قدس آنلاین: رمان دوجلدی «کتیبه ژنرال» که به نوعی روایتگر تاریخ انقلاباسلامی ایران و جنگتحمیلی است، چندی است توسط اکبر صحرایی وارد بازار کتاب شده است.
نکته قابلتعمق در این راستا، تحقیق و پژوهش گسترده صحرایی است. متأسفانه یکی از ایرادهای بزرگ برخی نویسندگان بیتوجهی به امر پژوهش است چه این پژوهش در حوزه تاریخ باشد چه در سایر رشتههای علومانسانی چون روانشناسی، فلسفه، دین و جامعهشناسی. بیتوجهی برخی نویسندگان به رشتههای مهم علومانسانی موجب شده تا آثار ادبی نویسندگان بدون عمق و مضامین ناب و مهم باشد. خوشبختانه صحرایی تلاش بسیار کرده تا به منظور به تصویرکشیدن رویدادهای مهم انقلاب و جنگ، به پژوهش و مصاحبه پنجساله با شخصیتهای حقیقی تأثیرگذار روی آورد. او در این راستا تنها به تحقیق تاریخی روآورده تا رمان یکهزار صفحهای خود را خلق کند. جدای از آن نویسنده به نقش شخصیت در رمان خوب توجه خاصی نشان داده و همسو با روایات تاریخی خود قالب و پیکره داستان را شخصیتمحور کرده است.
پرداخت شخصیت شهید عبدالله اسکندری و همسر ایشان خود عاملی است تا رمان صحرایی بیشتر رنگ و بوی عنصر دلالتگری بگیرد. نکته قابلتعمق شناخت مرز میان قالب رمان و خاطره است که نویسنده به خوبی توانسته ضمن روایت زندگی شهید کاملاً چارچوب و اسکلتبندی رمان را حفظ کند. وی در مصاحبه با مهر چنین میگوید: «شهید اسکندری شخصیت خاصی داشت و صادقانه صحبت میکرد. او از دوستان و همرزمان، همکاران و رفیقان من بود و بیآنکه بدانم برای نخستینبار در عملیات دهلاویه در سوسنگرد با او برخورد داشتم. من نمیدانستم او در این عملیات حضور داشته، اما دوستی ما تا پیش از شهادت ایشان ادامه داشت. در نهایت با توجه به رفاقتی که داشتیم و اینکه او جزو نخستین شهیدانی بود که سرش توسط داعش بریده شد و به چرخش درآمد، علاقهمند شدم تا به او بپردازم».
قابل ذکر است شهید اسکندری هشت سال در جبهههای جنگ حضور داشته و به کرات مجروح شده است. در انتخاب نام رمان، نویسنده از محل شهادت شهید در منطقه کتیبه استفاده کرده است. زندگی این شهید این امکان را به نویسنده میدهد تا به مقوله انقلاباسلامی هم ورود پیدا کند و تلفیقی از حوادث انقلاب و جنگ هشت ساله را در قالب رمان نشان دهد. نویسنده خود مدعی است تمام تلاش خود را کرده تا اثرش هماندازه و قد و قواره «جنگ و صلح» نوشته تولستوی شود. چنین ادعای بزرگی نیازمند نقد موشکافانه اثر است و در یک ستون کوتاه نمیتوان به نقد جدی اثر پرداخت، اما نکته قابلتعمق در «جنگ و صلح» بازنویسیهای مکرر نویسنده است که به روایتی هفت بار یا بیشتر بوده و بیشک یکی از رمزهای موفقیت تولستوی همین مسئله است، چون بازنویسی به اثر قوام میبخشد و موجب میشود نویسنده اشتباهی در ساخت نظام درونی داستان و حوزه شخصیتسازی با آن همه تعداد شخصیت که همگی بجا در رمان وارد شدهاند، نداشته باشد، چون حفظ و نگهداری از شخصیتهای متعدد در بستر یک رمان حجیم، کاری مشکل است. حال باید دید نویسنده «کتیبهژنرال» چند بار اثر خود را بازنویسی کرده، اگر صحرایی تمام همه تلاش خود را کرده تا اثری همتای «جنگ و صلح» بنویسد باید شناخت کافی از ساختار و تکنیکهای به کار رفته و حتی تعداد شخصیتها و حوادث داستانی داشته باشد و باید تمام تلاش خود را بکند تا هیچ نقیصهای در کارش نباشد، چرا که ویژگی شاخص «جنگ و صلح» رعایت موارد فوق است.
نظر شما