به گزارش خبرنگار فرهنگی قدس آنلاین، برنامه جیوگی با شیوه خاصی از اجرا و طرح مباحث چالشی، نام میلاد دخانچی را بر سر زبانها انداخت. بعد از آن در برنامه سختانه که یک برنامه گفتوگو محور چالشی با چهرههای مطرح فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی کشور بود، مباحثی را پیرامون مناقشات فکری و مسائل روز افکارعمومی جامعه ایرانی روی آنتن شبکه سه برد. میلاد دخانچی، کارشناس و تحلیلگر فرهنگی و برنامه ساز تلویزیونی معتقد است؛ اگر در این سالها بخواهیم یک پروژه اندیشهای داشته باشیم، باید در تلویزیون یک رنسانس ایجاد شود و رسانه ملی را دستخوش تغییر کنیم.
با او که دانش آموخته دکترای مطالعات فرهنگی از دانشگاه کویینز در کینستون کاناداست و انتقاداتی جدی به تلویزیون دارد، گفت وگو کردیم که در ادامه میخوانید:
■ به نظر شما چرا تلویزیون میل به ساخت برنامههای ترکیبی طنز پیدا کرده است، دلیل اصالت یافتن برنامههای طنز همچون دورهمی یا خندوانه در تلویزیون چیست؟
به نظرم تلویزیون یک جسدخانه است. یکبار مدیر شبکهای به من گفت که یک برنامه جذاب بساز، گفتم که منظورت از برنامه جذاب این است که بزنم و بندری برقصم. پاسخش این بود که خندوانه و دورهمی حتی بین مدیران تلویزیون هم، طراز شدهاند و من چارهای ندارم جز اینکه در آن طراز فکر کنم. این اتفاق ناگهانی رخ نداده است از دهه هفتاد تلویزیون روی طنز سرمایهگذاری کرده است و امروز دارد نتیجه میدهد. مدیران تلویزیون به طنز، اصالت و ضریب دادهاند و امروز گفتمان غالب تلویزیون جمهوری اسلامی، طنز میشود در حالی که باید گفت چه زمانی به برنامههای اندیشهای ضریب داده شد؟ نه فقط در تلویزیون که در دیگر رسانهها هم به اندیشه، اصالت نمیدهند. ضمن اینکه برنامههای اندیشهای تلویزیون پراکنده و به مثابه تیری در تاریکی بودند.
از سوی دیگر، مسئله اقتصاد فرهنگ هم مطرح است. تلویزیون، عروس هزارداماد است و به همه چیز تعلق دارد، اما بر خلاف تصورات که فکر میکنند به یک جریان سیاسی نزدیک است، به هیچ جریان سیاسی تعلق ندارد، کارکردش هیچ خدمتی به هیچ جریان سیاسی نمیکند. در واقع برنامههای تلویزیون بیشتر در اختیار طبقه بورژوای شهری است به طوری که تبلیغات تلویزیونی به یک گفتمان در تلویزیون تبدیل شده است. جالب اینکه در شرایطی که بسیاری میگویند تلویزیون مخاطب ندارد، این رسانه هرچه رقم تبلیغات را بالا میبرد بخش خصوصی عقب نمینشیند چون میداند که مردم، مصرف کننده خوبی برای تبلیغات تلویزیونی هستند. ما انقلاب کردیم که بگوییم تلویزیون، دانشگاه عمومی است، ولی اکنون کل تلویزیون دست بخش خصوصی است. اگر تلویزیون را تحلیل گفتمان کنید، میبینید که دینی حرف نمیزند. ضریب دادن و اصالت دادن به برخی از برنامههای تلویزیونی از جمله برنامههای طنز دلیلی برای آن است.
■ دلیل میل به مجری شدن در بین چهرههای سینمایی را چه میدانید؛ مثلاً مهران مدیری که در جایگاه کارگردان طنز است دورهمی را اجرا میکند یا محمدرضا گلزار، مسابقه برنده شو را اجرا میکند و غیره، این در حالی است که زمانی مجری مؤلف داشتیم یعنی مجریانی که سوادشان بر تکنیکهای اجرایشان بچربد، چه اتفاقی برای تلویزیون افتاده است؟
این ضعف تلویزیون را نشان میدهد که نتوانسته ستاره هایی را در حوزه اجرا پرورش دهد. وقتی تلویزیون به ستارههای سینمایی دست درازی میکند، ضعف خودش را به عنوان یک رسانه نشان میدهد. به نظر میرسد که تلویزیون در پرورش ستاره و الگوهای خودپرور دچار مشکل و چالش شده و برای پیشبرد اهداف خودش مجبور است که به سوی سینما دست دراز کند.
