تحولات منطقه

بر اساس استراتژی تجدید نظر، واشنگتن و ریاض از رژیم‌ها و گروه‌های ضد ایرانی حمایت می‌کنند تا بتوانند دولت ایران و متحدانش را تضعیف کنند.

"استراتژی تجدید نظر" طرح آمریکایی-سعودی برای مقابله با ایران
زمان مطالعه: ۶ دقیقه

به گزارش گروه بین الملل قدس آنلاین، حوادث ۱۱ سپتامبر تنها یک نقطه عطف اساسی برای گروه تروریستی القاعده نبود، بلکه برای تمام جهان و به ویژه عربستان سعودی یک حادثه تاریخی به شمار می‌رفت که در نتیجه افزایش رویکردهای تنفر آمیز نسبت به سیاست‌های آمریکا شکل گرفته بود. بسیاری از مسلمانان این حادثه را یکی از حلقه‌های توطئه طولانی مدت آمریکا برای توجیه افزایش موجودیت نظامی خود در جهان اسلام ارزیابی کردند.

پایگاه خبری الجزیره در گزارشی به بررسی نقش رژیم آل سعود در ایجاد تروریسم تکفیری در دنیا با هماهنگی سرویس‌های جاسوسی آمریکا پرداخته است، اقدامی که در ابتدا تنها برای مقابله با نفوذ اتحاد جماهیر شوروی سابق در افغانستان بود، اما بعدها به یکی از استراتژی‌های ثابت آمریکا برای تامین منافع این کشور در خاورمیانه تبدیل شد. استراتژی که طبعا ابعاد مادی و رویکردهای ایدئولوژیک آن توسط عربستان سعودی تامین می‌شد؛ چرا که شخصیت‌های مطرح در سازمان های تروریستی جهانی تا حد زیادی متاثر از فتواهای علمای وهابی هستند.

ارتباطات تنگاتنگ عربستان و آمریکا بعد از ۱۱ سپتامبر

با مشخص شدن این نکته که ۱۵ نفر از مجموعه ۱۹ رباینده هواپیماهای آمریکایی در عملیات ۱۱ سپتامبر، سعودی بودند؛ عربستان می‌بایست هزینه‌های قابل توجهی برای نادیده گرفتن گزارش‌های منتشر شده در این خصوص انجام می‌داد. در همین رابطه ریاض حریم هوایی خود را به روی هواپیماهای آمریکایی باز کرد تا بتوانند حملات خود را در افغانستان و عراق انجام دهند. علاوه بر اینکه بسیاری از اقدامات لجستیکی این حملات نظیر تامین سوخت هواپیماهای آمریکایی بر عهده ریاض بود. عربستان علاوه بر اینها کمک‌های نفتی خود به آمریکا را بیش از یک میلیون بشکه در روز افزایش داد تا بتواند احتیاجات این کشور در نتیجه جلوگیری از صادرات نفت عراق را برطرف کند. با این وجود بعدها مشخص شد که ریاض نمی‌تواند هزینه‌های سیاست‌های آمریکایی مبنی بر موجودیت در اراضی این کشور را بپذیرد. لذا فرماندهی مرکزی عملیات آمریکا از پایگاه هوایی امیر سلطان در عربستان به پایگاه العدید در قطر منتقل شد.

از سوی دیگر آمریکایی‌ها نیز اصرار زیادی داشتند تا مناسبات طولانی‌مدت خود با نظام عربستان را حفظ کنند، چرا که به این ترتیب می‌توانستند منافع استراتژیک خود از جمله استمرار ورود نفت عربستان به این کشور را برطرف کنند و ریاض را به عنوان مرکز اصلی لجستیک خود در منطقه حفظ کنند. از این رو می بایست هرگونه ارتباط عاملان عملیات تروریستی ۱۱ سپتامبر با عربستان سعودی مخفی نگه داشته شود. به همین علت بود که واشنگتن ۲۹ صفحه از گزارش مشترک کنگره در خصوص ارتباطات حاکمیت عربستان سعودی با ربایندگان را در ردیف محرمانه قرار داد. دولت جورج بوش پسر همچنین تلاش کرد صدام را در این اتفاق قربانی کند.

