تحولات منطقه

۲۵ بهمن ۱۳۹۷ - ۱۵:۳۱
کد خبر: ۶۴۴۳۲۳

هرچند پشتِ پنجره آفتاب می تابد اما نمی شود نگویم چقدر جای خالی بعضی ها با رنگ پُر نمی شود. با تعویض ها. اشک ها. حتی با خواب هایی که دیدار در آن اتفاق می اُفتد.

زمان مطالعه: ۲ دقیقه

به گزارش قدس آنلاین، نفهمیدم از کی «بهاره» این اندازه سِمج و اهل قایم باشک شده که بی خبرم.

پشت تلفن می گوید: «دارم می میرم، باید برویم دکتر». یک ساعت بعد به جای مطب، سَر از پاساژ درمی آوریم. طبقه سوم. بوتیک زنانه.

چنان با تحکم و غریبه هُلَم می دهد داخل که لال به رفتار دور از قاعده اش خیره می شوم.

پشت به او می روم تا ته لباس فروشی و کارتن های خالی را از روی صندلی برمی دارم و می نشینم.

بهاره می چرخد، انتخاب می کند، سایز می دهد و کارش که تمام می شود با یک بغل رختِ رنگی می آید بالای سرم.

حرف نمی زند. با چشم، پروِ گل و گشادی را نشانم می دهد. عصبانی که نگاهش می کنم می گوید: «از شما نمی ترسم خانوم. دنبالم بیایید لطفا».

نمی توانم مهربانی و خیرخواهی اش را نادیده بگیرم. زیر سی ثانیه به این نتیجه می رسم که خشم بیهوده ام را باید هورت بکشم و به احترام معرفتش بلند شوم.

بی اختیار در اتاقکِ مجلّل تعویض روبروی آینه قدی می ایستم. صد و چهار روز از چشم بستن آقاجان گذشته و حالا من دارم مشکی هایم را به گیره پرو آویزان می کنم و در میان رنگ های شاد، زنی را می بینم که چشم هایش خیس است. تلألو ندارد.

که رفیق جان با تقّه ای در را باز می کند و تقریباً همان آدم قبلی می شود؛ راستگو، بی کلنجار، راضی.

وقت برگشتن در گوشِ شال و مانتویی که نیت شان، خیر است آرام می گویم: جنس و طرح تان عالی ست... ان شاالله مبارک صاحب تان باشد... و روسری مشکی را سَر می کنم.

به خانه که برمی گردم یکراست می روم سراغ کمد. هدیه بهاره جان را می گذارم کنار چهار جعبه دیگر که عزیزان برای از سیاه درآوردنم، محبت کرده اند.

و به «رویاخانوم» زنگ می زنم. او - خانه محرم - ایل و تبارمان به حساب می آید و سالهاست دستش توی کار خیر است. با خوشرویی جواب می دهد تا نیم ساعت دیگر برای بردن لباس ها کسی را می فرستد.

زمستان نوشت: هرچند پشتِ پنجره آفتاب می تابد اما نمی شود نگویم چقدر جای خالی بعضی ها با رنگ پُر نمی شود. با تعویض ها. اشک ها. حتی با خواب هایی که دیدار در آن اتفاق می اُفتد.

نمی توانم نگویم دلم به سماجتِ دوربری هایی که شادی ام را می خواهند، هنوز سَرخوش است!

انتهای پیام /

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.