مــعیــن عــارفی/
روز صفر/ سعید ملکان
سیما و سینما/ معین عارفی: فیلمی اکشن با قصهای سرراست و سرگرمکننده، با طراحی صحنه بسیار خوب و پر از جزئیات که از سالها تجربه ملکان – چه در مقام تهیهکننده، چه طراحصحنه و چهره-پرداز- در سینمای حرفهای ایران میآید. تجربههایی که به کمک او آمدهاند تا یکی از جذابترین اکشنهای ضدجاسوسی سینمای ایران بهعنوان اولین تجربه کارگردانی خود تولید کند. انتخاب ماجرای دستگیری عبدالمالک ریگی سوژهای جذاب است که قطعاً یکی از برگهای برنده فیلم است، همانطور که پیشترنرگس آبیار با انتخاب ماجرای دیگری درباره این گروه تروریستی توانسته بود نظرها را به خود جلب کند. فیلم «روزصفر» نسبت به فیلم «شبی که ماه کامل شد» قطعاً فیلم بهتری است. فیلم «روزصفر» هم خوشساختتر است و هم تصویر بهتری از اسلام تکفیری –بهخصوص در سکانس-های مدرسه مذهبی کودکان در پاکستان- ارائه میدهد و از همزادپنداری و جلب عطوفت به ریگی و گروهش خبری نیست. در این فیلم ریگی به عنوان یک ضدقهرمان خبیث و خشن –منهای انتخاب بد بازیگر برای این نقش- کاملاً شخصیتی پلید و بدون رحم گرفته است. لوکیشنهای متنوعی که همه در خدمت قصه هستند بر جذابیتهای بصری فیلم بسیار افزوده است. نماهای لانگشات در عبور کاروان از بیابان یا حمله به کاروان ریگی در افغانستان بسیار سینمایی و استفاده درست از پرده سینما نسبت به قاب تلویزیونی است که در میان اکثر فیلمهای جشنواره امسال که فراتر از استفاده نماهای تلویزیونی صرفاً میتوان با گوش دادن متوجه قصه آنها شد، مزیت بزرگی است.
در کنار همه این نکات مثبت، فیلم ملکان دارای مشکلات جدی است که موجب میشود فیلم از نظر مضمونی اثری مردود به شمار برود. نخستین مسئله تحریف هویت و تاریخ در فیلم است. ملکان برای جذاب شدن فیلم-البته از زعم خود- قهرمانی که در برابر ضدقهرمان ریگی میآفریند، قهرمانی بدون هویت و غیرایرانی است. قهرمانی که به مثابه قهرمانهای فیلمهای هالیوودی یک تنه به جنگ ضدقهرمانان میرود و در همهجا اوست که مسئله را حل میکند که حتی در منطق فیلم پذیرش این حضور در همه سکانسها سخت و دور از ذهن است. اوست که از آلمان تا پاکستان و از افغانستان تا تهران و بندرعباس، همهجا حضور دارد و مسئله را حل میکند. این نه منطق واقعی دارد و نه منطق دراماتیک – حتی در هالیوود هم برای حل برخی مشکلات قهرمانانی در کنار شخصیت اصلی خلق می-شوند که اینجا همکاران مأمور امنیتی این نقش را ندارند و صرفاً مأموران تحت دستور مستقیم او هستند- هراندازه که تصویر عبدالمالک وابسته به مذهب تصویر شده، این کاراکتر هیچ نشان و هویت مذهبی ندارد. در مسئله تحریف تاریخی هیچ اشارهای به ماجرا و روش واقعی دستگیری عبدالمالک ریگی نشده است. عملیات پیچیده امنیتی که بااقتدار کامل نظام جمهوریاسلامی در شورای عالی امنیت ملی کشور راهبری و مدیریت میشود و ماجرای واقعی آن را در مستند و اخبار منتشرشده میتوان به راحتی مطالعه کرد. در فیلم این ماجرا کاملاً فردی و حتی در تعارض با سیستم رسمی نظام روایت میشود. کاراکتر مذهبی فرودگاه که تصویری احمق و فرصتطلب از او خلق میشود، گویی که تاریخ و واقعیت هیچ ارزشی برای فیلمساز نداشته است و حتی از ماجرای دستگیری ریگی برای متلک انداختن به مسئولان رسمی کشور سوءاستفاده میکند.
