تحولات منطقه

 مجموعه تلویزیونی «بوی باران» که با یک قصه جنایی و معمایی خانوادگی سعی داشت تا شروعی جذاب را رقم بزند، در قسمت‌های اخیرش که وارد یک سوم پایانی خود شده، اتفاقاتی غیرمنطقی و غیرقابل باوری را در دل داستان اصلی گنجانده است و گمان می‌رود سعی دارد تصویری ناقص از سریال‌های گنگستری غربی و سریال‌های کم مایه ترکیه‌ای را به خورد مخاطب بدهد.

سریالی مکزیکی به زبان فارسی!
زمان مطالعه: ۶ دقیقه

قدس آنلاین:  سریال «بوی باران» که با نام اولیه «عروس تاریکی» به تهیه‌کنندگی محمدرضا تخت کشیان و کارگردانی محمود معظمی‌ از اواخر خردادماه روی آنتن شبکه یک سیما رفت در ۶۰ قسمت ۴۵ دقیقه‌ای برای شبکه یک سیما تولید شده است.

این سریال که یک درام اجتماعی است، ماجرای قتل نوعروسی به نام فرشته را در شب عروسی‌اش روایت می‌کند که طبق شواهد و مدارک، نامزد سابق او جوانی به نام پیمان متهم به قتل شده و دستگیر می‌شود. ترانه، خواهر پیمان که پزشک است در لباس پرستار خانگی وارد زندگی همسر فرشته می‌شود تا در پی اثبات بی‌گناهی برادرش مدارکی را جمع کند، اما ماجراهایی رخ می‌دهد که موجب به قتل رسیدن همسر ترانه می‌شود و با تصویری غیرمنطقی، ترانه متهم به قتل همسرش! این اتفاقات عجیب و غریب در قسمت‌های اخیر سریال، روال منطقی داستان را زیر سؤال برده و مخاطبان را ناراضی کرده است.

جبار آذین، منتقد سینما و تلویزیون، سریال «بوی باران» را جزو سریال‌های متوسط تلویزیون دانسته که از منظر ساختار هنری و مضمون و محتوا، چیز دندانگیری ندارد و می‌گوید: این مجموعه تلویزیونی با تکیه بر داستان اصلی و چند داستانک فرعی، سعی کرده که مخاطبان را پای آنتن بنشاند اما واقعیت این است که نه داستان‌های «بوی باران» پرداخت مناسبی دارند و نه شخصیت‌پردازی درستی در آن شکل گرفته است.

وی ادامه می‌دهد: هرچه سریال جلوتر می‌رود از واقع‌گرایی و منطق در ایجاد ارتباط موضوعی داستان کاسته می‌شود تا جایی که نویسندگان این مجموعه در روال پرداخت دراماتیک داستان اصلی، حالت خنثی به خود گرفته‌اند و چون شخصیت‌های اصلی و فرعی داستان به  درستی پرداخت نشده‌اند، عمده تکیه نویسندگان سریال روی ماجراپردازی است که در ادامه ساختن و بافتن ماجراهای مختلف از مسیر واقع‌گرایی و منطقی خارج می‌شوند.

* سریالی که در سطح متوسط هم نماند

آذین توضیح می‌دهد: یکی از شخصیت‌های اصلی داستان به نام ترانه که یک پزشک است و به خاطر سطح تحصیلاتی که دارد و پیگیری‌های مستمری که در ماجرای برادرش دنبال می‌کند، به نظر می‌رسد که شخصیت محکمی ‌باشد اما همین شخصیت محکم با قتل همسرش کاملاً به هم می‌ریزد و بدون هیچ روایت درستی برای پرداخت این ماجرا، ترانه برخورد غیرمعقولی با این ماجرا دارد، صحنه قتل را به هم می‌ریزد و به شکل کودکانه آلت قتل را به دست می‌گیرد و در خیابان سرگردان می‌شود، حتی نویسندگان به ادامه این روند با سهل‌انگاری توجه کرده‌اند و شوک وارد شده به ترانه به درستی نمایش داده نشده است.

