به گزارش خبرنگار گروه فرهنگی قدس آنلاین، از کدام زاویه به «مرتضی امیری اسفندقه» نزدیک شوم؟ از سمت موضوع و محتوای شعرهایش؟ از سوی قالب و فرم شعرهایش؟ از طرف زبان و بیان شعرهایش؟ پاسخ این سؤال در ذهنیت منتقد و پژوهشگر نهفته است که آیا از دیدگاه او فرم سوژه برجستهتر و به اصطلاح مهمتر است یا محتوا؟ و اینکه آیا اساساً میتوان این دو را از هم تفکیک کرد؟ اگر با تکیه بر این منظر اخیر به مقوله شعر بنگریم، وقتی به قوالب شعری «امیری اسفندقه» میپردازم همزمان دارم به زبان و بیان و همزمان با این هر دو دارم به محتوا و مضامین شعرهای او توجه میکنم.
مهمترین نکته در مورد قوالب شعری «مرتضی امیری اسفندقه» بیتردید تنوع است. اگر با تسامح هر قالب شعری را یک ژانر بدانیم (چرا که فراتر از قالب، میخواهم بر بوطیقا یا وابستگی قالب با نوعی محتوا و بیان خاص را هم مراد کنم) باید بر تسلط او بر تقریباً تمامی این ژانرها صحه بگذارم. وقتی قصیده مینویسد زبان و بیان سخته و حماسی را حتی در غمگنانهترین لحظات و دقایق شعری وانمی گذارد و هیچ چیز را با استحکام و استواری زبان عوض نمیکند:
این برف، خدایا! به چه میماند آیا؟
آیا چه به ماننده این ناز نگار است؟
پنبه؟ پر و کفتر؟ نه! شنیدیم و قدیمی ست
در شعر معاصر چه در این زمره به کارست؟
وقتی غزل میسراید به نرمی زبان و بیان البته با رشحاتی از همان خراسان زدگی اخوانوار متمایل میشود:
اردیبهشت ماه است، افسوس! داغ دارم
سال بدی ست امسال، پیداست از بهارم
... افتاده نعش یاران، بیسر به سبزه زاران
چون ابر در بهاران بگذار تا ببارم
هنگامی که سراغ رباعی میرود با اشراف بر فرصت محدود و کلمات معدود با ایجازی تصویرگرا، به مضمون پردازی میپردازد و پایان بندیهایی جذاب خلق میکند (و البته باز با همان رنگ و بوی خراسانی):
تزویر نمیخرند از آیینه
میبینم و بهترند از آیینه
آیینه شبح شبح پر از خودبینی ست
این پنجرهها سرند از آیینه
و بالاخره زمانی که به شعر نو نیمایی رو میآورد با تسلطی مثال زدنی که بر عروض و قافیه دارد، به خوبی از پس انطباق زبان بر تکانههای روایی آن بر وزن عروضی و ارکان افاعیلی آن برمیآید. همچنین دایره واژگانی شعر را وسیع میکند تا بتواند از کلماتی امروزینتر به فضاسازیهایی معاصرتر برسد (و صد البته باز و باز هم با همان صبغه زبان کهن):
پیانو
کنج اتاق
خواب میبیند لبریز از آواز و صداست
دستهای تو کجاست؟
این تنوع و تکثر در آثار «امیری اسفندقه» و در عین حال تسلط و پختگی در تقریباً تمامی این انواع شعری مثال زدنی و رشک برانگیز است. این تنوع و تکثر اما همیشه همراه با سایهای کم و یا پررنگ از سختگی و نخراشیدگی عامدانه زبان به شیوه به کارگیری زبان در سبک خراسانی است. به گمان من این شیوه، زبان را برجسته میکند و از زبان روزمره فراتر میبرد و اگرچه امکان انعکاس جهان معاصر را در شعر کمتر میکند اما در همان حال مخاطب و خواننده را مرعوب میسازد و توجه او را به متن بیشتر از متنی با زبان نرم و روزمره به خود جلب میکند. شگردی که در شعر معاصر ما با
چهرههایی بزرگ چون اخوان ثالث، شاملو و... مؤکدترمی شود.
محتوا در آثار امیری اسفندقه شاخصهای مهم محسوب میشود چنانکه میتوان این شاعر را همچون دیگر شاعران انقلاب شاعری محتواگرا دانست، اگرچه در سطور بالاتر گفتم که این محتوا در قالب و فرمی سخت برجسته و بلکه خودنما ارائه میشود.
گفتم همچون دیگر شاعران انقلاب، چرا که جمع بندی نهایی درونمایههای اشعار او گویای موضع گیری خاص او در عرصه سیاست است و جایگاهش را مشخص میسازد.
«مرتضی امیری اسفندقه» شخصیتی دارد سامان یافته در گفتمانی دینی و انقلابی. شخصیتی با نگاهی ذهنی گرا و کلی گو اما خیره در چشم خصم:
بشنوید ای امپراتوران عصر انفجار
با شما از بارش برق فنا دارم سخن
نوبت ویرانی بنیاد آباد شماست
با شما از ریزش برج و بنا دارم سخن
کارنامه شعری «مرتضی امیری اسفندقه» میتواند طیفهای وسیع و گوناگونی از مخاطبان مختلف با سلیقهها و دیدگاههای ادبی متنوع را جذب و راضی نماید. سنتگرایان از زبان و بیان کهن گرای او در قوالب شعری سنتی لذت میبرند و نوگرایان از زبان و بیان نوگرای او در قالب نو نیمایی.
اگر در این کارنامه جای شعر بیوزن را خالی میبینیم لابد باید دلیل را در تعلق خاطر این شاعر به موسیقی کلام بدانیم. «مرتضی امیری اسفندقه» معجونی است شفاف و همگن از انواع رویکردهای شعری که با هر ظرفی بنوشیاش لذت خاص خودش را میبری، اما در کل او را بیشتر متمایل به سنت ادبی مییابی تا آوانگاردیسم و بلکه نوگرایی!
انتهای پیام/
نظر شما