قدس آنلاین: در فلات نیمهخشک ایران، در همه تاریخ، بارش باران، اتفاقی حیاتبخش و برکتدهنده بوده است. پدران و مادران کشاورز ما از هزارههای پیشین، چشم به آسمان داشتهاند تا ابرهای بارانآور، برکت را بر کشت و کارهایشان ببارانند.
همچنان که پیش از این نوشتم، بسیار پیشتر از آن که اقوام دامدار آریایی، به فلات ایران کوچک کنند، اقوام بومی ساکن این نواحی، به «ایزدی شهید شونده» معتقد بودند که هر سال در آغاز بارانهای بهاری(نوروز) جان میگرفت و در پایان فصل گرم و خشک جان میداد. پدران و مادران ما، با گریه بر این ایزد شهیدشونده و برپایی عزاداریهای جمعی، زمینه حیات دوباره او را فراهم میآوردند و از این جا «گریه مقدس» در این سرزمین مفهوم یافت؛ گریهای که سبب بخشش و آمرزش، و البته برکتآور دانسته میشد. در این باور اساطیری، قطرههای باران، جلوهای از همان قطرهاشکهایی است که در عزای ایزدان، فرو میچکد؛ و این باور ریشهدار حتا تا امروزهروز هم پسزمینه باورهای ما، حضور دارد.
بارانهای موسمی
از همیشه خیسترند
آیا کسی که بالای سرمان میگرید
خداوند نیست؟
(جواد گنجعلی/ مجموعه شعر دری بر پاشنه اندوه)
آیینهای بارانخواهی، بویژه در خراسان، یادآور همین نگرش اسطورهای است.
در روزگاران پس از آن اما، با تطوّر اساطیر و گونهگونی آنها، و البته با آگاهی بیشتر ایرانیان باستان از چگونگی حرکت کواکب و طلوع و غروب ستارگان، اسطوره «تیشتر» شکل گرفت.
ایزد تیشتر، ایزد بارانآور است و با «اپوش» دیو خشکسالی که آبها را زندانی کرده، میجنگد. تیشتر، اصل همه آبها و سرچشمه تمام چشمههای خروشان، اولین ستاره و نماد بارآوری زمین محسوب میشود. او به صورت اسبی زرین، قدم به دریای گیهانی میگذارد تا آبهای این دریا را بر هفت اقلیم بباراند؛ اما اپوش به شکل اسبی سیاه، با او نبرد میکند. نبرد اپوش و تیشتر، سه شبانهروز به طول میانجامد و اپوش که در دوره بیبارانی قدرت یافته، تیشتر را از دریای گیهانی دور میکند. تیشتر نزد اهورامزدا گلایه میکند که مردم برای من، نیایش نکردهاند و قربانی ندادهاند. اهورامزدا برای او قربانی کرده و مردمان را امر به نیایش میکند. آنگاه نیروی ده اسب، ده شتر، ده گاو نر، ده کوه و ده رود را در او میدمد. تیشتر دوباره به جنگ اپوش میرود و این بار او را شکست میدهد و آب دریای گیهانی را در قالب باران بر اقلیمها میباراند. تیشتر، گرز خود را بر آتشی که در ابرها نهفته است، میکوبد و رعد و برق پدید میآید و دیوی که در ابرها پنهان شده، از آن آتش میخروشد و هلاک میشود...
در منابع زرتشتی، تیشتر، ستاره باران دانسته میشود. ظهور هر ساله تیشتر در آسمان، در هزارههای پیشین، با آغاز فصل بارشها همزمان بوده است. در این میان اگر چه سیاره تیر هم به تیشتر نسبت داده میشود و چهارمین ماه سال هم به نام اوست، اما ستاره تیشتر متفاوت از این سیاره است. ستاره تیشتر پرنورترین ستاره آسمان است و در بهار(مثل همین شبها) در افق کمارتفاع آسمان، کمی پایینتر از صورت فلکی «جبار» یا «شکارچی»، در صورت فلکی «کلب اکبر» یا «سگ بزرگ» دیده میشود. تیشتر یا «شَعرای یمانی»، در فرهنگ ایرانی «شباهنگ» نام دارد و بخاطر پرنور بودنش، و نیز این که در نیمه شب، طلوع میکند، در شعر شاعران هم فراوان یاد شده است.
چو یک بهره از تیرهشب در گذشت
شباهنگ بر چرخ گردان بگشت
سخن گفتن آمد نهفته به راز
در خوابگه نرم کردند باز
یکی بنده شمعی معنبر به دست
خرامان بیامد به بالین مست
دو ابرو کمان و دو گیسو کمند
به بالا به کردار سرو بلند...(شاهنامه/ داستان آشنایی رستم و تهمینه)
بنظر میرسد در خراسان، هنوز هم میتوان از اسطوره تیشتر و اپوش رد پایی پیدا کرد. در این گستره از ایرانزمین، کشاورزها معتقدند اگر در بهار باران نبارد، آسمان «بسته» شده است. آنگاه برای رفع این «بستگی»، کله خری مرده را با زغال، سیاه میکنند(یادآور اپوش) و آن را در آتش میافکنند، سپس آن را در تشت آبی میاندازند یا بر آن، آب میپاشند و معتقدند، بخار آبی که از آن بر میخیزد وقتی به آسمان برسد، سبب بارش باران خواهد شد(یادآور فراهم آمدن باران از دریای گیهانی)
نظر شما