حالا که مجبوریم در خانه بمانیم فرصت بیشتری داریم برای احوالپرسی تلفنی از آنهایی که دوستشان داریم. امروز هم یکی از آن روزها بود و من به دوست نازنینم دکتر «محمد کبادی» هم زنگ زدم. کبادی مدیر پایگاههای امداد و نجات دریا و کوهستان جمعیت هلالاحمر است. از آن انسانهای کمیاب روزگار ماست و نمیگویم مدیر، چون شأن او بالاتر از مقامی است که دارد. آشنایی من و دکتر کبادی برمیگردد به گفتوگویی که با او درباره شنای طول خلیج فارس انجام دادم و در روزنامه قدس چاپ شد. ادامه دوستی من و دکتر به فضای مجازی خلاصه شد. سیل سیستان وبلوچستان و سفرم به جنوب شرق کشورمان سبب شد یک هفتهای با کبادی باشم. به منطقه میرفتیم، کمک رسانی میکردیم، درد دل میکردیم و خلاصه دوستیمان به مرور بیشتر و بیشتر شد. میدانم در این روزها او و همکارانش واقعاً روزهای سختی را میگذرانند. حرف زدن با کبادی برای من مثل حرف زدن با آدمهای فراوانی است که نمیتوانم با تک تک آنها حرف بزنم، حرفزدن با پزشکان و پرستارانی است که این روزها در بیمارستانها از جان مایه گذاشتهاند و میدانم که تا چه اندازه میتواند اعمال و رفتار ما در بیرون از بیمارستانها، هم بر سلامت جسمی آنها تأثیر بگذارد و هم بر روح و روان آنها. آخرین نمونهاش برای بخش دوم، رفتاری است که همین دیروز تعدادی از مؤمننماها به نمایش گذاشتند.
حرف زدن با کبادی برای من حرف زدن با پلیسهایی است که در شهرها و جادهها خدمت میکنند و باید با بعضیها روبهرو شوند که باک ماشینهایشان را پر کردهاند و به رغم همه تذکرها راهی جادهها شدهاند تا مثلاً کیف کنند اما جواب ندانمکاریشان را باید دیگران بپردازند.
حرف زدن با کبادی برای من حرف زدن با سربازانی است که این روزها در مرزها مشغول خدمت هستند تا مواظب این آب و خاک باشند و میدانند هر اتفاقی هم بیفتد سربازانی که در نقاط مرزی خدمت میکنند نمیتوانند به خانه برگردند و مرزها را به حال خودشان رها کنند.
حرف زدن با کبادی، حرف زدن با آن خانمی است که به عنوان اولین نفر در جهان اجازه داد واکسن کرونا روی او تست شود و دیگران و دیگران که من به سهم خودم سر تعظیم در برابر تک تک آنها فرود میآورم. این را هم میدانم بهترین تشکر و سپاس از این آدمها این است که با ندانم کاریهایم گرفتاری آنها را بیش از این نکنم. پس با احترام با همه آنهایی که امروز نمیتوانند در خانه بمانند و باید با کرونا بجنگند در خانه میمانم.
نظر شما