قدس آنلاین،مریم رفیعیان، «رکود طلاق در ایران شکست»؛ اگر این را یک تیتر ژورنالیستی ندانیم ،اگر از کنار بزرگنماییهای با نیت مذموم عبور کنیم و اگر تقلیل روانشناختی و فردی را متوقف کنیم و قبول کنیم که طلاق یک امر اجتماعی است، آن وقت است که این آمارها میتواند یک هشدار برای ما باشد، وقتی که در پایان سال قبل خواندیم که در سال ۹۶ به ازای هر سه ازدواج تقریبا یک مورد طلاق ثبت شده است. این میزان جدایی در تاریخ ثبت احوال ایران سابقه ندارد. در واقع در سال گذشته به ازای ۶۰۸ هزار و ۹۷۷ مورد ازدواج به ثبت رسیده و در مقابل ۱۷۴ هزار و ۵۹۷ واقعه طلاق نیز ثبت شده است. این یعنی که نسبت ازدواج به طلاق در این سال ۴۹/۳ بود، آمار در سال ۹۷ و سه ماهه اول آن هم خیلی امیدوارکنندهتر نیست. بر اساس آمار ثبتشده در سه ماهه اول سال ۱۳۹۷ تعداد ۱۶۰ هزار و ۵۹۲ واقعه ازدواج و ۳۹ هزار و ۹۶۷ واقعه طلاق در دفاتر رسمی طلاق کشور به ثبت رسیده است که نسبت ازدواج به طلاق ۰۱/۴ است که آمار بهتری است اما نه آن قدر بهتر که بتوان ماجرا را نادیده گرفت. در این میان یک آمار خطرناک دیگر هم وجود دارد، آن هم پایین آمدن دوام ازدواج است. به گفته سخنگوی سازمان ثبت احوال کشور، میانگین زندگی مشترک برای زوجین طلاقگرفته در بخشی از سال ۹۶، ۹ سال است که در ۶۷ درصد طلاقهای ثبتشده عمر ازدواج کمتر از ۱۰ سال بوده است. ۱۱ درصد طلاقهای ثبتشده نیز میانگین سال زندگی مشترک کمتر از یک سال داشتهاند. دلیل این افزایش آمار طلاق چیست؟
روند افزایشی طلاق در گیلان/ افزایش طلاق در ۵ سال اول ازدواج
در گیلان از هر سه ازدواج یک مورد منجر به طلاق میشود و در کلانشهر رشت از هر دو ازدواج یکی به طلاق میانجامد.
استانی که ازلحاظ فرهنگی و اجتماعی دارای سبقه بسیار طولانی است چرا باید به این وضع نگران کننده دچار شود؟
اخیراً سازمان ثبت احوال آماری را منتشر کرد که بسیار نگران کننده است آن هم در جامعهای که داعیهدار اصول مترقی اخلاقی و اسلامی است.در این گزارش آمده است که ۳۵ درصد ازدواجها در استان تهران و ۳۲ درصد ازدواجها در استانهای گیلان و البرز به طلاق منجر میشود.
رئیس سازمان ثبت احوال کشور گفت: در چهار ماه اول سال جاری ۵۵ هزار و ۷۱۸ رویداد طلاق به ثبت رسیده است که این میزان نسبت به مدت مشابه سال گذشته ۲٫۲ درصد رشد کرده است.
حمید درخشان نیا اظهار کرد: استانهای البرز، گیلان، خراسان رضوی و کرمانشاه دارای بیشترین و استانهای سیستان و بلوچستان، یزد و چهارمحال و بختیاری دارای کمترین میزان ثبت طلاق بودند. از سوی دیگر میانگین سن طلاق مردان ۳۵٫۵ سال و میانگین سن طلاق زنان ۳۰٫۶ سال بوده است.
قرار گرفتن نام استان گیلان در صدر این رده بندی جای بسی تأمل و تأسف دارد. جدای از این واقعیت که با توجه به وضع موجود و اتفاقات پیرامونی شاهد افزایش روز به روز آمار طلاق که در احادیث و روایات به بدترین حلالها تشبیه شده، باید دید چه عواملی سبب بالارفتن این حجم از میزان طلاق آن هم در استانی با فرهنگ و سنت غنی، و مردمانی خونگرم صمیمی شده است.
