تحولات منطقه

چون گوهرشاد بانویی ادب‌دوست بوده و طبع لطیفی داشته، برای دلجویی از اهالی خراسان به خاطر لشکرکشی‌های پدرشوهرش و چنگیزخان، تصمیم می‌گیرد که مسجدی زیبا در کنار حرم بسازد تا شاید مردم این دیار خاطره بدی را که از اقوامش دارند، فراموش کنند.

زمان مطالعه: ۶ دقیقه

گروه فرهنگی قدس‌آنلاین/ حامد کمالی: پدرش غیاث‌الدین ترخان بود. از مقربان و نزدیکان چنگیزخان مغول. در بسیاری از جنگ‌های بزرگ او هم حضور داشت و به خاطر دلاوری‌هایش لقب ترخان را به او داده بودند. پدر همسرش هم تیمور است که از قضا او هم مثل چنگیز به ایران حمله‌ور شد و تا توانست از مردم کشت. برای همین وقتی به مشهد آمد و خواست مسجد بسازد، همه می‌گفتند: مغول را چه به مسجدسازی؟ بروند همان آدم‌کشی‌شان را ادامه بدهند. گوهرشاد اما کاری به این حرف‌ها نداشت. همین که کلنگ ساخت مسجد را به زمین زد و کار را شروع کرد، همه فهمیدند که او زمین تا آسمان با بقیه مغول‌هایی که دیده‌اند فرق دارد. نه زمینی را به زور از مالکش خرید و نه اینکه با کارگران و معماران ترشرویی می‌کرد. مثل امروز، در حدود 600 سال پیش، ساخت مسجد جامع مشهد یا همان گوهرشاد آغاز شد. 

 ماجرای گردنبند الماسی که وقف ساخت مسجد شد

هنوز پس از نزدیک به 6 قرن کسی درست و حسابی نمی‌داند که چه اتفاقی در زندگی گوهرشاد آغا افتاد که ناگهان تصمیم گرفت همراه با شوهر و پسرهایش، خانه و زندگی‌شان در هرات را رها کنند و بیایند در مشهد ساکن شوند و از آن مهم‌تر اینکه بزرگ‌ترین مسجد شهر را بسازد. برای همین است که تا دلتان بخواهد در طول تاریخ در پاسخ به این پرسش که چرا گوهرشاد تصمیم گرفت در جوار حرم امام رضا(ع) مسجد بسازد، کلی افسانه و قصه‌های عجیب و غریب خلق کرده‌اند که از بین همه آن‌ها سه روایت مشهورتر است.

مشهورترین قصه این است که می‌گویند گوهرشاد، 32 ساله بود که هوای زیارت مشهد به دلش افتاد و نذر کرده بود گردنبند الماس نشانش را خرج مسجدی کند که در سایه امام رضا (ع) جلوه گر شود و این گردنبند را به بازرگانی ایرانی فروخت و هزینه ساخت را از دارایی خود فراهم ساخت.

نقل مشهور دیگر ماجرای مریضی مادر گوهرشاد و شفاگرفتن او از امام رضا(ع) است. در کتاب‌های مختلف نوشته‌اند که مادر او به مریضی سختی گرفتار می‌شود و به خواسته خودش تصمیم می‌گیرند، او را به مشهد بیاورند تا شفایش را از امام رضا(ع) بگیرند. امامی که گوهرشاد خاتون تا قبل از این سفر نه دیده و نه می‌شناسدش. وقتی که بیماری مادرش بهبود پیدا می‌کند، تصمیم می‌گیرد که در کنار حرم مسجدی زیبا بسازد به شکرانه این هدیه از طرف امام رضا(ع).

در روایتی دیگر هم آمده است که چون گوهرشاد بانویی ادب‌دوست بوده و طبع لطیفی داشته، برای دلجویی از اهالی خراسان به خاطر لشکرکشی‌های پدرشوهرش و چنگیزخان، تصمیم می‌گیرد که مسجدی زیبا در کنار حرم بسازد تا شاید مردم این دیار خاطره بدی را که از اقوامش دارند، فراموش کنند.

 شاهکار بهترین مهندس تیموریان

مسجدگوهرشاد را یک‌جورهایی می‌شود از شاهکارهای معماری ایران به حساب آورد. کاشیکاری‌هایش فوق‌العاده است و جزو آثار ممتاز محسوب می‌شود. خطاطی‌های بایسنقر میرزا، پسر گوهرشاد آغا، که از سرآمدان خط ثلث در ایران بوده، بی‌نقص است. استحکام بنا و زیبایی در طراحی، گچکاری و دیگر تزئینات هنری مسجد گوهرشاد بی‌نظیر است. دلیلش هم این است که کارفرما، بهترین مهندس آن روز ایران را استخدام کرده، «قوام الدین شیرازی». مردی از شهر شیراز که به طیان مشهور بود. به این دلیل که در بنایی، معماری و طیانی که کار با گِل و نوعی مهارت در گچ‌بری و تزئین منازل با گل و برگ است؛ مهارت داشت. قوام‌الدین تا سال‌های سال مغضوب تیموریان بود و از دربارشان رانده شده بود، اما همین که شاهرخ جای تیمور را گرفت و قرار شد که مسجد گوهرشاد را بسازند، دوباره رفتند سراغ قوام‌الدین شیرازی و کینه و کدورت‌ها را کنار گذاشتند.

