به گزارش قدس آنلاین، مراسم شب چله، قدمتی دیرینه و کهن دارد. ایرانی ها همه ساله در بلندترین شب سال و در خانه بزرگترها دور هم جمع می شوند و اوقات خود را با گفت و گو و شادی سپری می کنند. اما ارزشمندترین لبخندها در این شب به پدربزرگ ها و مادربزرگ ها اختصاص دارد. وقتی که می بینند فرزندان و عروس و دامادها و نوه ها دور آنها جمع شده اند و مشغول شادی و نشاط هستند. این درحالی است که شرایط اقتصادی امسال باعث شده که یلدا رنگ و بوی هرساله اش را نداشته باشد. امسال اندوهی پنهان پشت لبخند شیرین بسیاری از بزرگترها مخفی شده است. قیمت های آجیل و میوه و ... بسیار زیاد است و دستها خالی. "خدا هیچ مردی را شرمنده زن و بچه اش نکند" را زیاد شنیده ایم اما بد نیست که برای شب چله امسال این جمله را هم به آن اضافه کنیم : "و هیچ پدربزرگی را خجالت زده همه خانواده . " درهمین خصوص خبرنگار ما چرخی درشهر زد و نظر چندتن از همشهریانمان را درخصوص این سنت پسندیده و مشکلات امسال جویا شد.
آجیل هم برای جسم و هم برای جیب ضرر دارد
از آقای چنارانی که مویی سپید کرده در مورد برگزاری مراسم شب چله می پرسم. با کمی تامل می گوید: مراسم شب چله یکی از رسومات قدیمی است و نمی توان آنرا برگزار نکرد. شب چله بهانه ای است برای دور هم جمع شدن اعضای خانواده. اما قصد دارم امسال مراسم را به سبک خودم برگزار کنم. می خواهم به ناچار قید یکسری موارد را بزنم. اگر پسته و بادام هندی و فندق و شیرینی تر و هندوانه این قبیل موارد را نخوریم که برایمان اتفاقی نمی افتد. اتفاقا کالری آنها خیلی هم زیاد است و ممکن است اگر بخوریم برایمان اتفاقی بیافتد. پس امسال آجیل های گران را نمی خرم و به بچه هایم نمی دهم. شب چله از خشکبارهای معمولی و تخمه و عناب و ...استفاده خواهیم کرد.
او افزود: بچه ها می توانند مرا درک کنند. دل نوه ها را هم با لبخند و شوخی و خنده بدست می آورم. تهیه شیرینی و میوه خیلی واجب نیست اگر توانستم، تهیه می کنیم. اگر هم نتوانستم که هیچی. رسم و رسومات شب چله سر جایش هست. اما محتوی این مراسم نسبت به سالهای پیش خیلی تغییر خواهد کرد. سالهای گذشته شرایط بهتر بود. هر طور شده آجیل و میوه و ... را تهیه می کردیم اما امسال فرق می کند.
چنارانی اظهار کرد: می گویند سبد حمایتی دولت دی ماه به دست بازنشسته ها می رسد. فعلا به امید سبد دولت دارم قرض می گیرم و خرج می کنم تا وقتی سبد تحویل من شد آنرا دربست جایگزین قرض ها کنم.
غم بینوایان رخم زرد کرد
مرد دیگری که خودش را حسنی معرفی و بازنشسته نیروهای مسلح دانست و مشخص است که ذوق شعری هم دارد، به سوالم لبخند تلخی زد و گفت: امسال از مهمانان با یک سینی پر از هوا پذیرایی می کنم. شرایط برای همه سخت شده و بحث یکی و دو نفر نیست. وقتی می بینم که همشهری هایم، ناراحت و غمگین هستند دیگر برایم خوشی و نشاط باقی نمی ماند. سعدی می گوید:من از بی نوایی نیم روی زرد *** غم بینوایان رخم زرد کرد.
وی بیان داشت: اکنون شرایطی شده که پس از سی سال خدمت مجبورم خرج و مخارجم را روی کاغذ یادداشت کنم تا حساب و کتاب داشته باشم و حواسم باشد که در آخر برج کم نیاورم. این روزها در حال گفت و گو با حاج خانم هستیم که آیا مراسم چله را برگزار کنیم یا نه. من به همسرم می گویم که مراسم را برگزار نکنیم و شما بهانه مریض بودن من را بیاور و کسی را دعوت نکن. اما حاج خانم می گوید که مراسم را هر طور شده برگزار کنیم، حتی اگر شده خیلی سبک تر از سالهای پیش. متاسفانه شرایط اقتصادی باعث شده که، دروغ گفتن به بچه ها هم یکی از راه های فرار باشد. واقعا مانده ام چکار کنم.
وی ادامه داد: اگر به این نتیجه برسیم که باید مراسم برگزار شود، یک تخمه و ذرت بوداده بیشتر نمی گیرم. هزینه ها بالاست و فقط مربوط به تهیه آجیل و میوه نیست. وقتی شب نشینی انجام شود و تا دیر وقت بچه ها ونوه ها خانه ما باشند آیا می توان به آنها شام نداد و بچه ها را با شکم گرسنه به خانه شان فرستاد. کمترین چیز را هم برای شام تهیه کنم قیمتش بسیار زیاد می شود. بچه ها مشکلات اقتصادی را می فهمند اما به نوه ها چه بگوییم.
