حجتالاسلام حمیدرضا مهدوی ارفع/
فارس: امیرالمؤمنین(ع) در تعریف عدل و عدالت میفرمایند: قرار دادن هر چیزی در جایگاه و موضع شایسته خود که در این صورت خود به خود ظلم، اینگونه معنا میشود که حق را از صاحب حق بگیریم و به غیرحق چیزی را به دیگران دهیم. امیرالمؤمنین(ع) هدف و تلاش خود را در دوران حکومت، گسترش حق قرار دادند. اگر حکومتی تشکیل شود و دغدغه عدالتگستری نداشته باشد، آن حکومت باطل است، اما مسئله در عمل است که بسیار پیچیده میشود. زمانی که گفته شود «عدالت در اجتماع، کشور و جامعهای گسترده نمیشود، مگر آنکه حکومت در اختیار صاحبان حق باشد»؛ بنابراین حکومت را مقدمهای لازم برای برقراری عدالت دانستهایم. اما اگر حکومت با همین هدف و شعارهای اشاره شده شکل گرفت، اما در مواردی تعارض میان مصداقی از عدالت و حفظ نظام ایجاد شد، آیا ما باید بر یک مصداق از عدالت پافشاری کنیم، ولو اینکه پایههای نظام که میتواند آرام آرام گسترش یابد و تمامی جهان را مملو از عدالت کند، سست شود؟ یا اینکه یک مصداق عدالت را برای همیشه رها کنیم و اصل این درخت را که ثمره آن ایجاد جهانی عدالت است، از ریشه نکنیم و حفظ کنیم؟
مهمترین مسئله در اسلام درباره عدالت، آن زمانی است که تزاحم میان اجرای مصداقی از عدالت با حفظ نظام ایجاد میشود؛ در این چنین مواردی، مکتب میگوید مصداقی از عدالت که جای خود را دارد، اگر خود عبادت که امر خداست و بالاترین مؤلفه آن نماز است هم مطرح باشد، باز هم حفظ نظام واجبتر است. بیان دلیلش هم به لحاظ منطقی سخت است، اما من به درخت و میوه تشبیه میکنم؛ ممکن است، درختی یک سال به دلیل هر شرایطی میوه ندهد، آیا به این دلیل باید درخت را از ریشه کند؟ عدالت ثمره طبیعی درخت حکومت دینی و اسلامی است، حال اگر در جایی مصالح یا موانع، مانع شد تا این پیشبرد محقق شود، نباید درخت را از ریشه کند، بلکه باید به حفظ نظام پرداخت.
نظر شما