قدس آنلاین: این روزها رسانهها مکرر و مؤکد نسبت به عواقب هولناک گسترش کرونا در کشور به خصوص شهر مشهد هشدار میدهند، اما همچنان بسیاری از مردم و مسئولان توجه جدی به این بحران ندارند. چنانچه این اظهار نظر را باور ندارید کافی است لحظهای رفتار و تجربههای خود و اطرافیان را نسبت به این مقوله مرور کنیم.
*برش اول:
مرد برگهای را که نسبت به بروز کرونا هشدار داده شده است را از دیوار ساختمان جدا و مچاله میکند. زمانی که دیگران نگاهش میکنند درحالی که مکرر صدایش را صاف کرده و سرفه میکند؛ میگوید: مسئله را الکی جدی گرفتهاند، این قدر هم مهم نیست. معلوم نیست چه خبر است که این قدر روی این قضیه تمرکز کردند. به نظرم میخواهند گرانی ارز و طلا و تورم پیش رو را کمرنگ کنند. چندین نفر سوار آسانسور میشوند که مرد بیهیچ ملاحظهای دکمههای همه طبقهها را با دست فشار میدهد. مردی که دستکش به دست دارد به همراهش میگوید: شما که مدیر مجموعه هستید باید نسبت به ضدعفونی ساختمان بیشتر دقت کنید. چند روز پیش در فیلمی دیدم که در چین بعضی آدمهای مریض، تعمدی فضاها را به ویروس کرونا آلوده میکنند.
*برش دوم:
در یکی از خیابانهای اصلی شهر، زنی صورتش را با ماسک پوشانده و دستکش به دست دارد. درحالی که چندین کیسه خرید در دست دارد منتظر تاکسی است. خودروها با شتاب میگذرند و مردی سرش را از خودرویی بیرون آورده و میگوید: کرونایی! کرونایی! چند لحظه بعد خودرویی دیگر مقابلش توقف میکند و سوار میشود. مسافر جوانی که صندلی جلو نشسته، دزدانه از آینه بغل به زن نگاه میکند. تلفن مرد به صدا در میآید و مکالمهای آغاز میشود. پس از چند لحظه مرد موقع خداحافظی با لحنی جلف به مخاطبش میگوید: کرونایی باشی عزیز!
*برش سوم:
مرد میانسال است و هیچ ماسک یا دستکشی هم ندارد. بیخیال روی نیمکتی در ایستگاه اتوبوس نشسته و به سیگارش پک میزند. زن میانسالی به شدت شروع به سرفه میکند. زن سرفه کنان چند قدم از ایستگاه فاصله میگیرد و کنار دیواری میایستد. پسر کم سن و سالی که چند قدم با زن فاصله دارد، سیگاری روشن میکند. زن ماسک روی صورتش را برمیدارد و باز هم سرفه میکند. کودکی که همراه والدینش در ایستگاه منتظر است ماسکش را برمیدارد و با اعتراض میگوید: همه جا که دوده! منم دارم خفه میشوم چرا باید ماسک بزنم! زن جوانی با لبخند میگوید: «اصلاً ماسک و ژل ضدعفونی و این ماجراها الکیه! بچهها مبتلا نمیشن؛ اما ماسکت خیلی شیک و باکلاسه... ». مادر خطاب به زن جواب میدهد: ما مراقبت میکنیم که مبتلا نشویم و دیگران را هم مبتلا نکنیم. این هم جزو حقالناسه که ما باید تلاش کنیم عامل انتقال نباشیم. پسرک ماسکش را روی صورتش میگذارد.
*برش چهارم:
زن با اشاره به ساختمانی که چراغهایش روشن است به مسافری که کنارش در اتوبوس نشسته، میگوید: جالب است همه مدارس و دانشگاهها را تعطیل کردند و به کاهش نیروها در ادارهها تأکید میکنند، اما سازمان کتابخانههای عمومی فعال است. روز روشن ضعف مطالعه مردم مهم نیست و دغدغه ارتقای آگاهی را ندارند حالا در این وضعیت فرهنگسازی میکنند! مسافر جواب میدهد: متأسفانه فرهنگسازی نکردیم که امروز باید ماسک و ژل را از فروشگاه لوازم خانگی و آجیلفروشی تهیه کنیم. زن در واکنش به این صحبت با خشم میگوید: همین دیروز از فروشگاه محصولات بهداشتی چند تا پک ضدعفونی خریدم، اما وقتی به خانه رفتم همه درواقع دستمال مرطوب بودند! چند روز پیش هم به مرکز بهداشت رفتم تا الکل و ماسک بگیرم؛ کارکنانش ماسک نداشتند. مسافر میگوید: جالب است در یک مرکز درمانی هم از ۱۵ -۱۰ بیمار مراجعه کننده که اغلب عطسه و سرفه میکردند فقط دو سه نفر ماسک یا دستکش داشتند.
نظر شما