■ به نظر شما نقش اسپانسرها در ورود سلبریتیها برای گرم کردن بازار برنامههای تلویزیونی چقدر اثرگذار است؟
ببینید از یک جایی نسبت تولید اثر و بخش خصوصی، نسبت واژگونی میشود. اینکه بخش خصوصی در تلویزیون حضور داشته باشد، اتفاق بدی نیست و به اشکال گوناگون میتواند وجود داشته باشد، اما شکل کنونی آن، نازلترین و ناکارآمدترین نوع آن است که یک سرمایه گذار کمابیش میتواند آنتن را در اختیار خودش داشته باشد و مسئولیت تولید را برعهده بگیرد. در این شرایط منافع سرمایه داران پررنگ میشود و سیاستگذاری هم توسط اسپانسرها صورت میگیرد. ممکن است که فرزند یا همسر اسپانسری از بازیگر یا کارگردانی خوشش بیاید، بسیاری از سرمایهگذاران هم به دنبال کسب شهرت و نفوذ به حلقههای سلبریتیها هستند که این هم دلیل دیگری برای استفاده از چهرههای سینمایی به عنوان مجری در برنامههای تلویزیونی است. به نظرم تلویزیون از شکل ملی خودش دارد خارج میشود و این نتیجه یک روند طولانی بوده است، اما امروز خیلی زشتتر از قبل دارد خودش را نشان میدهد و این خطری برای تلویزیون است.
■ چرا از عنوان «جسدخانه» برای تلویزیون استفاده کردید؟
جسدخانه یعنی جایی که زنده نیست من اعتقاد دارم که تلویزیون نه در خدمت جمهوری اسلامی است و نه در اختیار منافع مردم. رسانه ملی یعنی نقطه واسط بین منافع حاکمیت و منافع مردم. تلویزیون در این بین بایستی حرف مردم را به حاکمیت، پژواک کند و عکس آن. تلویزیون باید نقش واسط و واصل بین مردم و حاکمیت را داشته باشد. برخی گمان میکنند که تلویزیون ایران، رسانه حاکمیتی است در حالی که اصلاً چنین نیست، از سوی دیگر حرف مردم را هم نمیزند. وقتی چیزی کارکردی ندارد یعنی روح در آن وجود ندارد، چیزی هم که روح ندارد یعنی مرده است.
■ ولی تلویزیون مدعی است که همچنان مخاطب دارد؟
وقتی درباره عدم کارکرد صحبت میکنیم، مطلق حرف نمیزنیم. برنامهای مثل خندوانه در تلویزیون مخاطب دارد، نتایج تحقیقات نشان میدهد که تبلیغات تلویزیونی هم مخاطب دارد. بحث بر سر این است که نگاه جهانشمول داشته باشیم و از وجوه مختلف سراغ رسانه برویم. انتظاری که از رسانه ملی باید داشته باشیم در شرایطی که مفهوم جنگ نرم به گفتمان رسمی تبدیل شده است، به بیان دیگر وقتی میگویید جنگ نرم یعنی جنگ فرهنگی را از طرف دشمن به رسمیت شناختهاید و باید با سلاح نرم به آن پاسخ دهید، با تولید محتوا و رسانه قوی تر. ما در صورت بندی این مسئله نیز دچار مشکل هستیم. ما گفتمان جنگ نرم را به رسمیت میشناسیم، اما تلویزیون برای تولید محتوای غنی در این جنگ فرهنگی، کارکرد اصلی خودش را ندارد، این به این معنا نیست که کاری تولید نمیشود یا مردم تلویزیون نگاه نمیکنند.
■ به نظر شما این به خاطر ضعف مدیریت در رسانه ملی است یا ضعف ساختار؟
به نظرم ضعف ساختار، صدا و سیما مشکلات جدی دارد و با تغییر مدیریت هم ممکن است اتفاق خاصی رخ ندهد. متأسفانه این تغییر ساختار قربانی هم داده است. رئیس پیشین سازمان به دنبال این بود که ساختار را تغییر بدهد اما نتوانست، این نشان میدهد که با وضعیت آرمانی خیلی فاصله داریم.
■ دلیل ادامه نیافتن برنامه جیوگی و سختانه چه بود؟
جیوگی که فصلش به پایان رسید، قصه سختانه هم طولانی است. پروژهای همچون سختانه، پروژه یک تهیه کننده نیست، در مورد این پروژهها باید اراده جمعی رسانهای وجود داشته باشد تا ادامه یابد. مادامی که این اراده جمعی وجود ندارد و برنامه فقط روی خلاقیتهای فردی کارگردان و تهیه کننده میچرخد، کار دوام پیدا نمیکند. برنامهای همچون خندوانه، پروژه فقط رامبد جوان یا تهیه کننده آن نیست و تا کنون چندین تهیه کننده عوض کرده است، ارادهای در سطح مدیریتی وجود دارد که میخواهد این برنامه ادامه یابد. برای پروژههای رسانهای که قرار است ادامه پیدا کنند، قطعاً باید اراده جمعی رسانهای وجود داشته باشد.
■ یعنی این پروژهها باید زیر نظر مدیریت شبکه باشند؟
نمیتوان این طور گفت که منظور از این اراده چیست، ممکن است اراده سیاسی باشد یا اراده فرهنگی یا دلایل دیگر.
در مورد سختانه چنین ارادهای وجود نداشت و با فشار یکی دو نفر، کار جلو میرفت، اما کم کم این تلاشها فرسایشی شد به طوری که اختلافاتی برای ادامه کار پیدا کردیم. به هرحال اینها سبب نمیشود که سختانه ادامه پیدا نکند.
در مورد ساخت فصل سوم جیوگی هم صحبتهایی انجام شده، اما قطعی نشده است. اگر بنا باشد فصل سوم آن ساخته شود تا پیش از امسال باید ساخته شود.
زهره کهندل
انتهای پیام/
نظر شما