به گزارش گروه اجتماعی قدسآنلاین، آتش ماجرای نماینده سراوان و برخورد زنندهاش با مامور گمرک انگار قرار نیست حالاحالاها خاموش شود و مردم به قول معروف پشت این داستان ایستادهاند و نمیگذارند به این راحتیها کسی یادش برود که آن روز در گمرک تهران، چه گذشت. مخصوصاً از وقتی آن نماینده محترم! وزیر اقتصاد کشور را برای امر شخصیاش گرو گرفت، ماجرا را قومیتی کرد و بعد با قُلدری درخواست کرد که کارمند گمرک و مدیر مستقیمش از او عذرخواهی کنند و عزل شوند. حالا در فضای مجازی مردم کلی هشتگ ساختهاند و برای حمایت از شهروند کاپشن مشکی و کارمند قانونمدار کمپین راه انداختهاند. هرچند که خبر رسیده یکیشان دستگیر و آن یکی اخراج شده است! در میان همه واکنشها و انتقادهای تند و جدی کاربران فضای مجازی، بعضیها ترجیح دادند که با زبان طنز از خجالت آقای نماینده دربیایند که البته در بین آن همه توییت و پُست انتقادی به چشم نیامد.
■ وقتی پای چرچیل به ماجرا باز میشود
خیلی از کاربرهای توییتر و اینستاگرام، کارشان این است که وقتی موجی در این شبکههای اجتماعی راه میافتد بگردند و یک روایت یا حکایت تاریخی پیدا و منتشر کنند. حکایتهایی که مستقیماً به موج راه افتاده مرتبط است و فقط تنها نقطه تاریکی که در این میان روشن نمیشود، این است که آیا چیزهایی که دارد به زندگی فلان شخص ربط داده میشود درست است یا ساخته و پرداخته ذهنهاست. در همین ماجرای نماینده سراوان، یکی از پربازدیدترین پُستها داستانی بود که به چرچیل نسبت داده بودند: «از چرچیل نخست وزیر انگلستان در ایام جنگ جهانی دوم پرسیدند که آیا میدانستی فاتح جنگ خواهی شد؟ پاسخ داد با یک حادثه ساده پی بردم که جنگ را خواهیم برد.
شرکت در جلسهای حیاتی در رأس ساعتی معین الزامآور شد. چرچیل میگوید: به علت اشتغال به کارهای دیگر چند دقیقه مانده به جلسه به رانندهام گفتم مرا فوری به محل جلسه برساند. راننده مسیر کوتاه اما ورود ممنوع را انتخاب کرد. وسط خیابان ناگهان افسر راهنمایی و رانندگی قبض جریمه به دست در حین بمباران پیدا شد و دستور توقف داد. راننده گفت: «نخستوزیر است و به جلسه محرمانهای میرود و باید در رأس ساعت به جلسه برسد و به همین دلیل از خیابان ورود ممنوع استفاده کردم».
افسر با خونسردی گفت: «هم ماشین و هم نخستوزیر و هم وظیفهام را خوب میشناسم» با تسلیم قبض، چرچیل دستور دور زدن را به راننده داد چرا که نمیتوانست اجازه دهد در خیابانی که ورود ممنوع است حتی پس از جریمه حرکت داشته باشد».
■ شهید مدرس و شفیعی کدکنی و آقای بنا
ماجرای دیگری که خیلی به مذاق مردم خوش آمد و آن را پسندیدند، حکایت مدرس و بقالی محلهشان بود که خیلی دیده شد؛ چون غیر مستقیم داشت به نمایندهها میفهماند که شما نماینده ما هستید: «روزی آیتالله مدرس، از مجلس به خانه رفت، به بقالی محل رفت تا ماستی تهیه کند. موقع کشیدن ماست به شرح مسائل سیاسی پرداخت. وکیلی که کنارش بود اعتراض کرد که چرا اینها را به بقال میگویی؟ مدرس گفت: چون موکلم است و حق دارد از سیاست و اجتماع و روابط کشور خبر داشته باشد».