 قصه‌های مسجد گوهرشاد

درست مثل ماجرای ساخت مسجد و نیت گوهرشاد خاتون، برای خود مسجد هم کم داستان و روایت نقل نشده است. روایت‌هایی دوست داشتنی و جذاب که نمی‌دانیم کدامشان درست است و واقعاً اتفاق افتاده و کدام یک غلط است.

وقتی قوام‌الدین شیرازی مهندسی ساختمان مسجد را قبول می‌کند، به گوهرشاد می‌گوید که باید مالکان همه زمین‌هایی که می‌خواهند در آن مسجد بنا کنند، راضی باشند و بهای زمین به آن‌ها پرداخت شود، حتی بیشتر از قیمتی که می‌ارزد. دستمزد کارگرهای مسجد را هم دو برابر می‌داده. البته به این شرط که موقع کار همیشه با وضو باشند و به هیچ عنوان با هم مجادله نکنند. به آن‌هایی هم که با اسب و الاغ بار می‌آوردند، سفارش کرده بود که حیوان را نزنند، بار سنگین روی پشتشان نگذارند و اجازه بدهند که هرجا تشنه و گرسنه شدند آب و علف بخورند.

ماجرای عشق کارگر جوان به گوهرشاد خاتون هم که دیگر مشهورترین داستان این مسجد است. می‌گویند گوهرشاد خانم، بیشتر وقت‌ها خودش برای هدایت و سرکشی حاضر می‌شد. روزی یکی از کارگران به طور ناگهانی چشمانش به صورت او افتاد و عاشق او شد، اما در این باره نمی‌توانست چیزی بگوید تا اینکه مریض شد. به خانم گزارش دادند که یکی از کارگران که با مادرش زندگی می‌کرد مریض شده است. بعد از شنیدن این ماجرا خانم به عیادتش رفت و علت را جویا شد. مادر کارگر جوان گفت: او عاشق شما شده است.

با اینکه عروس شاهزاده بود، اما ناراحت نشد! به مادر جوان گفت: باشد، وقتی من از همسرم جدا شدم با او ازدواج می‌کنم ولی به شرط اینکه مهریه من را قبل از ازدواج بپردازد و آن این است که 40 شبانه روز در محراب این مسجد نیمه کاره عبادت کند.

جوان پذیرفت، چند روز به خاطر عشق او عبادت کرد و روزهای آخر فقط به خاطر خدا و عشق به او در محراب حاضر می‌شد و نماز می‌خواند. بعد از 40 روز گوهرشاد خانم از حالش جویا شد، جوان به فرستاده گوهرشاد گفت: من با خدا مأنوس شدم و فقط با او آرام می‌گیرم.

 ملکه وقف ایران

همزمان کارگران داشتند آجر روی آجر می‌گذاشتند و بنای مسجد را بالا می‌بردند، گوهرشاد خاتون به این فکر می‌کرد که وقتی کار مسجد تمام شود، ورثه‌اش و متولیان، هزینه‌هایی را که باید صرف رسیدگی به این بنا شود، از کجا باید تأمین کنند. برای همین دست به قلم شد و بزرگ‌ترین وقفنامه خراسان رضوی را نوشت که در آن 61 مغازه متصل به مسجد، دکان‌های دیگر در محله‌های مشهد، حمام‌ها، مال و مراعی اعم از گوسفند، گاومیش، تمامی مزارع سعدآباد و سرده مشهد، بخشی از چند مزرعه قوزغان تبادکان، مزرعه فیانی بلوک شاندیز و کلی زمین  و رقبه دیگر را وقف مسجد کرد. وقفنامه‌ای سفت و محکم که تک‌تک‌ بندهایش هنوز بعد از 700-600 سال مو به مو اجرا می‌شود، مثل قرآن‌خوانی دارالحفاظ. برای همین است که بعضی‌ها به گوهرشاد خاتون لقب ملکه وقف ایران را داده‌اند. 

روایتی کوتاه از حادثه‌ای که مسجد گوهرشاد را بیش از پیش معروف کرد
ژاندارم‌های «رضا ماکسیم» به هیچ‌کس رحم نکردند

سال 1314 بود. رضاخان دستور داد که همه ایران باید لباس متحدالشکل بپوشند و زن‌ها دیگر حق استفاده از حجاب را ندارند. در کشور ولوله‌ای برپا شد و صدای اعتراض علما و مردم بلند شد که این چه قانونی است. آیت‌الله حاج حسین قمی از مشهد راهی تهران شد تا با شاه دیدار کند و اعتراضش را به گوش او برساند. اما همین که پایش به تهران رسید، دستگیر و تبعید شد. بعد از این ماجرا کار هر روز مردم شده بود تجمع اعتراضی در مسجد گوهرشاد. علمایی مثل بهلول گنابادی هم منبر می‌رفتند و به رضاخان اعتراض می‌کردند. طاقت دولت پهلوی حوالی ظهر21 تیر طاق شد. سربازان ژاندارمری و شهربانی با مسلسل،‌ام یک و هر سلاحی که دم دستشان بود، از روی پشت‌بام‌ها، هر کسی را که در مسجد بود، گلوله‌باران کردند و کشتند. شاهدان عینی می‌گویند، چند کامیون جنازه از صحنه کشتار خارج شد. آدم‌هایی که خیلی‌هایشان معلوم نیست کجا دفن شده‌اند.

انتهای پیام/

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.