان گرفته تا ماجرای ریختهگران در اصفهان، با کسی تعارف ندارید. در این مسیر چقدر با تهدیدهای افراد مختلف مواجه شدید؟
چالش و مشکل و خطر که نمک داستان است. روزی که ما با بچهها تصمیم گرفتیم این راه را شروع کنیم صابون بدترین مشکلات را به تنمان زدیم و خودمان را برای هر مشکلی آماده کردیم. یکی از همین بدهکاران بانکی، پیغام داده بود که چقدر میخواهید تا دهانتان بسته شود؟ اگر هم نه، طور دیگری دهانتان را ببندیم. طرف با خودش میگوید من قاضی را خریدم، این که دیگر یک خبرنگار است. هم تطمیع کرده بود هم تهدید. الان چند تا پرونده باز در دادسرا داریم. یکی از وزرا شخصا از ما شکایت کرده است. یکی از همین بدهکاران شکایت کرده که البته میرویم و بصورت مستند از خود دفاع میکنیم. اصلا یکی از ویژگیهای روزنامهنگاری تحقیقی این است که مستند کار کنیم تا موقع دادگاه دستمان پر باشد. گاهی ما ساعتها سر یک کلمه نریشن بحث میکنیم تا اگر اتفاقی افتاد به مشکل نخوریم. با وکیل مشورت می کنیم تا فلان جمله ما بار حقوقی نداشته باشد. همین پریشب یک پیامک آمد از قوه قضائیه که یک شکایت جدید از ما کردند. البته ما هم بی کار نمینشینیم. سر قسمت سوم یکی از همین پروندهها، از ما شکایت کردند و به خیال خودشان با این شکایت جلوی ادامه کار را می خواستند بگیرند. ما هم دقیقا همان روز قسمت چهارم را منتشر کردیم و گفتیم قسمت پنجم هم به زودی منتشر میشود.
اول صحبت هایت گفتی هدف ما شفافیت در حوزه اقتصادی است. آیا کارهایی که تا الان انجام دادید، غیر از جنجال در حوزه رسانه، در عمل هم تاثیر خاصی داشته است؟
طبق آخرین آمارهایی که از مسئولین بانکی گرفتم، در مجموع بالای 300 میلیارد تومان به بانک برگشته است. این عدد حاصل چند تا پروندهای است که ما روی آن کار کردیم. البته برخی هم ما کاری انجام ندادیم ولی مثلا یکی از همین آقایان که فرد معروفی هم هست از ترسش، آمده بود پول را پس داده بود. چون گفته بودیم که سراغ بعدیها هم خواهیم رفت. چون اینها نمیخواهند تصویر ذهنیشان در بین مردم و خواص خراب بشود. ما در این مبارزه رسانهای دنبال این هستیم امنیت مفسدین از بین برود. میخواهیم هزینه حمایت از این مفسدین را برای مسئولین بالا ببریم. نباید خیلی با خونسردی کارشان را جلو ببرند. البته این را هم بگویم که این موضوع حاصل همکاری یک مثلث است که ما بهعنوان رسانه یک ضلع آن هستیم. آن مسئولی که از درون سیستم بانک با ما مصاحبه و همکاری میکند و بهقولی افشاگری میکند و همچنین دستگاه قضایی که بعد از رسانهای شدن موضوع برخورد میکند، اضلاع دیگر هستند که باید از آنها نیز تقدیر کرد.
علاوه بر این مبلغی که از معوقات بانکی به بیتالمال برگشته، تعدادی از بدهکاران کلان بانکی یا آدمهای آنها، که روی آنها کار کردیم در این چندماه دستگیر شدند.
ضمن اینکه اگر در این فضای ناامیدی امروز، مردم خبر مبارزه واقعی با فساد را بشنوند بزرگترین دلگرمی و موفقیت است. بزرگترین حامی ما در همین پروندههایی که در دادگاه داریم کامنتها و نظرات حمایتی مردم است که گرفتهایم. من پرینت بدون اسم کامنتهایی که گرفتم را به بازپرس نشان دادم و گفتم ببینید مردم چقدر تشنه عدالتند. این بزرگترین دستاورد کار ماست.
میلاد آیا با من موافقی «خبرنگاری تحقیقی» که تو و دوستانت آن را دنبال میکنید در ایران مرده است؟ یعنی ما غیر از تیم های کوچکی مثل شما و شاید یکی دو مورد دیگر اصلا چنین چیزی نداریم.
