تحولات منطقه

۲۵ فروردین ۱۳۹۹ - ۱۷:۰۸
کد خبر: ۷۰۰۵۹۶
ماجرای ما و پرداخت قسط با گاو
زمان مطالعه: ۴ دقیقه

1. این روزها دیدن چیزهای عجیب در فضای رسانه به یک مساله عادی بدل شده است و ما هر روز می توانیم منتظر یک شگفتی تازه در این عرصه باشیم.

یکی از آخرین نمونه های آن تصویری است که شبکه تلویزیونی قم منتشر کرده است. این مرد با گرفتن افسار یک گاو به یک شعبه بانک ملی مراجعه و اعلام کرده است به دلیل نداشتن پول و شرایط بد اقتصادی که به دلیل کرونا در کشور بوجود ایجاد شده قصد دارد قسط عقب افتاده خود را با گاو پرداخت کند.

توجیه او این بوده است که بانک به او فشار آورده و او هم دچار مشکلات شده و کسی گاوهای او را نخریده و لذا ناچار شده است به جای پول تنها سرمایه خود را که همان گاوها هستند را به بانک بدهد.

در نگاه اول این کار بسیار دردآورد به نظر می رسد و قلب بیننده را تحت فشار قرار می دهد و چه بسا دستی پشت دست بزنیم و با تاسف ویدئوی منتشر شده را برای دیگران هم ارسال کنیم.

اگر دلسوز کشور و نظام باشیم حتما غصه می خوریم و از ناتوانی مسئولین گلایه خواهیم کرد و اگر حقد و کینه و دشمنی در ما ریشه زده باشد حتما از این ویدئو برای نشان دادن ناتوانی اسلام و نظام و مسئولان کشور نهایت استفاده را در شبکه های داخلی و خارجی استفاده خواهیم کرد.

اما این تنهای ماجرای دلسرد کننده این روزها نیست.

2. قبل از این هم ویدئوی دیگری از پیرمردی منتشر شد که مدعی بود به دلیل وضعیت کشور امکان کسب درآمد از دستفروشی را نداشته و حتی چند روز است نتوانسته برای بچه هایش پنیر تهیه کند و احتمالا آنها هر روز صبح نان و چای شیرین مصرف کرده اند.

این ویدئو هم به سرعت منتشر شد و خیلی ها دلشان سوخت و خیلی ها موقعیت خوبی برای سم پاشی علیه نظام پیدا کردند تا آنجا که حتی دکتر فیروز نادری، دانشمند ایرانی مستقر در ناسا( شما بفرمایید دانشمند آمریکایی چون تقریبا در آمریکا همه اهل یک کشور دیگر به جز آمریکا هستند) هم ویدئوی آن پیرمرد را منتشر کرد و به جمهوری اسلامی ایران تاخت که چرا توان حل مشکلات مردمش را ندارد که البته الان جای بحث درباره افتضاح بوجود آمده در آمریکا در نتیجه کرونا نیست و تقریبا همه آن را فهمیده اند.

برای آن پیرمرد 500 میلیون تومان کمک توسط خیرین جمع شد و برخی شبکه های غیررسمی هم به سراغش رفتند و ماجراها درست کردند که آی مردم بیایید و ببینید که چقدر همه بدبخت هستند و ...

3. حالا بانک ملی بیانیه داده و تصریح کرده است آن آقایی که گاو را به بانک برده اولا سررسید مهلت وامش 6 ماه پیش تمام شده و ایشان مدتها قبل از کرونا باید وامش را تسویه می کرده و مهمتر آنکه ایشان اصلا دامدار نیست و گاو ندارد که بخواهد بفروشد و قسط بانک را بدهد

ماجرای آن پیرمرد هم بهتر از قسط گاوی نیست. چرا که به محض انتشار آن ویدئو، خانواده پیر مرد در یک برنامه زنده اینستاگرامی تصریح کردند که پدرشان مدتهاست از آنها جدا شده و همه فرزندانش بزرگ و دارای خانواده جدا هستند و اصلا او فرزندی ندارد که پنیر خواسته باشد.

البته آن پیرمرد در ویدئوی دیگری قرآن را قسم داد که بی پول است اما اصلا نگفت کدام فرزندان از وی پنیر خواسته اند و با 500 میلیون پول جمع آوری شده چه کرده است و مهمتر آنکه گویا وی چندان هم فقیر نبوده و حرف و حدیث هایی درباره دارایی های او به میان آمد که الان نمی خواهیم به آنها بپردازیم

4. واقعیت این است که ماجرای این روزهای فضای مجازی و رسانه ها به شدت پریشان است. هرکس موبایل دوربین داری در اختیار دارد ناگهان خودش را در کسوت خبرنگار می بیند و بدون تحقیق یا بررسی یک موضوع آن را منتشر می‌کند بدون آنکه عواقبش را بداند یا اصلا عواقب آن برایش مهم باشد.

خیلی ها هم تشنه دیدن چیزهای عجیب هستند . آنها هرچیز عجیبی را بدون تحقیق برای دیگران فوروارد می کنند و اساسا این که فرستنده اول یک مطلب جالب باشند به یک رقابت تبدیل شده است. چه کسی اولین بار ماجرایی را ضبط می کند و چه کسانی اولین بار آن را برای مخاطبان خود می فرستند و این یک تسلسل بیمار گونه را بوجود می آورد که به مرور اعتماد مردم را به شدت تخریب می کند تا جایی که الان میزان شهرت یک ماجرا در اینترنت به 15 دقیقه کاهش پیدا کرده و مردم مرتب به سراغ موضوع تازه ای می روند و من معتقدم شهوت داشتن اطلاعات جالب در مردم تقویت شده است بدون آنکه این اطلاعات دردی از آنها دوا کند یا آگاهی آنها را بالا ببرد.

اطلاعات شگفتی آور و سرگرم کننده، مانند آب شوری شده است که هرچه بیشتر از آن استفاده می کنی بیشتر تشنه می شوی تا آنجا که کلا داشته هاس ذهنی یک فرد را فرو بریزد

5. کمی صبر کنیم. بگذاریم ذهن هایمان تنفس بکشد. 

چه خبر است؟ چرا آرامشمان را از دست داده ایم؟ 

این همه اطلاعات غلط و درست به درد هیچ داده پردازی نمی‌خورد. هیچ تحلیلی را به سرانجام نمی‌رساند و هیچ نتیجه ای را در پی نخواهد داشت.

ما باید ذهنمان را بازسازی و دسته بندی کنیم. باید بدانیم هرچیزی ارزش دیدن و خواندن یا شنیدن ندارد. باید مطالب بسیار متقن، دقیق و مستند باشند و حتی اگر بودند باید به درد ما بخورند وگرنه سرگرمی را پایانی نیست.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.