به گفته این منتقد، ماجرای کشته شدن شوهر ترانه خیلی بی‌منطق و زود اتفاق می‌افتد و ترانه وارد ماجراهای دیگری می‌شود، سریال اگر به همین شکل بی‌منطق پیش برود همین تعداد مخاطبش را هم از دست خواهد داد.

وی تأکید می‌کند: لازم است که برای نگارش و ساخت چنین ملودرام‌هایی پیش از هر چیز، پژوهش و تحقیق مناسب صورت بگیرد و اگر قرار است برای جذب مخاطب از موضوعاتی همچون پولشویی، قاچاق و قتل استفاده شود باید منطق روایی درستی بر داستان حاکم باشد.

آذین معتقد است: در این سریال ماجراهای فرعی گاهی آن‌قدر پررنگ می‌شوند که مخاطب، خط اصلی داستان را گم می‌کند. مثلاً بود و نبود قصه زن افغان و ازدواجش با یک مرد ایرانی، ارتباطی با خط اصلی داستان پیدا نمی‌کند و اگر از سریال حذف شود، اتفاقی در ماجرای اصلی قصه رخ نمی‌دهد. نویسندگان خواسته‌اند با وصله و پینه کردن چند ماجرا، سریال را طولانی‌تر کنند اما حتی نتوانسته‌اند در سرگرم کردن مخاطب هم موفق شوند، نتیجه اینکه این سریال متوسط در سطح متوسط هم نمانده و به سطح ضعیف سقوط می‌کند. با این روندی که سریال طی می‌کند نمی‌تواند امتیاز مناسبی در کارنامه سازندگانش ثبت کند.

وی با بیان اینکه سریال بوی باران، اثری ارزشمند و ماندگاری در پرونده سریال‌سازی تلویزیون نیست، خاطرنشان می‌کند: فیلم‌نامه این مجموعه تلویزیونی بسیار آشفته، غیرمنسجم و ضعیف است. شخصیت‌پردازی‌ها کامل و درست نیستند و کارگردانی حرفه‌ای و درستی صورت نگرفته که دل بیننده به این خوش باشد که سریال  با تصویرسازی‌های خوب دارای جذابیت‌های ویژه‌ای است.

وی یادآور می‌شود: بعد از دو یا سه قسمت از پخش، به یکباره نام سریال بدون هیچ توضیحی عوض می‌شود که امتیازی منفی برای آن است. اگر قرار است که نام سریال عوض شود نیازمند روشنگری و آماده‌سازی است و اگر به مخاطب اطلاع داده نشود، نوعی بی‌احترامی‌ به شعور مخاطب است.

* کثرت بی‌وحدت!

رضا استادی، منتقد سینما و تلویزیون یکی از علل اقبال مردم به برخی سریال‌های تلویزیون را نبود گزینه دیگری برای تماشا دانسته و می‌گوید: تلویزیون از دهه 80 که برنامه‌هایی مختص نخبگان، کودکان، زنان و نوجوانان داشت و رقیبی جدی همچون فضای مجازی را نداشت، اکنون تبدیل به یک رسانه تک محصولی شده است. بیش از 10 شبکه تلویزیون، برنامه‌های تولیدی دارند اما به ندرت برنامه و محتوایی را برای قشر خاصی در این شبکه‌ها می‌بینید، اغلب آن‌ها تولید سریال و تاک شو دارند که به دنبال جذب بیشتر مخاطب است، چون ذات سریال و تاک شو این است.

وی با اشاره به سریال «بوی باران» ادامه می‌دهد: اگر قائل باشیم که سریال «بوی باران» سریال نسبتاً پرمخاطبی است، یکی از علت‌های آن این است که چینش سریال‌های تلویزیونی به گونه‌ای است که سریالی بهتر را همزمان با چند سریال ضعیف‌تر پخش می‌کنند تا عمداً آن برنامه پرمخاطب شود و این مسئله به معنی اینکه سریالی مانند بوی باران اثر بی‌عیب و نقصی است؛ نیست. این سریال کشکولی از مسائل مختلف است و با توجه به سیاست‌های اخیر تلویزیون که عدول از برخی خط قرمزها را برای افراد خاصی مجاز کرده، این سریال نیز همین مسیر را در پیش گرفته و این گونه سعی در جذب مخاطب دارد.