در طول سال ۱۳۹۶چه میزان ازدواج و طلاق در گیلان به وقوع پیوسته است؟
در مجموع ۱۸ هزار و ۶۶۷ مورد واقعه ازدواج در طول سال ۹۶در استان به ثبت رسید که مقایسه این میزان با سال ۹۵ حکایت از رشد ۷ و نیم درصدی دارد. ازدواج در مردان اغلب در سنین بین ۲۵ تا ۲۹ سال و در خانم ها بین ۲۰ تا ۲۴ سالگی رخ داده است. به بیان دیگر میانگین سن ازدواج آقایان در گیلان ۲۷ سال و خانم ها ۲۴ سال است. بطور متوسط در سال گذشته روزانه ۵۱ ازدواج اتفاق افتاد.
بیکاری و فقر اقتصادی عمده ترین عامل طلاق است
مهندس غلامعلی جعفرزاده ایمن آبادی با اشاره به آمار بالای طلاق در گیلان گفت :متاسفانه آمار طلاق در استان گیلان بسیاربالا است و طبق آمار مراجع ذیصلاح دراستان گیلان به ازای هر ۳ ازدواج ، یک ازدواج به طلاق کشیده میشود که عمده ترین عامل طلاق نیز فقر اقتصادی، بیکاری و اعتیاد میباشد که باید مسئولین اجرایی و فرهنگی استان این معضل را ریشه یابی کنند و در جهت رفع آن تمام تلاش خود را بکار گیرند.
نماینده مردم رشت در مجلس شورای اسلامی افزود: جوانان باید بیشتر در فکر حل مشکلات زندگی خود باشند نه از بین بردن یک زندگی و نباید با یک مشکل کوچک کار را به طلاق و جدایی بکشانند.
عضو کمیسیون برنامه و بودجه مجلس شورای اسلامی افزود: پراهمیتترین موضوع در مجلس و دولت ، معضل بیکاری و حل مشکلات اقتصادی مردم است، بنابراین دولت باید همه وزرا را برای حل مشکل اشتغال بسیج کند؛ زیرا آمار طلاق و مشکلات اقتصادی و اجتماعی به دلیل افزایش بیکاری در کشور رشد چشمگیری پیدا کرده و بسیاری از جوانان با دارا بودن مدارک تحصیلی بالا مشاغلی دارند که در شان آنها نیست. و به تبع ان افسردگی و نبود انگیزه برای فعالیت های مختلف اجتماعی و علی الخصوص عدم تشکیل کانون خانواده در جوانان مشهود است که اینها زنگ خطری جدی برای همه مسولین در هر رده ای می باشد و بنظر من نیاز به یک طرح ضربتی عملیاتی دارد
ضرورت اجرایی شدن طرح ملی کنترل و کاهش طلاق در گیلان
مدیرکل امور اجتماعی و فرهنگی استانداری و دبیر ستاد فرهنگی، اجتماعی مدیریت پیشگیری از آسیب های اجتماعی گیلان، بر ضرورت اجرایی شدن طرح ملی کنترل و کاهش طلاق در استان تاکید کرد.
یونس رنجکش در کارگروه ویژه بررسی وضعیت طلاق و راهکارهای پیشگیری از آن در رشت افزود: برای مقابله و پیشگیری در خصوص طلاق، سندی ملی براساس مطالعات تدوین شده که مبنای کار در کنترل و کاهش طلاق باید این سند باشد.
وی اظهار کرد: در این سند وظیفه همه دستگاه های مسئول مشخص شده و باید براساس آن، وظایف و تکالیف خود را انجام دهند.
وی ادامه داد: بر این اساس یکی از اولویت های مهم در خصوص کاهش آسیب طلاق و اقدامات پیشگیرانه که با همکاری دادگستری، بهزیستی و سایر دستگاه های مرتبط انجام می شود؛ پیگیری و بررسی پرونده های طلاق شکل گرفته در مراجع قضایی است.