نتایج نامطلوب اشغالگری آمریکا در عراق

اشغالگری آمریکا در عراق اما خیلی زود نتایج معکوس داد و باعث افزایش نفوذ ایران در این کشور شد. به این ترتیب آمریکا بار دیگر نیازمند به کارگیری اصطلاح تروریسم در خدمت منافع خود شد. به این ترتیب می‌بایست خشم مردمی ایجاد شده ضد آمریکا و جریان‌های غربی در منطقه به یک جنگ طایفه‌ای و فرقه‌ای میان شیعیان و اهل سنت تبدیل شود.

این سیاست در مقاله سیمور هرش در سال ۲۰۰۷ در نشریه نیویورکر با نام استراتژی تجدید نظر مشهور شد، طرحی که در درجه اول دیک چنی معاون رئیس جمهور آمریکا و الیوت آبرامز معاون مشاور امنیت ملی این کشور و زلمای خلیل زاد سفیر سابق واشنگتن در سازمان ملل متحد و بندر بن سلطان رئیس سابق سازمان اطلاعات  و سفیر سابق عربستان در واشنگتن آن را ارائه کرده بودند.

بر اساس این طرح واشنگتن و ریاض می‌بایست بار دیگر به حمایت از رژیم‌ها و گروه‌های مخالف ایران دست بزنند تا بتوانند دولت شیعی و متحدانش را تضعیف کنند. این سیاست در سایه مناسبات جدید عربستان و آمریکا که در نتیجه پیامدهای حوادث ۱۱ سپتامبر سال ۲۰۰۱ در آستانه فروپاشی بود و بار دیگر احیا شده بود، تقویت شد.

عراق و لبنان و سوریه عرصه توطئه‌های آمریکایی- سعودی

نقطه آغازین این عملیات در لبنان کلید خورد. طرح مذکور شامل حمایت گسترده از دولت فواد سنیوره نخست وزیر اسبق لبنان بود. عربستان برای جلوگیری از نفوذ حزب‌الله لبنان اقدام به حمایت مالی گسترده از سنیوره کرد. این در حالی بود که این کشور در عراق نیز اقدام مشابهی را دنبال کرده و روابط مستحکمی را با جریان‌های سنی و کرد دنبال می‌کرد تا بتواند جلوی نفوذ روز افزون شیعیان را در این کشور بگیرد. ریاض همچنین به دنبال تقویت مخالفان بشار اسد از میان اسلامگراهای سوریه بود. یک یادداشت محرمانه وزارت خارجه آمریکا در سال ۲۰۰۶ نشان می‌دهد که این طرح آمریکایی برای تحریک نگرانی‌های اهل تسنن از افزایش نفوذ شیعیان دنبال می‌شد. این در حالی است که این سند اعتراف می‌کند که این نگرانی‌ها تا حد زیادی مبالغه‌آمیز بود.

البته این طرح نیز به خوبی اجرا نشد و خیلی زود نتایج معکوس آن مشخص شد. بندر بن سلطان شاهزاده سعودی نتوانست به تعهدات خود در برابر آمریکایی‌ها مبنی بر ایجاد تبعیض و تمایز میان جنگجویان معتدل و تندرو عمل کند. عربستان همچنین با چراغ سبز آمریکا به حمایت از مخالفان بشار اسد در سوریه دست برد. این در حالی بود که سیاست رسمی این کشور مقابله با خیزش‌های مردمی موسوم به بهار عربی در کشورهای مختلف بود.

درگیری‌های سوریه با روی کار آمدن گروه تروریستی داعش در عراق در نیمه سال ۲۰۱۴ وارد عرصه جدیدی شد. این گروه خیلی زود از مرزهای عراق عبور کرده و وارد سوریه شده و در طی کمتر از یک سال قدرت قابل توجهی در این کشور به دست آورد.

