به گزارش قدس آنلاین، اگرچه عکسها، فیلمها، نامهها و اعلامیههای بر جای مانده نقش مهمی در آشنایی نسل امروز با رویدادهای تلخ و شیرین آن دوران دارد، اما نباید اهمیت خاطرات جوانان دیروز را از یاد برد. افرادی همچون «محمود خادمالخمسه» که از بازاریان انقلابی مشهد است و حرفهای شنیدنی از روزهای پیروزی انقلاب اسلامی دارد. خادمالخمسه متولد ۱۳۳۳ در مشهد بوده و از سال ۱۳۶۴ نیز به جمع خادمان حرم مطهر رضوی پیوسته است. در خانوادهای پُرجمعیت پرورش یافته و در حرکتهای ضدرژیم طاغوت مشارکت داشته است؛ او از دوستان دیرین رهبری و از مبارزان سرشناس انقلاب در مشهد است. او توفیق آن را داشته که در کمیته استقبال از رهبر کبیر انقلاب، در نقش نیروی انتظامات، ادای وظیفه کند. در این مجال پای سخن او مینشینیم.
همراهی با امام راحل(ره)
هنوز هم حادثه خونین مدرسه فیضیه قم در سال ۱۳۴۲ را خوب به یاد دارد. آخر درست یک روز بعد از حادثه و زمانی که تنها ۹ سال داشت به دیدن مدرسه رفته بود. مدرسهای که دیوارهای آن به خون طلاب آغشته بود. محمود خادمالخمسه میگوید: «این خاطره بد در ذهنم باقی ماند و از همان زمان با انقلاب اسلامی نزدیک بودم و نفرتی که از خاندان منحوس پهلوی در ذهن داشتم نیز به تدریج رشد کرد. از سویی دیگر با طلبههای مشهدی مقیم قم مثل شیخ هادی مروی در پایین خیابان مشهد هم محلی و دوست بودم. بهطوری که تابستانها که کلاسهای مدارس علمیه قم تعطیل میشد، طلبهها به منزل ما برای تکثیر نوارهای انقلابی میآمدند. چراکه پس از واقعه مدرسه فیضیه منزل ما مکانی برای تکثیر این نوارها با دو ضبط قدیمی ریلی بود. بدینترتیب با روحانیون مأنوس بودم حتی در آن دوران بسیار به خدمت آیتالله خامنهای و آیتالله واعظ طبسی و آقای هاشمینژاد میرسیدم». او بهمن ۱۳۴۷ راهی سفری چهار ماهه میشود و از طریق کویت ابتدا به مکه و سپس به عراق میرود. خادمالخمسه ادامه میدهد: «اشتیاق دیدار با امام خمینی(ره) که در آن زمان به ایشان حاج آقا روحالله میگفتند در دلم بود. بنابراین همان روزی که وارد نجف شدم خواستم بروم ایشان را ببینم. وقتی پرس و جو کردم فهمیدم نماز مغرب و عشا به امامت آیتالله خمینی(ره) در مدرسه آیتالله بروجردی برگزار خواهد شد. قبل از نماز رفتم تا در صف اول نمازگزاران جا بگیرم. در این بین از مکبر نماز خواستم اجازه دهد من مکبر نماز عشا باشم. با لهجه فارسی به زیبایی مکبری کردم که مورد توجه نمازگزاران عرب صف نخست نماز هم قرار گرفت و از من خواستند هر شب برای نماز بیایم. وقتی آیتالله خمینی(ره) خواستند به طرف حرم حضرت امیرالمؤمنین(ع) بروند من خدمت ایشان رفتم و خودم را معرفی کردم». وقتی از این دیدار سخن میگوید، هنوز شور و اشتیاق آن روزها در چشمهایش موج میزند. او ابتدا از مشهدی بودنش و سپس از پدر پارچه فروشش برای امام راحل(ره) میگوید. از اینکه در سال ۱۳۴۵ آیتالله خزعلی را به منزلشان دعوت کردند و او قرار بود ۱۰ شب بر منبر برود، اما مجبور شدند شب سوم او را فراری دهند. این صحبتها مورد توجه امام قرار میگیرد. این فعال انقلابی میافزاید: «آن شب دوشادوش امام(ره) به حرم حضرت امیرالمؤمنین(ع) رفتم. کنار ایشان نشستم و زیارتنامه و نماز خواندم و این کار هر شبم شد. آن را یکی از سعادتهای زندگیام میدانم. در مجموع یک ماه و نیم هر شب با امام میرفتم. شب آخری که میخواستم برگردم ایران، از امام(ره) پرسیدم کاری مشهد ندارید. ایشان این جمله را گفتند: وقتی مشهد رفتی، سلام من را به سیدعلی آقا برسان، که منظور ایشان، آیتالله خامنهای بود. اولین روزی که به مشهد بازگشتم، شبش به منزل آیتالله خامنهای که در آن دوران مرتب زندانی و آزاد میشدند، رفتم. آن شب ایشان در منزل بودند و سلام امام راحل(ره) را به ایشان رساندم. آیتالله خامنهای نیز بسیار خوشحال شدند. از آن شب ارتباطم با ایشان بیشتر شد و وارد فعالیتهای انقلابی شدم».