آموزش و مشاوره قبل از ازدواج عامل اثر گذار در کاهش طلاق
دکتر محمد عباسی معاون بهداشتی دانشگاه علوم پزشکی گیلان با بیان این که روند طلاق در استان گیلان، یک روند افزایشی است، گفت: نسبت آمار طلاق به ازدواج در طی سال های اخیر دو برابر شده است که مداخله در این خصوص ضروری است.
معاون بهداشتی دانشگاه علوم پزشکی گیلان پوشش کامل و جامع آموزش حین و بعد از ازدواج، توسعه و ارتقا مستمر آموزش های در آستانه ازدواج (ویژه افراد در شرف ازدواج) در مراکز جامع سلامت و ارایه آموزش ها و خدمات در دوران و پس از ازدواج با توجه ویژه به پنج سال اول زندگی مشترک، از موضوعات مهم عنوان کرد.
دکتر عباسی با تاکید بر حجم و گستردگی این پروسه، تاکید کرد: باید با بهره مند شدن از پتانسیل موجود در جامعه اعم از ارگان های مردم نهاد، بخش های خصوصی این مورد را کنترل یا محدود کرد.
دکتر عباسی آموزش و مشاوره قبل از ازدواج به منظور انتخاب همسر برای زوجین را بسیار اثربخش دانست و اظهار داشت: در این خصوص باید بیشترین مداخلات را طراحی کنیم که ازدواج منجر به شکست نشود. این مهم در وزارت بهداشت و سایر سازمان ها رقم خورده و تفاهم نامه هایی نیز در این خصوص نوشته شده است. در خصوص آموزش و مشاوره بعد از ازدواج باید مداخلات ما حول محور زوج درمانی باشد.
وی یادآورشد: بخش مشاوره حین ازدواج فعلا تعریفی خوبی ندارد و دیدگاه ما این است که باید مرکز مشاوره حین ازدواج هم داشته باشیم و باید بخش مذکور تقویت شود.
منفورترین حلال
طلاق در اسلام منفورترین حلال نامیده میشود، در جامعه اسلامی طلاق مثل چاقوی جراحی میماند، یعنی تا وقتی هیچ راه دیگری نباشد، نباید به طلاق فکر کرد، همین کلمه نباید میتوانست و میتواند همان وجدان جمعی باشد که از بنیان ازدواج دفاع میکند، این وجدان جمعی ضمانتی است برای بقا.
دورکیم جامعه شناس فرانسوی در تبیین پدیده طلاق را دری میداند که برای خروج گذاشتهاند و همین در را عاملی برای تحکیم ازدواج میداند، یعنی این دری که برای جدایی تعبیه شده و کسی از آن استفاده نمیکند، خودش نشانگر این است که زن و مرد میتوانند در خانه با احساس آزادی زندگی کنند و مجبور نیستند در کنار هم باشند. برای همین است که دورکیم میزانی از طلاق را در جامعه طبیعی میداند. اما با آمدن تجددگرایی، تابوی طلاق در خانوادهها برداشته شده است، طلاق رسمی، طلاق عاطفی و طلاق توافقی وقتی با آمار بالا در جامعه رخ میدهد، خودش عامل دیگری است برای رواج آن… به اعتقاد دورکیم هر چقدر وجدان جمعی قوی باشد، خشم عمومی در مقابل هنجارشکنی حادتر است. با ضعیفشدن وجدان جمعی، ارزشهای منفی منتسب به طلاق کاهش مییابد و بدین ترتیب بر میزان طلاق افزوده میشود، البته این وجدان جمعی باعث میشود که در هنگام ازدواج نگاهی سختگیرانهتر داشته باشند و به همسانی بیشتر فکر کنند تا این که دچار قبح طلاق نشوند.
ریشه یابی دلایل جدایی در زندگی زناشویی
بیشتر طلاق ها از فقدان ارتباط صحیح ناشی می شوند، یعنی یکی یا هر دو فاقد مهارت های ارتباطی هستند و این امر باعث می شود که جزئی ترین اختلاف ها به جنگ و دعوا منجر شود.
