زمینههای تشکیل
انزوای حاصل از این شکست حتی برخی از روحانیونی که خود بازوی توانای این مبارزات بودند را درهم شکست. در این بستر و فضای اجتماعی بود که شیخ محمود حلبی که قبلاً بهعنوان یک فعال سیاسی مطرح بود و حتی در خرداد یا تیرماه ۱۳۳۰ (هجری شمسی) در مسجد گوهرشاد از نهضت ملی و آیتالله کاشانی حمایت کرد و یا روز ۲۳ تیرماه در میدان شهدای مشهد طی یک میتینگ در حمایت از مصداق سخنرانی کرد، پس از شکست نهضت ملی به انزوا کشیده شد و فعالیتهای خود را به مسائل فرهنگی اختصاص داد و از فعالیتهای سیاسی اجتناب کرد. فعالیتها و اقدامات شیخ محمود نهایتاً به تشکیل انجمن حجتیه انجامید.
در خصوص علت و هدف تشکیل انجمن نظرات مختلفی وجود دارد. برخی بر این عقیدهاند که با اوجگیری فعالیتهای بهائیت، موضعگیری آیتالله بروجردی در رد آن و سخنرانی تند فلسفی، فضا علیه این جریان بهشدت ملتهب شد. در همین دوران شیخ محمود حلبیِ دلکنده از سیاست، انجمنی را با عنوان «انجمن خیریه حجتیه مهدویه» در سال ۱۳۳۶ با هدف مبارزه علیه بهائیت تشکیل داد. علت گرایش او به مبارزه ضد بهائی از اینجا نشئت میگیرد که در سالهای پیش از ۲۸ مرداد ۳۲ که تبلیغات وسیعی برای انحراف افکار عمومی توسط بهائیت بهویژه علیه روحانیت و حوزهها راه افتاد، آقای حلبی -که در حوزه مشهد درس میخواند و استاد وی میرزا مهدی اصفهانی که علاقه خاصی به امام زمان (عج) داشت -به همراه طلبه دیگری به نام سید عباس علوی توسط یک مبلّغ بهائی به بهائیت دعوت میشوند. این افراد چند ماهی از وقت خود را برای مطالعه بهائیت صرف میکنند. سید عباس علوی به خاطر زمینههای دنیوی و شهوانی که احتمالاً بهائیت در اختیارش میگذارد، میلغزد و بهائی میشود و بهعنوان یکی از مبلّغان بزرگ بهائیت کتابهایی هم در اثبات آن مینویسد. حلبی با مشاهده این مسئله، بهائیت را خطر بزرگی تشخیص میدهد و با تماس با افراد گولخورده، به جلسات تبلیغی آنان راه یافته، با آنها به مناظره و مباحثه میپردازد. سپس آقای حلبی به تهران آمده و جذب نیرو میکند و اطلاعات و تجربیات خود را منتقل میکند.
نظر دومی که در خصوص تشکیل انجمن وجود دارد مربوط به خود انجمنیهاست. اعضای انجمن روایتی مریدانه و مذهبی از اندیشه شکلگیری انجمن دارند. آنها معتقدند آقای حلبی رئیس انجمن مدعی شده که در سالهای ۳۲ خواب دیده است که امام زمان به وی امر فرمودهاند که گروهی را برای مبارزه با بهائیت تشکیل بدهد.
گروهی دیگر بر آنند که استعمار همواره یک قسمت از سیاستهایش فرقهسازی بوده و برای مطرح کردن، بالا کشیدن و رشد دادن آن فرقه دست به ایجاد یک ضد فرقه نیز میزده است و مسئله انجمن بهائیت و انجمن ضد بهائیت نیز مشمول این سیاست میباشد. گذشته از علت شکلگیری انجمن حجتیه، آنچه با قاطعیت میتوان گفت این است که انجمن برخلاف حرکت اسلام سیاسی و انقلابی حرکت کرده و با جدایی دین از سیاست نیروی خود را مصروف عوامل فرعی کرده و از مبارزه با اصل و ریشه فساد غافل مانده و به همین جهت مورد استقبال دربار قرار گرفته بود.
