تحولات منطقه

مهناز معطر بانویی است که بعد از تحول درونی خود با روضه‌های امام حسین(ع) 14 سال است علمدار هیأت امام حسین(ع) شده است.

بانویی که علمدار هیأت زنانه‌ای در مشهد است/ روایت یک تحول با روضه‌های امام حسین(ع)
زمان مطالعه: ۶ دقیقه

به‌گزارش قدس آنلاین، در این روزها نفس که می‌کشی کم کم بوی محرم را استشمام می‌کنی، «بوی اسپند»، همان نوستالژی دوست داشتنی که همیشه تو را به یاد روزهای عزاداری اربابت حسین(ع) می‌اندازد، روزهایی که در کودکی همراه با دسته‌های عزاداری جوانان هیأتی آقا، مسافتی را در کوچه‌های محله طی می‌کردی تا در عین کودکی تو هم از قافله ارادتمندان سالار شهیدان جا نمانی.

وقتی بزرگتر می‌شوی دیگر در میان دسته‌های عزاداری مردان جایی نداری و کم کم خود آقا راه را برایت روشن می‌کند و هیأت‌های زنانه، مأمنی برای عرض ارادت‌هایت می‌شود که باز هم نمی‌گذارد از عاشقان ارباب دور بمانی.

چند سالی است که در همسایگی‌ام خانواده‌ای زندگی می‌کنند که زندگانی خود را وقف اهل بیت(ع) کرده‌اند.

آغاز محرم و فرارسیدن ماه عزای ارباب، بهانه‌ای می‌شود تا به‌سراغ این خانواده که بانی راه اندازی هیأت زنانه شده‌اند، بروم.

«مهناز معطر» حدود 45 سال سن دارد و اهل تایباد است، او که چهار فرزند دارد و همراه با خانواده در محله‌ای در مشهد ساکن است، همه زندگی خود را مدیون اهل بیت می‌داند.

وارد خانه او که می‌شوم در کنار صمیمیت اعضای خانواده و شیرین زبانی‌های محمد مهدی 6 ساله‌اش، پرچم‌هایی با نام ائمه‌اطهار(ع) گوشه گوشه خانه چشم نوازی می‌کند؛ وقتی آماده شده و رو به‌رویم می‌نشیند، سوالاتم را آغاز می‌کنم.

به برپایی نماز توجه چندانی نداشتم

می‌پرسم چگونه وارد فضای هیأت و عزاداری امام حسین(ع) شدید که خودش تا انتها می‌رود، به روزهای قبل از ازدواجش گریزی می‌زند و می‌گوید: آن روزها حدود 15 سال سن داشتم و بسیار معمولی زندگی می‌کردم حتی در عین اعتقاد به شعائر اسلامی کمی کاهلی می‌کردم و با توجه به سن کمی که داشتم خیلی به رعایت برخی نکات مقید نبودم، به برپایی نماز هم توجه چندانی نداشتم و حتی گاهی آرایش چهره را هم بدون اشکال می‌دانستم.

آن روزها که مصادف با 15 سالگی من بود، ازدواج کردم، مادرهمسرم سادات، فردی مومن و مقید به مسائل مذهبی است که به ائمه اطهار ارادت ویژه‌ای دارد، او در آن سال‌ها خادم مسجد «موسی بن جعفر» بود، هر چهارشنبه مراسم آش نذری در خانه او بر پا بود، من هم عروس خانواده بودم و به نوعی مجبور بودم در این مراسم حضور داشته باشم.

روضه برایم کسل کننده بود

اوایل، مراسم روضه و هیأت برایم کسل کننده بود اما بعد از مدتی با شنیدن سخنرانی و مداحی‌های مرتبط با ائمه، احساس می‌کردم بسیار به آن‌ها علاقه‌مند شدم، به گونه‌ای شده بود که هر هفته منتظر روز چهارشنبه و مراسم روضه بودم.

ابتدا پایین مجلس می‌نشستم و برای پذیرایی و ریختن چای کمک می‌کردم اما به مرور زمان در خواندن زیارت عاشورا و ادعیه وارد شدم، وقتی مداح می‌خواند من کاملا محو او بودم، چای که می‌آوردم همه من را به اسم «عروس بی بی» می‌شناختند آن لحظات بود که احساس غرور می‌کردم.

ما برای کار همسرم مجبور به مهاجرت به مشهد شدیم، من برای اینکه بتوانم ارتباط خود با اهل بیت را حفظ کنم، خانه‌ای در نزدیکی حرم گرفتیم که به راحتی می‌شد گنبد را تماشا کرد این برای من بسیار خوشحال کننده بود.

چند سال بعد هم مادرهمسرم برای زندگی به مشهد آمدند، در مشهد با فرارسیدن ماه محرم علم بسته می‌شد، در همان روزها مادرهمسرم مراسم بستن علم را به من سپرد، این مسأله باعث شد من با شاگردی مادرهمسرم به بستن علم عزای امام حسین(ع) پرداختم و به طور جدی وارد برپایی مراسم نوحه خوانی و هیأت شدم.

اکنون مادرهمسرم در تایباد و من در مشهد این علم خانگی را برپا می‌کنیم و هر ساله آن را با پارچه‌های نویی که بانوان حاضر در روضه برای نذر خود می‌آورند، می‌بندیم.