بهنظر من خبرنگاری در ایران سه شکل است. همه خبرنگاران در ابتدای راه یک دورهی جنینی دارند. یک دوره چند ساله در شروع کار که خبرنگار پرشور است و دنبال انجام دادن کارهای بزرگ. بعد از این دوره دو تا اتفاق میافتد که بخش عمدهای از آن دست مدیر رسانه است. در حالت اول خبرنگار از دوره جنینی وارد دوره بلوغ می شود که خبرنگاری تحقیقی است. یعنی خبرنگاری تربیت میشود که میرود کارهای اساسی انجام میدهد ولی این دسته در کشور ما متاسفانه تقریبا صفر است. دسته دوم خبرنگارانی هستند که از جنینی وارد پیری میشوند. ما کارمندهایی داریم که دیگر خبرنگار نیستند و پیرمرد شدهاند. صرف آشنایی با تیتر و لید و یادداشت نوشتن و مصاحبه گرفتن که خبرنگاری نیست. الان واقعا کارکرد رسانههای ما به بلندگوی سازمانها تقلیل پیدا کرده است. بار زیادی از این موضوع هم روی دوش مدیران رسانه است که اگر جهانبینیشان تغییر کند میشود از آن خبرنگاران دوران جنینی کلی خبرنگار تحقیقی بیرون آورد. من راه حل این موضوع را هم تیمهای کوچک مستقل میدانم که دارای اختیارند، خلاقاند و میروند کارهای بزرگ میکنند. به جای اینکه یک خبرگزاری با 200 کارمندخبرنگار داشته باشیم میتوانیم 50 تا تیم 4 نفره چابک و مستقل تحقیقی داشته باشیم که بروند روی یک مسئله تمرکز کنند و آن مسئله را به نتیجه برسانند. البته خبرنگار تحقیقی لزوما افشاگر نیست، میتواند در شهر خودش مشکل آب را حل کند، مشکل محیط زیست منطقهاش را پیگیری کند. نمونه موفق روزنامهنگاری تحقیقی در دنیا ماجرای واترگیت است که یک رسوایی بزرگ برای دولت آمریکا بود. رمز موفقیت باب وودوارد، خبرنگار افشاگر این موضوع، به گفته خودش این بود که سردبیر واشینگتن پست به او اختیار کامل داده بود. گفته بود من کار ندارم با چه کسی مصاحبه میکنی و منبع اطلاعاتی تو کیست، فقط به خروجی برس. همین هم شد که در 28 ماه نزدیک به 400 مقاله درباره این مسئله چاپ کرده بود تا جایی که نیکسون، رییس جمهور وقت را مجبور به استعفا می کند. یعنی یک تیم دو نفره که سردبیر از آنها حمایت میکند اینچنین نتیجه ای به ارمغان میآورد. اما در فضای خبری امروز ما خبرنگاران ته کارشان توییتر و هشتگبازی است. خبرنگار موفق کسی میشود که چند هزار فالور توییتری دارد. خبرنگار باید کف خیابان باشد که تولید کند، نهایتا خروجیاش را در توییتر بگذارد ولی من میبینم فلان خبرنگار 24 ساعت دارد توییت میگذارد. تو کی وقت کردی بروی و تولید کنی؟
ماجرای یک بدهکار کله گنده که با روابط خاص خود 80 میلیارد تومان وام گرفت
آقای «قانون» سلام!
در این 6 ماهی که آوانت کار خود را آغاز کرده، دو پرونده مهم افشا شد. میلاد گودرزی ماجرای بدهکاری مالک روزنامه قانون را اینگونه تعریف میکند: مهم ترین سوژه ما بدهکاران بانکی بود که برای شروع سراغ بانک سرمایه رفتیم ولی پای صندوق ذخیره فرهنگیان، شهرداری تهران، شورای شهر تهران، پتروشیمی اصفهان، روزنامه قانون و چندجای دیگر هم به میان آمد.
مثلا ما یک بدهکار بانکی داشتیم که با او کاملا دیپلماتیک برخورد میشد. بانک با هزار خواهش و تمنا میگفت آقای بدهکار! به سر ما منت بگذار و لطف کن بیا پولت را پس بده.
چرا؟ چون خود بانک موقع وام دادن کارهای قانونیاش را انجام نداده بود و حتی بعضی از مسئولین وقت رشوه گرفته بودند، برای همین الان موقع برگشت نمیتوانست فشار بیاورد.
