تحولات منطقه

فیلم «قصرشیرین» جدیدترین ساخته رضامیرکریمی، داستان جلال مرادی مرد ۴۲ ساله‌ای را روایت می‌کند که در یک تصادف، خانواده‌ای را به قتل می‌رساند، اما تصادف در دادگاه غیرعمد شناخته می‌شود. وی پس از گذراندن دوران زندان، همسر و دو فرزندش را ترک کرده و به شهری دیگر می‌رود و پس از دو سال به شهرش بازمی‌گردد، چون زنش دچار مرگ مغزی شده‌ و ماجراهایی برایش پیش می‌آید که زندگی او را دستخوش تغییراتی می‌کند.

«قصر شیرین» آدرس درست من در بازیگری است
زمان مطالعه: ۳ دقیقه

قدس آنلاین: حامد بهداد در فیلم «قصر شیرین» با ایفای نقش جلال، برگ دیگری از توانمندی‌اش در بازیگری را رو کرد. در این فیلم بازی اگزجره از او نمی‌بینیم. میرکریمی با سینمای انسانی خودش، استاد ساختن موقعیت‌های دراماتیک تأثیرگذار است و در قصر شیرین، چنان هوشمندانه از بهداد بازی می‌گیرد که کمتر رفتارهای غلوشده را از شخصیت جلال در بازی این بازیگر شاهد هستیم، شخصیتی که به اندازه خشمگین می‌شود، فریاد می‌زند، فحش می‌دهد و به اندازه غمگین می‌شود. همان طور که خود بهداد در این گفت‌وگوی کوتاه می‌گوید، «قصر شیرین» آدرس درست او در بازیگری است و باید گفت که واقعاً چنین است. بهداد در این فیلم، بازی به اندازه و درستی دارد که نشان از پختگی و باتجربه شدنش در این حرفه می‌دهد. او از پس نقش « جلال» در فیلم قصرشیرین بیش از نقش «قدرت» در فیلم مارموز برمی‌آید. اگرچه کمال تبریزی در فیلم مارموز با نخستین تجربه بازی کمدی بهداد می‌خواست فیلمش را به فروش بیشتری برساند، اما بهداد نقش‌آفرینی در فیلم‌های کمدی را نزدیک به روش و سلیقه‌اش نمی‌داند. مشروح گفت‌وگوی ما با این بازیگر مشهدی را در حاشیه حضورش برای اکران مردمی فیلم «قصر شیرین» که در پردیس سینمایی هویزه مشهد برگزار شد، می‌خوانید:

تجربه بازی در فیلم «قصر شیرین» رضا میرکریمی چطور بود؟

تجربه بازی در این فیلم برای من بسیار شیرین و دلنشین بود. ایفای نقش جلال در فیلم قصر شیرین یکی از بهترین بازی‌های من است. ضمن اینکه این فیلم جزو بهترین فیلم‌های رضا میرکریمی است که امیدوارم دیده شود. با تماشای این فیلم از مسیر سخت بی‌عاطفگی عبور می‌کنید و به دریای بی‌نهایت عاطفه می‌رسید، مسیری که شبیه معجزه می‌ماند و فیلم بسیار خوبی است.

بعد از تجربه بازی در فیلم مارموز که فیلمی کمدی بود، در یک درام اجتماعی بازی کردید، چه شد که دو ژانر متفاوت را در بازیگری تجربه کردید؟

هر کدام از این نقش‌ها، جهان خودش را دارد و برای رسیدن به تصویر و بازی مناسب، جهان متناسب با آن باید خلق شود در نتیجه به تجربه‌های متفاوتی منتج می‌شود که گاهی ‌اوقات به هم هیچ ربطی ندارند.

تمایل و سلیقه شما به کدام تجربه نزدیک‌تر است، چون بازی در فیلم مارموز برایتان تجربه جدیدی بود و نخستین فیلم کمدی شما به شمار می‌رفت، در حالی که کارنامه کاری شما با درام اجتماعی پیوند بیشتری دارد؟

قطعاً قصر شیرین، روش و سلیقه من بوده و به من نزدیک‌تر است. مارموز در گوشه دیگری از کارنامه من می‌ایستد که تجربه چندان عجیب و غریب و شگفت‌انگیزی نیست. با وجود اینکه محدوده و امپراتوری من در روش بازیگری و طرز تلقی و علاقه‌مندی‌ام از بازیگری، فیلم «قصر شیرین» است و مهارت من در این نقطه اتفاق می‌افتد، اما در همین نقطه هم مهارت‌ها و تجربه‌هایم در این فیلم عمق پیدا کرده و به ابعاد جدیدی دست پیدا کردم. تکرار مکررات  در جایی که تو در آن متبحر و مجرب هستی، ممکن است حوصله سر بر باشد، اما اگر به ابعاد جدید همان تکرار یا دوردست‌های همان جاده، دسترسی پیدا کنی با چشم‌انداز متفاوتی روبه‌رو خواهی شد.

پس بازی در نقش جلال برای شما تکرار مکررات نبود؟

به هرحال آدم تمام این سال‌ها مسیری را می‌رود برای رسیدن به همین آدرس.

یعنی نقش جلال، آدرس درست شما در بازیگری است؟

جلال آدرس درست من نیست، فیلم قصرشیرین آدرس درست من است. جلال اسمی برای یک کاراکتر است، دوربین فیلمبرداری یک ابزار برای ثبت و ضبط شعر و شعور ماست. شهر، محفل و محملی برای استقرار ماست. عوامل فیلم، همکارانی هستند برای اینکه به ما در رسیدن به آن آدرس کمک کنند. شعوری که شکل متافیزیکی دارد و در تجلی غزل گونه خودش قرار است اتفاق بیفتد، به ما نزدیک می‌شود و ما به آن شعور شعرمند نزدیک می‌شویم، به آن مونتاژ و دکوپاژ. جلال یک اسم است، کاراکترها صرفاً یک وسیله هستند و قرار است که یک حرکت مرئی داشته باشیم برای رسیدن به یک شعور نامرئی. برای دسترسی پیدا کردن و دستیابی به یک حس گمشده که احتمالاً در مدینه فاضله‌ای که هیچ‌وقت وجود نخواهد داشت، روزی با آن عجین بودیم و حالا تمام این ابزار، ادوات و تکنیک‌ها و فنون، ما را به آن حس گمشده می‌رساند، آن حس گمشده‌ای که امروز زیر پای ما له شده است.

اینکه در جمع تماشاگران مشهدی فیلم قصر شیرین را تماشا کردید، چه حسی داشت؟

از اینکه در مشهد و کنار همشهریانم هستم خوشحالم ‌و بیشترین خوشحالی من برای این است که امروز به شهر خودم آمدم، چرا که کوچه پسکوچه‌های مشهد، شاهد روزهای سخت من بوده است. روزهایی که به سختی گذراندم تا بتوانم استعداد خودم را در بازیگری متجلی کنم. من در این شهر بزرگ شدم و دیدن این تصویر که امروز به عنوان یک بازیگر در کنار همشهریانم یکی از بهترین فیلم‌هایی که در آن نقش‌آفرینی کردم را ببینم، برایم شبیه معجزه است.

انتهای پیام/

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.