روضه ابا عبدالله(ع) مدال افتخاری بر گردن من است

می‌پرسم مراسم بستن علم، نشانه چیست که «معطر» با لهجه زیبای تایبادی خود از رسوم مختلف مردم در سراسر ایران می‌گوید و به رسمِ بستن علم می‌رسد و ادامه‌ می‌دهد: در تایباد بستن علم همزمان با دهه محرم بسیار مورد توجه است، احساس من این است که با بستن این علم خود صاحب عزا و علمدار هم در این مراسم حضوردارند، اگر ما از کربلا دور هستیم اما آن حماسه جاوید را به یاد داریم، برپایی علم به معنی برپا داشتن عاشورا است و هر جا روضه‌ای برپا شود مورد عنایت خود امام حسین(ع) قرار می‌گیرد اما بستن این علم، نشانه پرچم داری حضرت عباس(ع) در لشکر امام حسین(ع) است؛ عزتی که روضه امام حسین(ع) به من می‌دهد مدال افتخاری بر گردن من است من بدون این مراسم کسی نیستم، نوکری برای اهل بیت خودش افتخار است.

می‌پرسم چند سال است که هیأت داری امام حسین به شما سپرده شده است که با افتخار می‌گوید: 14 سال است در دهه محرم به بستن علم و برپایی هیأت می‌پردازم.

صاحب علم به حاجات نظر می‌کند

سوال بعدی من را در حالی جواب می‌دهد که بعد از شنیدن آن فرزند خردسالش محمد مهدی را به آغوش می‌کشد، می پرسم در این 14 سال چه چیزی از ائمه دریافت کردید که می‌گوید: من همه زندگی خود را مدیون ائمه هستم در تگناهای زندگی با کوچک‌ترین توسلی به ائمه، نگاه ویژه آن‌ها زندگی من را در برگرفته‌ است، صاحب این علم خیلی زود به حاجات نظر می‌کند و خیلی از بانوانی که آرزوی بچه دار شدن داشتند، با توسل و عرض ارادت، بچه خود را از خدا می‌گیرند.

می‌پرسم مراسم بستن علم را چگونه انجام می‌دهید، چشمانش از شادی برق می‌زند، باشکوه کلمه‌ای است که برای توصیف این مراسم به کار می‌برد و ادامه می‌دهد: این مراسم کاملا مورد عنایت ائمه است، چند سالی این مراسم را با حضور اهالی محل و بانوان حاضر در مراسم انجام دادیم تا اینکه سال گذشته خواب دیدم یکی از بانوان هیأتی که مردم هم او را بسیار قبول دارند و از سادات است، این کار را انجام می‌دهد، ابتدا جدی نگرفتم با این وجود از او برای مراسم دعوت کردم اما وقتی امسال هم این خواب تکرار شد، متوجه شدم این مراسم کاملا مورد توجه اهل بیت است و حتما باید یک فردی ارادتمند به اهل بیت این کار را انجام دهد، مردم دیگر احساس نمی‌کنند این جا خانه من است بلکه اینجا خیمه عزاداری امام حسین(ع) است.

علم را سیدها در دست می‌گیرند و با پارچه‌های نو و روسری آن را می‌بندیم، برخی از مردم این روسری‌ها را برای تبرک با خود می‌برند و برخی دیگر به عنوان نذر آن را هدیه می‌کنند.

در این مراسم روحانیت و معصومیت موج می‌زند، علم نشانه آغاز محرم است و تا بعد از ماه صفر این علم به همین حالت وجود دارد، اما سالروز آغاز امامت حضرت مهدی(عج) با پخت نذری همچون آش و شله زرد مراسم محرم و صفر به پایان می‌رسد.

سفینۀ النجاۀ بودن امام حسین(ع) من را هم نجات داد

می‌پرسم برپایی این مراسم عزاداری باعث نزدیک‌تر شدن شما به خدا و اهل بیت نشده است که با تعجب می‌گوید: باعث نشده؟ اتفاقا باعث انقلاب درونی من شده و 180 درجه تغییر کردم، وقتی به دیدار اقوام می‌روم، همه می‌گویند خیلی تغییرکردی و مهناز قبلی نیستی.

امام حسین(ع) باعث شد من خود را پیدا کنم از 22 تا 30سالگی کاملا در مرحله حیرت بودم و نمی‌دانستم باید چه‌کاری انجام دهم اما سفینۀ النجاۀ بودن امام حسین(ع) من را هم نجات داد.

آرزو دارم به کربلا بروم

معطر بزرگ‌ترین آرزویش را سفر به کربلا اعلام می‌کند و می‌گوید: تاکنون قسمت نشده به کربلا مشرف شوم، در این لحظه محمدمهدی که از آرزوی مادرش خبردار بود،گفت: من وقتی بزرگ شوم خلبان می‌شوم و با هلی‌کوپترم مادرم را به کربلا می‌برم و با هم در آن جا زندگی می‌کنیم، صداقت و مهربانی این کودک خردسال من را به وجد می‌آورد.

وی در پاسخ به سوالی که چه عنایاتی از ائمه در زندگی دیده‌اید، می‌گوید: امام حسین(ع) در تگناهای بسیاری از زندگی دست من را گرفته است، به عقیده من معجزه این نیست که آب رود برخلاف جهت حرکت کند، بلکه دستگیری ائمه در تنگناهای زندگی نمونه واقعی معجزه است.

امام حسین(ع) و حماسه عاشورا هیچ‌گاه فراموش شدنی نیست و ارادتمندان به حضرتش نه به اندازه والایی مقام ایشان بلکه به اندازه توان خود، به برپایی مراسم مختلف در راستای اشاعه فرهنگ عاشورا می‌پردازند تا این حماسه جاوید که تا همیشه دل شیعیان را به درد می‌آورد زمینه سازی ظهور را باعث شود.

منبع:فارس

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 2
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • ۲۰:۴۹ - ۱۳۹۹/۰۸/۱۴
    0 0
    تشکر بانوی سرزمین من
  • فاطمه ۱۴:۲۰ - ۱۴۰۰/۰۵/۲۵
    0 0
    به داشتنت افتخار میکنم مادرزینبی ام