عکسی که از استاد شفیعی کدکنی و نشستن ایشان روی پلهها در مراسم بزرگداشت محمدعلی موحد منتشر شد، همزمان شد با هتاکی نماینده سراوان و کاربران شروع کردند به منتشر کردن این متن: «یکی میشه اون نماینده فحاش که میخواد یه کارمند رو به خاطر رعایت قانون، بیکار کنه، یکی هم میشه شفیعی کدکنی که اجازه نمیده کسی از جاش بلند شه تا اون روی صندلی بشینه و میشینه روی زمین...».
روزی هم که مجلس جلسه غیر علنی برگزار کرد و دستور دادند که کارمند و فرد کاپشن مشکی و مدیر و کسی که فیلم گرفته را بازخواست کنند، این توییت که حکایتی قدیمی است، خیلی به چشم آمد: «سارقی در حال بالا رفتن از دیوار بود که ناگاه آجری شکست و سارق به زمین افتاد و پایش شکست. قاضی بنّا را زندانی کرد. کوره آجرپزی را پلمب نمود و دستور داد به دنبال شاگرد بنّا بگردند».
■ میترسیم اون خانمه رو هم تحت پیگرد قرار بدن
مردم ما کلاً طنزپردازهای خوبی هستند. کافی است یک مشکل یا بحران پیش بیاید، آن وقت است که سیل پیامها و توییتها و پستهای طنز به سمت توییتر و اینستاگرام سرازیر میشود. انگار نه انگار که مثلاً تورم و بالارفتن قیمتها کمر مردم را شکسته است. حتی همین ماجرای نماینده سراوان که خون خیلیها را به جوش آورد هم دستمایه شوخیها و طنزهای گزنده شد. از دوبله کردن دوباره فیلم اتفاق گمرک تهران گرفته تا کلی کاریکاتور و فتوکاتور و تصاویر مونتاژی. کاربرانی هم که با متن سروکار دارند از قافله عقب نماندند:
«- پدر +بله پسرم -درازهی مگه نماینده سراوان نیست؟ +بله پسرم -مگه از سمت مردم انتخاب نشده؟ +درسته پسرم -پس چرا به مردم هتاکی و فحاشی میکنه؟ +خفه شو پسرم».
«اون کارمند گمرک که اخراج رو شاخشه، من میترسم این خانم رو هم به خاطر اینکه خندیده تحت پیگرد قرار بدن!»
«هر جای دنیا بگی یه کارمند وظیفه شناس به خاطر انجام وظیفه هم فحش خورده هم توبیخ شده، ازت تست الکل میگیرن!»
« فقط اونجا که نماینده سراوان میگفت اگه وزیر اقتصاد استیضاح نشه من استعفا میدم، یه مرد پیدا نشد اونجا بهش بگه: به جهنم».
■ کاپشن مشکیه منم
اما شخصیت دوم ماجرا، یعنی فردی که کاپشن مشکی پوشیده بود، بیشتر از هرکس دیگری سوژه طنز مردم شد و کاربران تا توانستند نمایندهها و سیاستهایشان را به سُخره گرفتند. هرچند کک کسی گزیده نشد:
«این نمایندههایی که من میبینم چند وقت دیگه قانون وضع میکنن که خرید و فروش کاپشن مشکی غیر قانونیه».
«برای حفظ جان و شأن مدیران و مسئولان در جمهوری خلق باخالستان از امروز پوشیدن کاپشن مشکی در همه اماکن عمومی و خصوصی ممنوع اعلام شد!»
«+چشام چی کار کرد _چشات همون کاری رو باهام کرد که کاپشن مشکی با نماینده سراوان کرد».
«به تعدادی کاپشن چرم برای بیرون کردن مسئولین نالایق نیازمندیم».
«میگن به خاطر حمایت از نماینده سراوان تو مجلس اجازه نمیدن که دیگه کسی با کاپشن مشکی وارد بشه!»
«از فردا مسئولین واردات کاپشن مشکی را ممنوع میکنند!»
«کاری که کاپشن مشکیه با نماینده سراوان کرد، ایران با سفارت آمریکا نکرد».
انتهای پیام/
نظر شما