«بســیج» یکی از واژههایی اســت که پس از پیروزی انقلاب اســلامی وارد فرهنگ زبانی ما شــد و تا چند سال پیش با شنیدن آن به یاد جنگ، خاکریز و شهادت میافتادیم. امــا از حدود یک دهه پیش ترکیبــات جدیدی با این لغت ساخته شدند که اندکی از بار ذهنی تداعیکننده جنگ این کلمه کاسته شود، ترکیباتی مانند بسیج سازندگی که البته وجوه اشتراک فراوانی با بسیج دوران جنگ داشته و دارد.
از همین رو به بهانه آغاز هفته بســیج در ادامه میخواهیم چند نکتــه در همین ارتباط بیان کنیــم و به نوعی بر این نکته تأکید داشــته باشیم اگر باور بســیج زنده باشد عرصه فعالیت آن میتوانــد علاوه بر جنگ؛ عرصههای اجتماعی و اقتصادی هم باشد.
نکته اول: در تعریف بســیج آمده است: سازمان و اسباب، ساز و سامان جنگ، عزم و اراده، آماده سفر شدن و یا آماده ســاختن نیروهای نظامی یک کشور برای جنگ. تعریفی که بیشک ملت ایران هشت ســال با تمام وجود این تعریف را معنایی دوباره بخشید.
نکته دوم: همان گونه که در تعریف این کلمه آمده اســت ایجاد وحدت عمومی برای یک هدف مشــخص است یعنی اینکه تمام اعضا یک حرکت بســیجی یک باور واحد دارند و بــرای این باور از تمام مرزبندیهــای فردی، حزبی و منافع گروهی عبور میکنند.
نکته سوم: با این اوصاف اگر نگوییم بسیج امروز با ارزشتر از بســیج سالهای جنگ نیســت، بیتردید به همان اندازه مهم است؛ چراکه آن روز دشمن ما مشخص بود و هر کاری میکرد تا ما را به عقب براند و نمیشــد گلایهای کرد اما در جنگ اقتصادی این سالها هر چند نمیتوان تأثیر اقدامهای گسترده دشمنان را در خارج از کشور نادیده گرفت اما وقتی تاجر یا بــازرگان یا تولیدکنندهای اقــلام خاصی را احتکار میکند یا برای بدست آوردن سود بیشتر دست به تقلبهای گوناگون میزند خطر بیشتری از دشمن بیرونی دارد؛ چراکه به نوعی مصداق خنجر از پشت است.
نکته چهارم: آری این روزها یک بســیج بزرگ اقتصادی لازم اســت بسیجی که باور یک ملت واحد بودن را سرلوحه خود قرار دهد و هدفش منفعت همگانی و حتی نفع بیشــتر طبقه محروم جامعه باشد.
نکته پایانی: بســیج بیشــتر از آنکه یک سازمان باشد یک باور است باوری که در آن همسایه گرفتار فراموش نمیشود. باوری که در آن برای چند میلیون ســود بادآورده نمیتوان شاهد مشقت عدهای از هموطنان نیازمند بود، باوری که در آن عدالت حرف اول و آخر در همه چیز است عدالتی که در آن هیچ کس سهم ویژهای در هیچ چیز ندارد.
نظر شما