انحراف از کجاست؟
پرسش مهمی که مطرح میشود: چگونه انجمنی که با هدف مبارزه با فرقه ضاله بهائیت تأسیس شد به جریانی انحرافی در اسلام بدل میشود؟
اگرچه مبارزه با بهائیت فلسفه وجودی انجمن را شکل میداد، اما این مبارزه تنها در بعد فکری انجام میگرفت و انجمن وارد فاز سیاسی و اقتصادی نمیشد؛ درحالیکه بهائیت یک پدیده کاملاً سیاسی و شبهجاسوسی بود و متقابلاً یکی از راههای مبارزه با آن برخورد سیاسی بود. از آنجا که انجمن سیاست را نفی میکرد، با این ویژگی بهائیت درگیر نشد و فقط از پایگاه ایدئولوژیک به نقادی آن میپرداخت. انجمن حجتیه حتی از برخورد با بهائیان داخل در حکومت پهلوی همچون هویدا، پرویز ثابتی، دکتر ایادی و دیگران به دلیل سیاسی بودن شخصیت آنها خودداری میکرد؛ زیرا درگیری با آنان (اگرچه بهائی بودند) جنبه سیاسی پیدا میکرد نه ایدئولوژیک. این نوع عملکرد تنها یک مفهوم را دربر میگرفت؛ جدایی دیانت از سیاست. رهبران انجمن حتی با مشاهده سیل عظیم جمعیت مسلمانان در مقابله با نظام ستمشاهی و حمایت روحانیون معظم از آنها، حاضر نشدند که به امامت مرجع کبیر شیعیان تن بدهند و قیام مردم را با عباراتی مثل «وزوز پشه را چه به فانتوم» به استهزاء میگرفتند و میگفتند: «مشت بر درفش چه میتواند بکند»؛ یا امام را مسخره کرده و اظهار میکردند: «یک خودکاری در دستش گرفته و یک اعلامیهای نوشته، میخواهد آمریکا را شکست بدهد.»
دیدگاه انجمن حجتیه گسترش فساد، عدم اعتقاد به تشکیل حکومت اسلامی قبل از ظهور، عدم مداخله در سیاست و عدم مبارزه (بهمنظور زمینهسازی ظهور) بود. این تفکرات، سازش با رژیم پهلوی را به دنبال داشت. انجمن، جهاد و مبارزه را در دوران غیبت حرام میدانست و به روایات و احادیثی ازقبیل «لایکون الجهاد الا مع امام عادل» (جهاد جز با امام عادل امکانپذیر نیست) استناد میکردند. آنها بیان میکردند که زمینه برای مبارزه آماده نیست. از دلایل دیگر آنها استناد به آیه «لاتلقوا بایدیکم الی التهلکه» ۱ (خودتان را با دستان خویش به هلاکت نیفکنید) بود؛ چراکه مبارزه با مشت و درفش کاری منطقی نیست. انجمن حجتیه با قائل بودن به اصل انتظار، امید اصلاح از امام زمان (عج) داشتند و امکان تشکیل حکومت اسلامی را به ظهور آن حضرت پیوند میزدند. از نظر انجمن، مسئولیت شیعه در دوران انتظار، نگه داشتن نیروهای بالقوه، تقلید و دعا برای تعجیل فرج بود.
از آنجا که انجمن حجتیه با تشکیل حکومت اسلامی در زمان غیبت امام عصر (عج) مخالف است، عملاً ولایت فقیه را قبول ندارد. انجمن چه قبل و چه بعد ازانقلاب همواره سعی کرد با برجسته نشان دادن مرجعیت، رهبری انقلاب را تضعیف کنند. آنها تلاش کردند با محور دانستن مرجعیت آیتالله شریعتمداری و آیتالله خوئی، مرجعیت را در برابر ولی فقیه قرار دهند.