در تحقیقاتی که درباره ازدواج های متلاشی شده انجام شده متارکه شدگان ۱۹ تا ۲۵ ساله غالبا اظهار داشتند که در زمان ازدواج بسیار جوان یا بسیار نابالغ بوده اند و اصولا آمادگی برای ازدواج را نداشته اند. بعضی افراد ظاهری کاملا بالغ و درونی کاملا نابالغ دارند. آنها نمی دانند پس از ازدواج در چه شرایطی قرار می گیرند و بعد از آن چه باید بکنند. به بیان بهتر،آنها آمادگی مواجهه با مشکلات زندگی را ندارند.
خیلی ها گمان می کنند که ازدواج می تواند در انسان تحولی ایجاد کند و بسیاری از مسائل را تغییر دهد. همچنین می تواند هر رابطه ای را به رابطه ای بسیار خوب تبدیل کند و اسخاص را به زندگی زناشویی متعهد کند. عده ای هم معتقدند که ازدواج نه تنها روابط آنها را متحول خواهد کرد، بلکه همسرشان را نیز تغییر خواهد داد، اما زمانی که نسنجیده ازدواج می کنند، تازه متوجه می شوند همسرشان به گونه ای تغییر کرده که آنها دوست ندارند گاهی نیز همسران اصلا تمایلی به تغییر کردن ندارند.
بررسی های محققان نشان می دهد که به باور عده ای پول و در آمد اولین منبع گرفتاری گروهی از زوج هاست و اکثر اختلافات زوج ها بر سر مسائل مالی است. این اختلافات را می توان در اولویت بندی مخارج،نحوه نگاه همسران به درآمد شریک زندگیشان و عدم آمادگی آنها برای واگذاری استقلال مالی شان به طرف مقابل و... دید.
اکثر طلاق ها از عدم ارتباط صحیح ناشی می شوند، یعنی زوجین یکی یا هر دو فاقد مهارت های ارتباطی هستند. ارتباط ضعیف باعث می شود که جزئی ترین اختلاف ها به جنگ و دعوا منجر شود و هر جنگ و مرافعه، دلخوری و کدورتی ایجاد می کند که خود به افسردگی یا خشم می انجامد و این چرخه بیمارگونه مرتب تکرار می شود.
گاهی هم اختلال در نقش های افراد که باید با توجه به جنسیت افراد در زندگی مشترک تعیین شود، می تواند مشکلاتی به وجود بیاورد. رابطه مردان ضعیف و منفعل با زنان قدرتمندی که اکثر مسئولیت های زندگی را بر دوش می گیرند و حتی گاهی مردان را مجبورمی کنند بر خلاف میل شان کاری را انجام بدهند، بیشتر شبیه رابطه فرزند و مادر است و نه رابطه شوهر و زن؛ که این نوع اختلات تقسیم نقش های جنسیتی می توانند باعث بروز مشکلات و نارضایتی هایی در زندگی زناشویی بشوند.
تاریخ روان شناسی ثابت کرده مردان در زمان ازدواج، کودکانی هستند که پس از سالها تربیت توسط مادرانشان به صورت پسری جوان به زنی که عروس نام دارد تحویل داده می شوند. این عروس باید این پسر به اصطلاح جوان را که تاکنون در دامن مادر پرورش یافته، مجددا به شکلی که خود می خواهد یا لازم می داند تربیت کند. یعنی یک عروس مانند یک مادر چهل سال وقت دارد تا او را مجددا آن طور که می خواهد تربیت کند.
از سویی دیگر تمام مردان همیشه به دنبال همسری کاملا شبیه مادر خود هستند که البته هیچ گاه پیدا نخواهند کرد. آنان همیشه در همسر دنبال شباهت هایی با مادر خود می گردند. به دنبال غذاهایی که مادر به آن خوشمزگی می پخت، هنر دوزندگی و بافندگی و.... که البته بعید است تمام این توقعات در یک دختر جوان جمع شده باشد.