به گفته استادی، ازدواج یک مرد ایرانی با یک زن افغان، موادمخدر، مافیا، قتل و هرچه فکر کنید در این مجموعه تلویزیونی دیده می‌شود که هیچ منطق روایی مشخص و وحدت موضوعی هم ندارد. مخاطب هر چیزی را در این سریال می‌بیند درحالی که هیچ خط داستانی هم وجود ندارد، گویی نویسندگان فهرستی از موضوعات جذاب و مورد علاقه مردم را به چند فیلم‌نامه‌نویس داده‌اند تا براساس آن قصه بنویسند. در این سریال به تقلید از آثار خارجی، صحنه‌های مشمئزکننده قطع کردن انگشت دست و پا و مواردی از این دست را می‌بینیم. ضمن اینکه عنوان سریال، هیچ تناسبی با قصه و محتوای آن ندارد.

استادی یادآور می‌شود: در دهه 80، سریال‌ها به لحاظ محتوایی بارها و بارها در شوراها چکش می‌خورد تا پیام و محتوای عرضه شده، تأثیر مثبتی در جامعه بگذارد اما به نظرم این فیلتر اکنون حذف شده و آنچه امروز در قاب تلویزیون می‌بینیم معجونی از همه چیز و در عین حال هیچ چیز است.

* رانتی ویژه برای عده‌ای خاص

این منتقد درباره ضرورت گره گشایی منطقی در سریال‌های ایرانی می‌گوید: اساساً این نکته مفهومی ‌در تولیدات جدید سیما ندارد. منطق سریال‌های تلویزیونی این است که حوادثی پشت سر هم رخ می‌دهد و اهمیتی ندارد که منطق داشته باشد یا نه، نوعی سانتی مانتالیسم اغراق شده در این سریال‌ها در کنار حجم فراوانی از اتفاق‌های عجیب با انتخاب‌های نامناسب بازیگران مشاهده می‌شود.

به گفته وی این جنس از سریال‌ها توسط گروه خاصی در تلویزیون تولید می‌شود؛ گروهی که از امتیازات ویژه‌ای برخوردار هستند و می‌توانند هر مضمونی را در سریال‌هایشان بیاورند!

استادی با تأکید بر اینکه چنین سریال‌هایی تصویری تقلبی از جامعه نشان می‌دهند، خاطرنشان می‌کند: گویی این سریال در مکزیک اتفاق افتاده است، هیچ‌کدام از مسائلی که مردم با آن درگیر هستند در این سریال‌ها دیده نمی‌شود. کارگردان دنیای دیگری را خلق می‌کند، مناسبات و آدم‌های دیگری در سریال مشاهده می‌شود که تناسبی با جامعه ما ندارند. مثلاً در سریال بوی باران، مناسباتی که در کارخانه وجود دارد واقعی نیست و نویسندگان برای عدم نمایش مسائل اصلی جامعه، به سراغ تعدد حوادث بی‌ارتباط با جامعه فعلی رفته‌اند.

وی معتقد است: در سریال بوی باران به جای اینکه روی موضوع خاصی تمرکز شود، صحنه‌هایی را می‌بینید که کاملاً مشخص است از سریال‌های خارجی گرته‌برداری شده است. گویی این امتیاز را یک گروه خاصی در تلویزیون دارند که هر محتوایی را بخواهند، ارائه کنند. از همین تیم قبلاً سریال از «یادرفته‌ها» را نیز دیدیم که دچار همین معضلات بود.

وی با بیان اینکه گروه‌های تولید سریال ظرفیت تولید آثار طولانی را دارند اما مشکل اینجاست که قصه پردازها چنین ظرفیتی را ندارند چون گروه نگارش این سریال‌ها در انحصار افراد خاصی است، یادآور می‌شود: در شرایطی که مردم درگیر مسائل و مشکلات دیگری هستند نمایش سریالی همچون «بوی باران» که نگاهی تقلبی به مسائل جامعه دارد، مخاطب را آزار می‌دهد اما چون مخاطب گزینه دیگری ندارد، مجبور به تحمل و تماشای سریال‌هایی از این دست است.

انتهای پیام/

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.