عاقبت انجمن حجتیه
انجمنیها که تا واپسین روزهای پیروزی انقلاب میگفتند امام سیزدهم در پاریس نشسته و مردم را جلوی گلوله میفرستد، از پیروزی انقلاب اسلامی در حیرت بودند. پس از انقلاب وقتی انجمنیها به موضع انفعال افتادند، نیروهای تربیتشده در انجمن به سه دسته تقسیم شدند: دسته اول نه تنها به انقلابیون پیوستند، بلکه بهنوعی در برابر انجمن هم قرار گرفتند. دسته دوم در برابر انقلاب بیتفاوت ماندند و دسته سوم به انتقاد از انقلاب پرداخته و به صف مخالفان (از نوع دیندار) پیوستند. همچنین، به لحاظ خطمشی، مبارزه با مارکسیسم را جایگزین بهائیت کردند. هرچند سعی میکردند تا دو سه سال بعد از انقلاب همچنان خطر بهائیت را زنده نگه دارند، ولی اهتمام اصلی خود را معطوف به مارکسیسم کردند و در کلاسهای آموزشی خود مارکسیسم را نقد میکردند.
با اوج گرفتن اختلافها میان اعضای انجمن و نیز با سران نظام، امام در روز سهشنبه ۲۱ تیرماه ۱۳۶۲ در اشارهای غیرمستقیم به انجمن حجتیه فرمودند: «یک دسته دیگر هم که تزشان این است که بگذارید معصیت زیاد بشود تا حضرت صاحب بیاید. حضرت صاحب مگر برای چی میآید؟ این اعوجاجات را بردارید... برای خاطر خدا اگر مسلم هستید و برای خاطر کشورتان اگر ملی هستید این دستهبندیها را بردارید. در این موج خودتان را وارد کنید و برخلاف این موج حرکت نکنید که دست و پایتان خواهد شکست.»
پس از این موضعگیری، انجمن با صدور بیانیهای بر اساس آنچه «عقیده دینی و تکلیف شرعی خود، تبعیت از مقام معظم رهبری و مرجعیت، حفظ وحدت یکپارچگی امت و رعایت مصالح عالیه مملکت و ممانعت از سوءاستفاده دستگاههای تبلیغاتی بیگانه و دفع غرضورزی دشمنان اسلام» خواند، فعالیتهای خود را تعطیل کرد.
هشدار تولد دوباره
تولد دوباره انجمن در دو سطح عوام و سیاستمداران قابل بررسی است. در سطح اول باید گفت انجمن حجتیه همواره به دنبال تحلیلی عوامانه از دین بودند و سعی میکردند برای برخی از مسائل دینی توجیهات عوامانه بیاورند. بهعبارتدیگر، میکوشیدند تقاضا، خواستهها و تمایلات خودشان را با مسائل دین جمع کنند و بهنوعی دینداری برسند که مورد قبول خودشان است. یکی دیگر از نشانههای این امر استناد بیش از حد انجمن به خواب و جایگزینی ادله عقلی با نقل خواب است. سراسر نوشتههای انجمن سرشار از نقل خواب و کرامات است و معمول بوده که انجمن برای اثبات حقانیت و صحت اعمال خود به خواب متوسل میشده است. حذف ادله عقلی و جایگزینی آن با خواب، قدرت تفکر و تعقل را گرفته و در نهایت انسانهایی را بار میآورد که ایمان منهای معرفت دارند. اما در خصوص نفوذ انجمن حجتیه در سطح سیاستمداران باید به یک هشدار بسنده کنیم.
نویسنده: فهیمه صحرایینژاد
منبع: هفتهنامه چراغ، ضمیمه روزنامه قدس
نظر شما