جایی که ازدواج اول به مشکل برخورد کند به طور خلاصه شامل مسائل زیر است: من برای ازدواج آمادگی نداشتم،فکر می کردم که ازدواج شرایط را تغییر می دهد،فکر می کردم او تغییر می کند. ما درباره ازدواج نظرات متفاوتی داشتیم، پول موضوع عم ه ای بود، نمی توانستیم با هم ارتباط برقرار کنیم. او راه رسیدن به مسئله را نمی دانست و روابط ما کاملا نابرابر بود و افسرده شدم.
تغییر انسانها و شرایط از پدیده های اصلی شکل گیری زندگی است. هیچ گونه ضمانتی وجود ندارد که در طی سالیان دراز، زندگی دستخوش تغییرات نشود. در صورتی که تغییرات بر اساس روند سنی و مشکلات جامعه، در مسیر عادی ایجاد شوند، معمولا باعث تفاوت های شدید شخصیتی و رفتاری نخواهد شد و زوجین هم توقع ندارند که حتما ارزشهای سی سال پیش بر آنها حاکم باشد. آنها به هر حال تغییرات متعادل را خواهند پذیرفت و همراه آن خودشان نیز تغییر خواهند کرد. فقط تغییرات شدید و ناگهانی احتمال دارد که قدرت تطابق یکی از زوجین را مخدوش کند مانند مهاجرت، جنگ و عوامل نسبتا شدید و دور از انتظار که گاهی همراهی یک فرد را ناممکن می کند، که در این گونه موارد ارزیابی فرد عقب مانده از روال زندگی، نیاز به مشاوره و بررسی مجدد دارد.
آسیب شناسی طلاق در استان گیلان
اولا" ، میزان اندک طلاق در یک جامعه ضرورتا" حاوی معنای مثبت نخواهد بود نگاهی به همین آمارهای استانی نشان می دهد که سیستان و بلوچستان پایین ترین میزان طلاق در کشور را از خود نشان می دهد و با توجه به سطح قابل ملاحظه توسعه نیافتگی در این استان الزاما نمی توان آن را یک شاخص مثبت دال بر توسعه اجتماعی تلقی نمود به عبارت دیگر در فرهنگهایی که سطوح بالاتری از مشارکت و حضور زنان در امور اقتصادی و اجتماعی مشاهده میشود احتمال این که آنها هر گونه شرایط نامطلوبی را برای بقاء زندگی خانوادگی تحمل نکنند بالاتر و این خود بر ازدیاد میزان طلاق موثر است.
دوم اینکه میزان بالای طلاق در گیلان یک معرف است که بیانگر افزایش تضادهای اجتماعی در زیرپوست اجتماع و بحران در سطح نهاد خانواده به عنوان پایهای ترین سلول سازنده ارگانیسم اجتماعی است. بحرانی که درصورت دست کم گرفتن آن نتایج ناخوشایندی را بر سلامت اجتماعی و بهداشت روانی جامعه برجای خواهد گذاشت. به خصوص اینکه نسبتهای بالای طلاق دارای ربط وثیق با شیوع آسیبهای اجتماعی در میان فرزندان متاثر از آن و یا افزایش روحیات ضد اجتماعی در میان خود زوجینی که با شکست زندگی خانوادگی مواجه شده اند است.
به تعبیر دیگر ازدیاد روزافزون این میزان در جامعه گیلان بیانگر این است که ما با یک مساله اجتماعی مواجهایم که علل ساختاری آن را باید در بطن جامعه و کاستیهای ساختاری آن و نه الزاما در ضعفهای فردی افراد متاثر از این پدیده جستجو نمود. از سوی دیگر یکی از دلالت های اجتماعی این آمار را می توان به احتمال بروز آنومی ((Anomie در بستر اجتماع منتسب نمود؛ بدین معنا که بسیاری از ارزش های سنتی شکل گرفته پیرامون نهاد خانواده و ازدواج از بین رفته و در عین حال ارزش های جدید معطوف به خانواده نیز هنوز موفق به جایگیری(Embedness)حول آن نگردیده و این وضعیت برزخ گونه موجبات پدیداری بحران در این پایه اساسی اجتماع را فراهم و این وضعیت آسیب شناختی ضمن فرسایش سرمایه اجتماعی موجبات زوال اعتماد از تعاملات بین فردی اعضای جامعه را فراهم ساخته است.