وی بیان کرد: انگار بازار رها شده است و هیچکس مدیریت و نظارت نمی کند. مسئولان اگر از این آب و خاک هستید و دلتان برای مردم می سوزد بداد مشکلات اقتصادی مردم برسید.
بچه ها را به خانه راه نمی دهم
به سراغ یکی دیگر از شهروندان که با عصایی در دست بر روی نیمکتی درپارک نشسته بود رفتم و سوالم را از او پرسیدم. او گفت: امسال مشکلات اقتصادی بسیار زیاد شده و توان خرید آجیل و میوه و شیرینی و مخلفات شب چله را ندارم. امسال بچه ها را به خانه راه نمی دهم. شب های دیگر بیایند و احوالمان را بپرسند و بروند. از کودکی خودم عاشق مراسم شب چله بوده ام. اما امسال مجبورم که این مراسم را حذف کنم.
وی ادامه داد: چه لذتی برای ما بزرگترها بیشتر از اینکه بچه ها و نوه ها، با خوشی و خوشحالی دورمان بنشینند و بگویند و بخندند. اما وقتی که بضاعتم نمی رسد چکار می توانم بکنم. امسال شب چله بی شب چله، برگزار نمی کنم. وقتی که کارمند بودم بچه ها هم کوچک بودند ، مشکلی نداشتم. اکنون که بازنشسته شده ام بچه ها ازدواج کرده و هر کدام صاحب چند بچه شده اند. اما یکی مثل من که بازنشسته شده است، از سر و ته حقوقش زده می شود و کمتر از دوران کاری اش، حقوق می گیرد. آیا این انصاف است؟
حرف های من قابل انتشار نیست
فرد دیگری که بسیار ناراحت و عصبانی به نظر می رسید بیان کرد: گفت و گوی من با شما به چه دردی می خورد. وقتی که نمی توانم نیمی از حرف دلم را برای شما بازگو کنم و آن مقداری را هم که بگویم نمی توانی منتشرش کنی، پس حرف های بی خود بزنم برای چه؟ مردم ما خوب هستند و انتظارات زیادی از مسئولان ندارند اما مسئولان مملکت را رها کرده اند و به فکر مردم نیستند. ببین می توانی این جمله را منتشر کنی؟
با سربلندی تمام شب چله را برگزار می کنم
اما آقای ایزدی به گونه ای دیگر پاسخگوی سوالات من بود. او گفت: ما هر سال دور هم جمع می شویم و مراسم را برگزار می کنیم. در پذیرایی از میهمانها و بچه هایم، کم نمی گذارم، اما به سبک خودم. چون اصالت ما به یکی از شهرستان های جنوبی خراسان بر می گردد انواع آجیل ها را خودمان داریم. بادام و خشکبار های معمولی را خودمان تولید می کنیم و در شب چله مصرف می کنیم.
وی افزود: چند درخت میوه هم دارم. میوه ها را هر چقدر بتوانیم به صورت تازه خوری، می خوریم و مابقی را همسرم ورقه ورقه کرده و به صورت خشک شده مصرف می کنیم. در تمام شبهای سرد سال کرسی ما برقرار است و انواع خوراکی ها روی آن قرار دارد. هر شبی دور هم جمع شویم برایمان شب چله است و هزینه چندانی ندارد چون از محصولات تولیدی خودمان استفاده می کنیم.
فقط برای حفظ آبروی خانوادگی
آقای الماسی یکی دیگر از شهروندان است. او گفت: همه می دانند که امسال قیمتها بسیار بیشتر از سال های پیش است. دستم خالی است اما مجبورم که مراسم شب چله را برگزار کنم. نوه ام ازدواج کرده و عضو جدیدی به خانواده مان اضافه شده است. مجبورم به خاطر آبروی خودم و بچه ام و نوه ام هم که شده مراسم را مناسب و آبرومندانه برگزار کنم. فشار زیادی را هم باید تحمل کنم اما چاره ای نیست.
وی ادامه داد: اکنون آجیل خریده ام و میوه و شیرینی را گذاشته ام در روزهای آخر تهیه کنم تا خراب نشود. می دانم که هر روز هم که بگذرد قیمت ها بیشتر می شود. اما کاری نمی توانم انجام دهم. متاسفانه بازاری ها هم وقتی می بینند که بازارشان داغ است و مردم مجبورند خرید کنند بی انصافی کرده و هرروز اجناسشان را گرانتر می کنند. همه ادعای مسلمانی دارند ، اما این رسم مسلمانی نیست. هیچ کنترل و نظارتی هم انجام نمی شود. از درخت صدا در می آید از مسئولان نه. خدا به داد تازه دامادها برسد که با این گرانی باید خانه عروس شب چله ای ببرندو به داد خانواده عروس برسد که باید از آنها پذیرایی کنند. آیا مسوولان میدانند که مردم باید چه فشار اقتصادی را تحمل کنند.
انتهای پیام/
نظر شما