شهید حاجقاسم سلیمانی باید بهعنوان یک شخصیت تراز انقلابی در جامعه الگوسازی شود اما اساساً نباید سردار آسمانی را فضایی کنیم و نباید اینقدر دور از دسترس قرار دهیم در حالی که حاجقاسم سلیمانی فردی ساده و روستایی بود و یک زندگی عادی داشت که توانست در ساختار و نظام جمهوری اسلامی مدارج ترقی را طی کند و وارد حوزه عملیاتی شود.
حاجقاسم شخصیتی زمینی و قابل دستیابی دارد، در حقیقت میتواند الگویی برای آیندگان باشد اما ما برای اینکه چنین شخصیتی را الگو قرار دهیم که در عین سادگی آن قدر محبوب دلها میشود که پس از شهادتش همه دنیا را به تکاپو میاندازد، باید نمادسازی کنیم.
حاجقاسم سلیمانی شخصیت منحصر به فردی دارد و تجسم واقعی اندیشهها و تمام شعارهای انقلاب اسلامی بود، از بحث حمایت از مستضعفان و مظلومان عالم گرفته تا بحث استقلال و خود نظام جمهوری اسلامی و صدور انقلاب و مقاومت در برابر استکبار جهانی همه اجزای واقعی شخصیت سردار سلیمانی محسوب میشود.
لذا میبایست مکتب حاجقاسم به عنوان نصبالعین جوانان و مسئولان ما برای الگوگیری قرار گیرد، البته نیاز آنچنانی به مباحث فلسفی هم ندارد؛ چراکه شأن حاجقاسم عملگرایی است. اکنون بحث از معرفی و تعریف از او گذشته است، وقتی ما درباره یک شخصیت تراز انقلاب صحبت میکنیم نیاز نیست که بگوییم آدم خوب و بااخلاق و اهل جهاد بود بلکه باید وارد میدان عمل شد و مانند آن شخصیت عمل کرد.
اهل عمل بودن و زوایای پنهان سردار سلیمانی و کارهای بزرگی که او در راه تثبیت جایگاه نظام و انقلاب و نجات ملتهای مسلمان منطقه از دست مرتجعان انجام داد پس از شهادتش روشن شد.
جالب است بدانیم که هیچ کدام از نکات منفی که ضدانقلاب تبلیغ میکنند خواسته مردم نیست و مردم با این تبلیغات که مثلاً پول ما را برای حزبالله و نیروهای مقاومت خرج میکنند، موافق نیستند.
شهادت حاجقاسم سلیمانی نشان داد تمام تبلیغاتی که دشمنان و ضدانقلاب میکنند واقعیت ندارد و مردم هم با چشم خود دروغ بودن این تبلیغات را مشاهده کردند، مردم دیدند که حاجقاسم در چه مسیر و مکتبی تلاش میکرد و خشمشان از ترور سردار هم حاکی از آن بود که مشکلی با این قضیه نداشتند.
بنابراین شخصیت حاجقاسم سلیمانی از منظر کارکرد گروهی جنبه اسوه شدن و الگو قرار گرفتن را به طور کامل دارد و در حقیقت ما باید روی عینی شدن آن کار کنیم، نه نظریهپردازی.
رهبر معظم انقلاب فرمودند که یک راه بیشتر نداریم و آن هم این است که قوی شویم؛ یعنی درباره کشوری قدرتمند مملو از سلیمانیها صحبت میکنیم. پس ما در هر نقشی که هستیم، معلم فرهنگی، رفتگر، نظامی، محصل، دانشجو، کارمند، قصاب، بنا، نقاش، مدیر، نماینده و... باید سلیمانی درونمان را قوی کنم، سلیمانی شدن یعنی هر کس کارش را بهتر از گذشته انجام دهد.
این ابعاد باید تعریف شود و حاجقاسم بودن الگوسازی شود که چطور فردی در عین سادگی و خلوص تبدیل به فرماندهای میشود که قدرت کشور را تثبیت میکند و ابرقدرت بزرگ جهان را به وحشت میاندازد. قرآن میگوید ما هیچ قومی را تغییر ندادیم مگر اینکه خودشان تغییر را مطالبه کردند، این یک واقعیت است و همه دنیا هم آن را میدانند و مسلمان و غیرمسلمان هم ندارد. ما باید به سمت قویتر شدن پیش برویم و به سمت جمهوری اسلامی سلیمانیها پیش برویم.
اینکه اکنون کجا هستیم اهمیتی ندارد، از الآن باید گذشته و حال را رها کنیم و به فکر آینده خیلی بهتر باشیم. بالاخره بزرگترین و مهمترین ابرقدرت چندبعدی جهان جرئت کرده و علیه یکی از فرماندهان ما حمله نظامی کرده و ما باید برای تقابل تمدنی با آنها آماده باشیم و این میتواند نقطه اوج یک رویارویی تمدنی باشد.
نظر شما