نکته قابل توجه دیگر در آمارهای طلاق برهم خوردن بالانس و توازن میزان طلاق در میان مناطق شهری و روستایی است؛ اتفاقی که در چند سال اخیر شاهد آن هستیم ازدیاد روزافزون طلاق حتی در روستاهای دورافتاده گیلان است که لزوم تامل ویژه درخصوص علل و نیز بررسی پیامدهای آن بر جامعه روستایی را می طلبد.
از این منظر بررسی تاثیرات اقتصاد ضعیف و رنجور استان گیلان با سطوح پایین ایجاد اشتغال مولد در حوزه های صنعت، کشاورزی و گردشگری بر روی بیثباتی نهاد خانواده در میان مردمان این دیار خود نیازمند مجالی فراخ تر و پژوهشی ویژه است.
اما اجمالا می توان گفت تسلط ایدئولوژی نولیبرال بر عرصه سیاستگزاریهای اقتصادی – اجتماعی که راه حل مشکلات کشور را کنار کشیدن دولت از مسوولیت های اجتماعی و اقتصادی خود در قبال جامعه می داند باعث شده که هزینه بسیاری از خدمات اجتماعی که تا پیش از این برعهده نهادهای عمومی بوده بر گرده نحیف خانواده سنگینی نماید. کالایی سازی آموزش و بهداشت و درمان، مسکن، حمل و نقل و حذف هزینه های رفاه اجتماعی به بهانه کوچک کردن دولت، همگی فشار مضاعفی را بر خانواده ها تحمیل نموده که نتایج خود را در ازدیاد روزافزون آمار فروپاشی آن نمایان میسازد این درحالی است که به عنوان مثال در حوزه آموزش، این دولت است که مطابق نص صریح قانون اساسی موظف است هزینه های تحصیل رایگان را جهت آحاد جامعه فراهم سازد اما به سادگی از این مسوولیت شانه خالی کرده و آن را بر دوش خانواده ها نهاده است.
از طرفی در حوزه جامعه شناسی، با نظریه ای به نام نظریه «توقعات فزاینده» مواجهیم که واضع آن «تد رابرت گار» بوده و از قدرت تبیینی بالایی نیز برخوردار است. مطابق این نظریه، چنانچه سرعت رشد توقعات و انتظارات انسانها از سرعت برآورده شدن آنها بیشتر باشد منجر به نارضایتی و نهایتا طغیان میشود.
به نظر می رسد گزاره زیرین این تئوری قادر به تبیین نرخ های فزاینده طلاق در شرایط بغرنج اقتصادی و تحول به سمت سبک زندگی مصرفی مدرن میباشد. در شرایطی که همزمان با افزایش توقعات به تبع رشد مصرف گرایی امکان تحقق آن ها به علت شرایط نامساعد اقتصادی– معیشتی مقدور نمیگردد بازتاب خود را در نارضایتیها از زندگی خانوادگی–زناشویی و به تبع آن افزایش آمار طلاق نشان میدهد.
و اما سوال اینجاست ، آیا دختران یا پسرانی که به امید زندگی خوب و داشتن آینده بهتر رشتههای پیوند را با هم میبندند، واقعاً میخواهند که پیکره زندگیشان در همان سالهای ابتدایی زندگی مشترکشان از هم گسسته شود؟
خوب است که مسئولان فرهنگی ، اجتماعی ، اقتصادی و قضایی استان به دنبال ریشههای واقعی از همگسستگی زندگی جوانهای استانمان باشند، چرا که اگر فکری اساسی نشود مطمئنا این ناهنجاری اجتماعی مشکلات عدیده دیگری را به دنبال خواهد داشت که شایسته استانی با این فرهنگ غنی و مترقی نیست.
انتهای پیام/
نظر شما