آمریکا در آن زمان آمادگی ورود به جنگ جدید در خاورمیانه را نداشت. البته شاید بهتر است بگوییم باراک اوباما رئیس جمهور سابق این کشور همچنان به سیاست کناره‌گیری از مداخله نظامی در منطقه متعهد بود.

در دوره دوم ریاست جمهوری باراک اوباما، عربستان فشارهای بی‌سابقه‌ای را به آمریکا وارد کرد. سیاستمداران و روزنامه‌نگاران آمریکایی نیز با حجم بی‌سابقه‌ای به انتقاد از عربستان پرداختند. کنگره آمریکا قانون غرامت خانواده‌های قربانیان حادثه ۱۱ سپتامبر از عربستان را تصویب کرد. این قانون البته با وتو باراک اوباما مواجه شد، اما با این وجود وزارت خزانه‌داری آمریکا نظارت بی‌سابقه‌ای را بر تعاملات مالی عربستان اعمال کرد که متهم به حمایت مالی از گروه‌های تروریستی در سوریه و منطقه بود.

هماهنگی ترامپ – بن سلمان در مدیریت جدید گروه‌های تروریستی منطقه

وقتی دوران عجیب و غریب ریاست جمهوری دونالد ترامپ در آمریکا آغاز شد، وی سیاست‌های منفی نسبت به عربستان سعودی در پیش نگرفت و بر خلاف انتظارها ریاض را به عنوان اولین مقصد سفرهای خارجی خود انتخاب کرد. او وعده حمایت‌های چندین میلیاردی عربستان را در این سفر دریافت کرد.

از سوی دیگر سردمداران جدید عربستان از جمله شخص محمد بن سلمان ولیعهد عربستان مسیر جدیدی را در ایجاد تغییر در این کشور آغاز کرده بود. وی سیاست‌های اعلامی خود را مبتنی بر دو نکته اساسی قرارداد. نکته اول جدا کردن وابستگی عربستان به صادرات نفت بود و نکته دوم اتخاذ تصمیماتی برای جدا کردن سیاست خارجی عربستان از رویکردهای رادیکالی و افراطی بود.

محمد بن سلمان نسبت به مسئولان دیگر عربستان از شفافیت بیشتری برخوردار بود و اعتراف کرد که کشورش با درخواست غرب به حمایت و تجهیز گروه‌های تروریستی اسلام گرا در افغانستان روی آورده تا بتواند اتحاد جماهیر شوروی را در این کشور سرنگون کند. او در گفتگوی اخیر خود با جفری گولد برگ سعی کرد وجود وهابیت و نفوذ آن در این کشور را انکار کند.

بخشی از سیاست‌های اعلامی عربستان در این دوره تحریم جهاد در سوریه بود، این در حالی است که پیش از این، جهاد! در افغانستان یک واجب عینی به شمار می‌رفت. حتی روحانیون دینی عربستان تا سالهای اخیر از اقدامات تروریستی صورت گرفته در سوریه نیز حمایت می کردند.

وی در ادامه سیاست های خود گفت که جلوگیری از رانندگی زنان بخشی از دین نیست، لذا عربستان اجازه تاسیس سینما و اکران فیلم‌های خارجی و برگزاری مراسم جشن و موسیقی در این کشور را صادر کرده و خیلی زود پیراهن محافظه کارانه خود را از تن درآورد.

حاکمیت عربستان سعودی از دیرباز به مشروعیت دینی به عنوان ابزاری حیاتی برای نشان دادن شایستگی‌های داخلی و منطقه‌ای خود نگاه می‌کردند. اما نخبگان جدید این کشور معتقدند که رویکرد دینی به سرباری برای عربستان تبدیل شده و ریاض باید از این رویکرد فاصله بگیرد. محمد بن سلمان سعی دارد عربستان را به عنوان کشوری نشان دهد که وارد روند مبارزه با تروریسم شده است. این در حالی است که خودش اذعان دارد که گذشتگان وی در زمانی نه چندان دور تروریسم را در منطقه و جهان رقم زدند.

منبع: تسنیم

انتهای پیام/

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.