این آدم یک بار وسط جلسهاش با بانک به یکی از وزرا زنگ میزند و گوشی اش را روی اسپیکر می گذارد، بعد هم شروع میکند به صحبت کردن که مثلا آقا آخر هفته کجا برویم. یعنی میخواست به این بانکیها نشان بدهد چقدر به قدرت وصل است و نفوذ دارد.
این بدهکار بانکی، علیرضا نیکویی مالک روزنامه قانون است.
مامور وصول مطالبات شرکت زیرمجموعه بانک به ما میگفت این آقا تا قبل از سوخته شدن اسمش در فضای عمومی، در جلسات بانک به ما میگفت یعنی چه بیاور پس بده؟ من قرار نیست پس بدهم.
من رشوه دادم و وام گرفتم. تو به چه حقی میگویی پس بده؟ این آدم که بیش از یک سال پروندهاش باز بوده و هیچ برخوردی با او نمی شده و از بردارهای قدرت استفاده میکرد، در عرض یک ماه که ما کار رسانهای رویش انجام دادیم در فضای رسانهای سوخت و دستگیر شد.
یعنی بیش از یک سال پرونده داشتن در قوه قضائیه که به جایی نرسید با یک پیگیری ما دستگیر شد.
اگر میخواهید بدون پرداخت حتی یک ریال برای خودتان بانک بخرید، ما به شما یاد میدهیم
روغن «ریخته» و گران
اینها یک خانواده اند، 5 تا داداش هستند، با محوریت برادر بزرگتر، بهروز ریختهگران. یک سری کارخانه دارند در اصفهان؛ فولاد ماهان سپاهان و شرکت های زیر مجموعه اش همه مال اینهاست. از اواخر دهه 08 تخلفات مالی شان شروع شد و در مجموع چند هزار میلیارد تومان تخلف مالی در پروندهشان وجود دارد. دو تا از فسادهای شان از بقیه درشت تر است. سال 68 اقدام به خرید بانک سرمایه از شهرداری تهران کردند. آن ایام شهرداری درگیر ساخت تونل توحید بود. اینها هم قراردادی مینویسند که ما به شما 08 هزار تن میلگرد میدهیم، در ازایش 04 درصد از سهام بانک سرمایه که آن موقع مال شهرداری بود را می خرند، سود سهام را هم میگیرند ولی میلگردی تحویل نمیدهند چون از اولش هم هیچ میلگردی در کار نبود. به یک انباردار 61 میلیون تومان رشوه میدهند که توی حواله ات بنویس 08 هزار تن در اینجا میلگرد داریم. ریخته گران در شهرداری آدم داشت و با حمایت یک عضو شورای شهر که از سال ها قبل در اصفهان با هم آشنا بودند توانست به همین راحتی بانک سرمایه را بخرد.
یک فساد بزرگ دیگر هم دارند. بهروز، سهام پتروشیمی اصفهان را سال 09 میخرد و فروش و بازرگانیاش را برعهده می گیرد. یک شرکت صوری در دبی به اسم خودش ثبت میکند و میشود کارگزار رسمی فروش پتروشیمی . محصولات از کشور خارج میشود ولی پولش هیچ وقت برنمی گردد. الان به پتروشیمی اصفهان بیش از 0091 میلیارد تومان بدهکار است. از طرفی پتروشیمی با پالایشگاه قرارداد دارد چون خوراکش از آنجا تامین میشود. بعد از مدتی چون این آدم پولها را به پالایشگاه نمیداده، اینقدر بدهیهایش زیاد میشود که دیگر پالایشگاه خوراکش به پتروشیمی را قطع میکند و رسما تعطیل میشود. در اوج تحریم های 91 رسانه های خارجی کلی روی این موضوع مانور دادند که تحریم ها اثر کرد و صادرکننده نمونهشان تعطیل شد. شهریور سال 29 بهروز و یکی دیگر از برادرها موقع خروج از کشور همراه با چمدان های طلا و دلار دستگیر میشوند و پرونده باز میشود. یکی از داداش ها از سال 29 تا اکنون زندان است. سال 69 دادگاهش آغاز بکار کرد. ما هم از بهمن 69 روی این موضوع کار کردیم تا پرونده سریعتر به نتیجه برسد. حکم بدوی اش هم در هفته های اخیر صادر شد.
منبع: روزنامه قدس
انتهای پیام/
نظر شما