مشکل دیگر فیلم که مشکل مهم فیلم آبیار هم است، نبود نماینده تفکر اسلامحقیقی در برابر اسلامتکفیری عبدالمالک است. عبدالمالک اینجا هم قرآن میخواند، موعظه میکند و تنها نماینده اسلام در دنیای قصه فیلم است. در فیلم برخی جزئیات تصویری ضداسلامی میدهد مثلاً در یکی از سکانسها هنگامی که ماشین بمبگذاری شده از نزدیکی حرم امامرضا(ع) در حال رفتن به سمت مأموریت خود است، صدای اذان و حیالی خیرالعمل به گوش میرسد. چیزی که ما بارها در فیلمهای ضداسلامی هالیوود دیدهایم.
قصه امنیتی فیلم «روزصفر» بسیار هالیوودی روایت میشود، عملاً فرصت همزادپنداری و درگیری حسی با قهرمان وجود ندارد. خردهروایتها رها میشوند و پیرنگ اصلی که ماجرای عملیات «روز صفر» در ایران است صرفاً با متن پایانی فیلم جمع میشود. به نظرم با در نظر گرفتن فرم و هویت ملی، فیلم خوب و محترم «قلادههای طلا» در ژانر امنیتی از این فیلم جلوتر است و نمونهای ایرانی و واقعیتر. «روز صفر» به نفع سرگرمی و گیشه، هویت و تاریخ را سانسور میکند و با تحریف واقعیت کسب اعتبار میکند، اعتباری بدون پشتوانه.
روزی روزگای در فیلمفارسی
سینما شهر قصه/ کیوان علیمحمدی
فیلمی که مثلاً قرار بود به تاریخ سینمای ایران ادای احترام کند، اما در ساخت به کمدی سخیف و آبکی تبدیل شده که هم تاریخ را تحریف میکند و هم سینما و دین را مسخره میکند! با داستانی سرسری و دیالوگهای آبکی به بیننده توهین میکند. فیلمفارسی ضعیفی که نه بدیهیات فیلمسازی را رعایت میکند و نه برای علاقه و عقاید بینندگان ارزش قائل است. فیلم در ظاهر میگوید همه تفکر و سلایق را قبول دارم، از تفکرهای مختلف مذهبی تا سلایق متفاوت سینمایی، اما در فرم میگوید همه شما مزخرفید! در فیلم از سینمای روشنفکری دفاع میکند در حالی که فرم فیلمفارسی را برای روایت انتخاب کرده است. در پیرنگ اصلی فیلم قصه پسر عشق سینمایی را میبینیم با پدری غیرمذهبی که عاشق دختری با پدری مذهبی شده است. پدر غیرمذهبی، شخصیت بامزه فیلم است و پدر مذهبی ضدقهرمان و شخصیت مخالف سینما. مخالفت شدید پدرمذهبی با سینمای پیش از انقلاب را نشان میدهد بدون اینکه اشارهای به فضای مستهجن و مبتذل بسیاری از آثار پیش از انقلاب داشته باشد و در ادامه این فیلم شعار همه خوبیم به جز شما مذهبیها میدهد! در فیلم برشهای پراکنده و بدون منطقی از یکسری فیلم وجود دارد که نه در خدمت قصه قرار میگیرند و نه کارکرد خاصی ایفا میکنند. به نقش انقلاب در احیا و نجات سینما کوچکترین اشارهای نمیشود و به سینمای انقلاب همچنین. کل فیلم فاقد منطق و ساختار و صرفاً ادا و تظاهر است. یک کلیپ بلند توهینآمیز با عنوان روزیروزگاری در فیلمفارسی.
قمارخانه
تومان/ مرتضی فرشباف
فیلمی مبتذل با دوربینی سرسامآور، فیلمی که شاید برای نقد شرط بندی و قمار در فوتبال پروانه ساخت گرفته باشد، اما عملاً از آن یک سرگرمی جذاب و دوستداشتنی آفریده است. امکان خوبی که این بار در دست آدمهای بیظرفیتی قرار گرفته است. در فیلم خبری از شخصیتپردازی و قصه نیست، اینجا هم با فیلمفارسی مدرنی طرفیم که به سبک و سیاق فیلمهای هنری ساخته شده است، کلاژی از سکانسها و موقعیتها. ما این ضعف فرمی یا از درنیامدن مسئله و قصه در فیلم مشکل اصلی من با فیلم نیست، مشکل اصلی فضای کثیف، اروتیک و سادیسمی آن است، آنهم در لوکیشن یک روستا. عشق مثلثی، روابط غیراخلاقی و سکس پنهان تمام قصه را دربرگرفته و آن را تبدیل به یک فیلم متعفن کرده است.
نظر شما