به گزارش قدس آنلاین، پا بر زمین می گذارم و از راه دور سلام می دهم، این خاکی که زائران با پای پر عشق خود می برند و می آورند پر برکت تر نباشد، کمتر از برکت کربلا هم نیست.
آدم های متفاوتی در مسیر با تو چشم در چشم می شوند یا به کتفت برخورد می کنند و از نای خستگی پیاده روی چندین روزه شلمچه تا کربلا، سر بالا نمی آورند، اما بیشترین شخصی که مرا به سمت خود کشید تا مرا مهمان گپ کوتاه ولی گرمی کند، فرید پسر ۲۱ ساله شهرستان بستان بود که می گوید ۴سال است که افتخار زیارت دارم و با وجود جوسازی های امنیتی اما هر سال شوق بیشتری دارم انگار این ایام شور عجیبی در من میافتد و احساس سبک بالی خاصی به من دست می دهد که وصفش در کلام یا جمله نمی گنجد.
این پسر لاغر اندام که تا چشم میدید به خود کوله پشتی و لوازم سفر بسته بود، با رگ غیرت و تعصب قابل لمس، پیاده روی اربعین را دارای پیام بزرگ می داند که بر این مبناست: رسانه های جهانی مدادم در حال آزمایش کردن روش های برای سست کردن اتقادات مردم جهت دین زدایی هستند؛ اما پیاده روی اربعین مچ تمام فرضیات آن ها را به زمین می زند و با صدایی رسا اعلام می کند که اسلام خاموش نمی شود.
قبل از تجربه پیاده روی اربعین همیشه با خود می گفتم، فرمول استقامت برای پیاده روی چندین هفته ای چیست؟ من هم شامل این فرمول می شوم؟ اما امروز که پا به پای مردم منتظر وصال هستم، پی میبرم که شوق رسیدن تنها راز این عاشقی است، لااقل در این یک مورد، معادلات و محاسبات متفکرها به کار نمی رود و تنها می توان گفت، اوج بندگی برای رسیدن به محبوب گزینه ای است که جهانیان روی میز خود نگذاشتند تا بدانند این مردم از طریق الحسین پا پس نمی کشند.
بعد از چند روز پیاده روی به موکب داران عراقی در مسیر کربلا می رسیم، یکی از موکب داران عراقی در حالی که سینی خرما بر سر دارد با فارسی دست و پا شکسته ای که در این چند سال از ایران های آموخته بود می گوید: خیلی ها می خواستند میان دو شاخه از اسلام که شیعه و سنی است را تفرقه بیاندازند تا اتحاد اسلام را بشکنند زیرا این اتحاد خیلی ها را ترسانده است. اما من و هم شهریانم به این تیرهای دشمن توجه نمی کینیم و به زائرین امام حسین(ع) با جان و دل سلام می کنیم و پذیرای قدم های آن ها هستیم.
«رئوف» مرد ۵۰ ساله ای است که با دخترهای خود نان می پختند و خرما بین زائرین پخش می کردند و می گویند ۷ سال است در حال استمرار این فعالیت هستند و با وجود اینکه رئوف، دچار بیماری دیابت است اما هنوز این باور را دارد که روزی و در یکی از اربعین های پیش رو امام حسین با پاسخ دادن به زحمات او، سم این بیماری را از بدنش خارج می کند.
در پایان مسیر و گرگ و میش شدن هوا، با وجود ورم پا و خستگی راه، تنها یک مورد توجه من را به خود جلب کرد آن ها دستانی بود که یک نفر را از اصفهان به کربلا کشاندند، مردی ۵۸ ساله که با ویلچر خود پا به پای زائران آمده بود تا تجدید بیعت کند؛ نزدیک او می شوم، رو به من می کند و می گوید: می بینی جوان، دو ساعت نمی توانیم بدون آب دوام بیاوریم، پس امام حسین چگونه توانست شمشیر به دست و زبان خشک برای آرمان های امروز ما بجنگد؟ آن وقت همه از کار ما در ایام اربعین متعجبند؟ ما که مدام در حال آب نوشیدن و غذا خوردنیم به لطف موکب ها.
به محض اینکه متوجه می شود من خبرنگار هستم، تاکید می کند که حتما این جمله را از او به ثبت برسانم و می گوید: مردم ما درطول هشت سال جنگ تحمیلی ثابت کردند که اراده فولادی دارند و نمیگذاراند هرگز هیچ دشمنی به خاک ایران تعرض کند؛ این مردم به عشق اسلام جان می دهند، ولی هرگز تسلیم ظلم زورگویی نمی شوند؛ دشمنان بدانند که هرگز نمیتوانند کاری کنند که بین مسلمان تفرقه بیافکنند و این را آویزه گوش قرار دهند که اسلام همیشه پایدار هست و برادری همیشه میان ما می ماند.
موردی که کمتر به آن اشاره شده می تواند این باشد که پیاده روی اربعین، کمتر از یک جنگ نیست، آن هم برای ابقای عقایدی که حسین(ع) قرن ها پیش بابت آن ها از جان و خانواده مایه گذاشت، همانطور که جوانان بسیاری خود را موظف دانستند تا از حرم دُردانه آن امام محافظت کنند و نام خود را در تاریخ مدافعان حرم زینبی بنویسند.
انتهای پیام/
نظر شما