با توجه به آنکه مغازه خادمالخمسه در خیابان خسروی نو یکی از مکانهای توزیع اعلامیههای ارسالی امام(ره) از نجف بود، او بهطور دائم با انقلابیون در ارتباط بود و در جریان برنامههای آنان در مشهد قرار میگرفت. این بازاری انقلابی درباره تحصن تالار ولایت حرم مطهر رضوی در آن دوران میگوید: « خانه پدرم پایگاه طلبه های قم بود و نوارهای سخنرانی ۱۵ خرداد امام(ره) به خانه ما میآمد. همچنین به یاد دارم تحصنی از علما به مدت سه شبانهروز در دوران انقلاب اسلامی در تالار ولایت در حرم مطهر انجام شد. در آن زمان با تدارکات همکاری داشتم و بهطور دائم در آن سه شبانهروز به حرم مطهر رفت و آمد میکردم».
خدمت در کمیته استقبال
محمود خادمالخمسه دفتر خاطراتش را ورق میزند و از راهپیماییهای مشهد میگوید. او بیان میکند: «بهطور معمول راهپیماییها تا خیابانهای نزدیک حرم مطهر رضوی ادامه پیدا میکرد. از آنجایی که راهپیماییها با هجوم رژیم منحوس پهلوی پراکنده میشد، به یاد نمیآورم قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، شرکتکنندگان راهپیماییها وارد حرم رضوی شده باشند. نمیدانم نهم یا دهم دی ماه بود که با حاج غلام پیوندی از دوستان صمیمیام، در راهپیمایی بودم. در حال عبور از چهارراه لشگر بودیم که تانکها به شرکتکنندگان راهپیمایی هجوم آوردند و او را در میان شلوغیها گم کردم. غروب همان روز متوجه شهادتش شدم».
خادمالخمسه یکی از مسئولان انتظامات در زمان انجام راهپیماییها در مشهد بوده است تا جایی که در هفته نخست بهمن ۱۳۵۷ به همراه جمعی دیگر از انقلابیون مشهدی با دو اتوبوس از مسجد بناها راهی تهران میشود تا در قالب کمیته استقبال از امام خمینی(ره) خدمت کند. خادمالخمسه میافزاید: «ابتدا قرار بود امام پنجم بهمن ۱۳۵۷ به ایران بازگردند، از این رو ما یک هفته زودتر برای استقبال به تهران رفته بودیم. در آن زمان انتظامات خیابان امیریه را بر عهده ما گذاشتند. روزهایی را به یاد دارم که شاپور بختیار فرودگاه را بسته بود و ما فریاد میزدیم: اگر امام فردا نیاد، مسلسل از مشهد مییاد».
آلبوم عکسی متفاوت
این خادم مشهدی حرم مطهر رضوی در ادامه به خفقان حاکم بر مردم در آن زمان اشاره میکند و میگوید: «برخی هفتهها، صبحهای چهارشنبه و جمعه مراسم دور صلوات در منزلمان داشتیم و جمعی از اهالی محل در آن حضور داشتند، اما در همان مجلس ما نیز دو سه نفر ساواکی میآمدند». وقتی در روزهای نزدیک به پیروزی انقلاب اسلامی یک هفته بازار مشهد تعطیل میشود، او کارش رفتن به خیابان و تظاهرات و سپس حرم مطهر رضوی بود. خادمالخمسه با تأکید بر آنکه فضای حرم مطهر امام رضا(ع) در آن دوران محدود به چند صحن مانند صحن کهنه و صحن نو بود و توسعه امروزی را نداشت، بیان میکند: «در آن زمان اگر خادمی هم انقلابی بود بهدلیل خفقان جرأت فعالیت در بارگاه ملکوتی رضوی را نداشت. البته بهنظرم با وجود آنکه تولیت حرم مطهر دست حکومت بود، اما خادمان هم در روشنگری زائران نقشهایی داشتند». او از شور انقلابی که با پیوستن اقشار گوناگون مردم به نهضت امام خمینی(ره) پس از شهادت آیتالله سیدمصطفی خمینی در آبان ۱۳۵۶، شهرهای مختلف کشور همچون تبریز، یزد و کرمان را فرا گرفت، میگوید. در پایان نیز به سراغ عکسهای دوران انقلاب میرود و خاطرنشان میکند: «آن دوران که مثل امروز گوشی همراه نبود. عکاسان پس از هر تظاهراتی، عکسهای خود را کنار خیابان بساط میکردند. عکسهایی از شادروان استاد عابدزاده، شهید کامیاب و آقای فرزانه را از میان همین عکسها پیدا کردم. از آنجایی که من نیز در بخش انتظامات و کنترل راهپیماییها فعالیت میکردم، عکاسی عکسم را گرفته بود که آن را نیز از لابهلای همین عکسها یافتم». بیتردید آلبوم عکسی که محمود خادمالخمسه از آن دوران گردآوری کرده است، یکی از اسناد تصویری بسیار ارزشمند تاریخ کشور به شمار میآید.
منبع: آستان نیوز
نظر شما