نقوی، فاطمی نژاد/
تمدن اسلامی که محصول نهایی انقلاب اسلامی است، تاریخی به وسعت جغرافیای فکری سراسر جهان داشته است. چنانکه در دوران مدرن امروز به نظر میرسد مهمترین مسئله در وضعیت کنونی کشورهای اسلامی، رجعت به میراث گذشته خود و «هویت» است، بهخصوص با گسترش ایده جهانی شدن و انسان مدرن، مسئله «هویت» عنصری کلیدی است؛ هویت انسانی که مدرنیته همه شئون زندگیاش را فراگرفته و با عقاید و سنتهای تاریخی خود نیز همراه است. آنچه میخوانید گفتوگوی ما با دکتر رسول نوروزی فیروز، دانشآموخته روابط بینالملل و مترجم کتاب «گفتمانهای تمدن اسلامی در ترکیه معاصر» است.
انقلاب اسلامی برای جهش تمدنی خود چه تجربیات مؤثری در کشورهای مسلمان میبیند؟ رویکرد تمدنی ترکیه در چند سال اخیر را میتوان از این جنس دانست؟
در ترکیه و مالزی اتفاقی که افتاده این بود که تمدن تبدیل به مسئله شد. مثلاً ترکیه با لایه سخت غرب در جنگهایش با روسیه مواجه شد و به همین واسطه فهمید روسیه از او قویتر است و تلاش کرد اصلاحات نظامی انجام دهد. پس از آن قرارداد صلح را با غرب در قرن ۱۹ امضا کرد و ارتباطاتش با غرب را شکل داد. از طریق این مراودات مشاهده کرد در غرب نظام آموزشی دارد آدم تربیت میکند و سعی کرد به سمت تأسیس مدارسی از جنس دارالفنون برود.
یعنی مشابه همان رویکردی که ما پس از ترکیه در ایران شاهدش بودیم؟
بله. پس از این حلقه، ترکیه به این نتیجه رسید دلیل غلبه غرب، نظام سیاسی آن است و سعی کرد انقلاب مشروطه را دنبال کند. رویکردها نیز مثل همان انقلاب مشروطه خودمان است، یعنی هم مشروطهخواه خالی، هم مشروطه مشروعه و هم مشروعهخواه صرف دارند و برخی نیز دنبال سلطنت هستند. از اینجا به بعد اتفاقی که میافتد این است، از ۱۹۱۹ عثمانی به لحاظ هویتی و حرمت تحقیر میشود، چرا که شکست او در جنگ جهانی اول سبب میشود همه متصرفاتش -از کشورهای اسلامی گرفته تا اروپا- همه از آن جدا شوند. پس از آنها عثمانی درگیر بحران میشود و به این میرسد که مسئله من با غرب، مسئلهای جدیتر از بحثهای نظامی، نظام آموزشی و مانند آن است و باید با لایههای متفاوت تری از غرب آشنا شد تا بتوان این مشکل را حل کرد.
نتیجه این شناخت مرحلهای برای اتخاذ یک رویکرد تمدنی در ترکیه چه بود؟
دو سه نظریه شکل میگیرد که یکی از آنها نظریه جمهوریخواهان است که آتاتورک از دل همان با رویکردی افراطی سربر میآورد که به نتیجه نمیرسد؛ ولی علمای مسلمانی هستند که مسئلهشان این است چگونه با غرب برخورد کنیم که موازنه تمدنی با غرب بهوجود بیاید. «نورسی» میآید و نظریاتی میدهد و تمدن را به مثابه یک مسئله طرح و سعی میکند راه حل ارائه دهد. مثلاً میگوید مهمترین مسئله جهان اسلام یأس و ناامیدی است که پیشزمینه آن فقر، ترس و تفرقه است. باز برای راه حل مثلاً ناامیدی به دنبال امید در آیههای قرآن میرود. نورسی به همین دلیل تفسیر مسئلهمحور را شروع میکند. خروجی آن این شد که متفکران پس از او چون گولن و نورالدین توپچی بگویند در مواجهه با تمدن غرب اگر دنبال این فرمولها برویم نه تنها شکست نمیخوریم بلکه برنده نیز خواهیم شد. در ترکیه و مالزی آن نهادی که مسئله بودگی تمدن را میفهمد و آن را به جامعه تزریق میکند نهاد علم است ولی در ایران نهاد سیاست است. تمایز اصلی ما در رویکرد تمدنی با آنها این است که آنها میگویند جامعه تا متمدن نشود ما نمیتوانیم نهاد متمدن داشته باشیم، ولی ما تقریباً از دل نهادهای تمدنی به دنبال ساخت جامعه هستیم. تفاوتهای رویکردی در این دو نگاه سبب شده تا جایی که مسئله بودگی تمدن را پمپاژ کند متفاوت باشد.
فوکو اعتقاد داشت با روی کارآمدن لیبرال دموکراسی هویت از ما گرفته شد. این عنصر هویت از چه منظری اهمیت پیدا میکند و در منازعه تمدنی چه جایگاهی دارد؟
ما در ایران و کشورهایی چون ترکیه و مالزی و چین و بخشی از کشورهای جهان عرب پروژهای به اسم تمدن داریم. در این پروژه با جهانی شدن تعیین تکلیف شده است. جهانی شدن و جهان مدرن کل جوامع را بلعیده است مثلا من در قم و کسی که در آمریکا نشسته است داریم سی ان ان میبینیم. تفاوت تمدن با جهانی شدن در این است که جهانی شدن غلبه زمان بر مکان است. یعنی همه دنیا منتظرند فلان سریال که همین ساعت منتشر میشود را میخواهند با هم دانلود و تماشا کنند. تمدن، غلبه مکان بر زمان است یعنی آن جغرافیا و آن خاک به معنی گستره تمدنی و تاریخی شکل گرفته باشد. بخشهایی که به لحاظ تاریخی متعلق به این سرزمین است یک هسته هویتی شکل میدهد که جهانی شدن حریف از میان بردن آن نمیشود. یعنی آن مکان غلبه میکند بر جهانی شدن مثلاً نوروز و عاشورا را نمیتواند از ما بگیرد. این مسئله حتی برای آنها نیز معما شده که چگونه الهیات در ظاهر از آن محتوا بیرون میآید. در تجربه تاریخ تمدنی ما سه زبانه هستیم، یعنی فارسی زبان شعر، عربی زبان علم و محاوره زبان بومی است. در پایان جنگ جهانی اول همین میشود که غرب به دنبال زبانزدایی میرود. یعنی بهاجبار به ترکیه و ایران میگوید شما باید اولویت خود را عوض کنی و باید زبان فارسی را که متعلق به این مکان است از بین ببرم تا بتوانم او را تبدیل به انسان بی هویت جهانی کنم. تمام دعواهای دولت تمدنی با نظام جهانی شدن سر همین مسئله است. بحثی در روابط بین الملل وجود دارد که میگوید جهانی شدن موجب کاهش اقتدار دولت ملی میشود. دولتهایی که این مسئله را فهمیدهاند دارنداز دولت ملی شدن دست برمی دارند.
اهمیت توجه به «مدرنیته» و «هویت تمدنی»
نخستین چیزی که ما باید به آن توجه کنیم، هویت تمدنی است. هویت تمدنی یک امر واقعی است. انسان در دوران مدرن سعی دارد از تمامی مظاهر تکنولوژیکی مدرن استفاده کند. انسان این زمانی که سعی دارد همه مظاهر تمدنی را در اختیار بگیرد، بدون لپتاپ و گوشی الکترونیکی تعریفی در جامعه ندارد. در حقیقت جهان مدرن بخشی از هویت انسان شده است و چون آن فرد هنوز نفهمیده این جهان، بخشی از هویت او را شکل داده، نه اینکه صرفاً نیازمندیهای او را برطرف کند، نمیتواند تعریف درستی از هویت تمدنی ارائه دهد. سال ۲۰۰۱ پژوهشی درزمینه هویتشناسی در ترکیه انجام شد؛ نتیجه این شد که ترکها گفتند من انسان مسلمان ترک مدرن هستم. اولویتها در بین این سه مؤلفه، اول اسلام، بعد ترک و در نهایت مدرن شد. ۲۰ سال پیش اهل ترکیه و در زمانی که پان ترکیسم در اوج بود پژوهش ما میگوید من انسان ترک مدرن هستم. وقتی این دو در کنار هم کارآمدی خود را از دست میدهند همان انسان ترک مدرن میگوید من آن عنصر تاریخی هویتی خودم که اسلام هست را میخواهم و این را به جامعه بر میگرداند و پیشبینی بر این بود که احزاب اسلامی رأی بیاورند که همین اتفاق نیز افتاد و رأی آوردند.
نظر شما