افتخاری/فاطمینژاد/
آسیبشناسی رویکردها و نگاههای سرمایهسالارانه و بهشدت صنعتی به کالاهای فرهنگی و ظرفیتهای رسانهای به این خاطر ضروری است که به نظر میرسد صداوسیما، به عنوان بازنمای یک انقلاب اسلامی و مردمی، آنچنان که باید و شاید نتوانسته در انتقال مفاهیم و ظرفیتهای گسترده این انقلاب موفق عمل کند. شاید از همین زاویه است که هر چقدر جلو آمدهایم نوک پیکان انتقادها روز به روز بیشتر متوجه مراکزی چون صدا و سیما میشود. رویکردی که با آسیبشناسی درست آن میتوان بر نقاط قوت آن افزود و برای کاستیهای آن چارهای اندیشید. آنچه در ادامه میخوانید مصاحبه مفصل ما با دکتر جمال یزدانی، پژوهشگر و دانشآموخته فرهنگ و ارتباطات است که در بخش اول درباره «نسبت تلویزیون و صنعت» در دنیا و ایران حال حاضر به گفتوگو نشستهایم.
جناب یزدانی! سرمنشأ نگاه صنعتی به تلویزیون کجاست و چرا چنین نگاهی وجود دارد؟
رسانه در دوران جدید با همه ابعادی که دارد یک قدرت محسوب میشود. به این دلیل که در سبد مصرفی مخاطب قرار دارد و همان طور که مخاطب نیازهای خوراکیاش را از بازار تهیه میکند، نیازهای سبک زندگی و دانشیاش را نیز از رسانه تأمین میکند. در واقع رسانه این ظرفیت را برای همه اصناف و اقشار ایجاد کرده تا در کمترین زمان و با بیشترین دایره مخاطب، محتوای تولیدی خود را در اختیار آنها قرار دهند. این موضوع قدرت تولید میکند و از آنجایی که همواره بین سرمایه و قدرت رابطه برقرار بوده است، سبب میشود همیشه سرمایه و سرمایهدارها از قدرت به نفع درآمدزایی خودشان استفاده کنند. از زمانی که رسانه با ترکیبی که امروزه از آن سراغ داریم وارد دنیای مدرن شده، اثرگذارتر شده است و الآن در بسیاری از مناسبات این رسانهها هستند که اثرگذار هستند. بنابراین نهاد سرمایه سعی میکند خود را به قدرت نزدیک و تا میتواند از ظرفیتهای اقتصادی این رسانه به نفع خود استفاده کند. این نسبتی که الآن میان صنعت و رسانه وجود دارد، عمدتاً از جنگ جهانی دوم به بعد بر جهان حاکم شده است، چرا که رسانه نقش خود را در جنگ جهانی دوم، هم در ساماندهی افکار عمومی و هم در جهتدهی و رهبری افکار مخاطبان نسبت به ابعاد جنگ به خوبی ایفا کرد. به همین دلیل نگاه صنعتی به رسانه پس از جنگ جهانی دوم شدت یافت که روز به روز نیز پیچیدهتر شد.
نسبت صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران با رویکردی که ذکر شد در این چهار دهه چگونه بوده است؟
در انقلاب اسلامی رادیو و تلویزیون یک مرکز اساسی برای ایدههای انقلاب اسلامی به حساب میآمد و از آنجایی که یکی از محورهای مبارزه حضرت امام با رژیم پهلوی وضعیت رادیو و تلویزیون بود، این نقطه حساسیت گفتمانی پیدا کرد و از همان روزهای ابتدایی انقلاب اسلامی برای ساماندهی امر رادیو و تلویزیون در رأس قدرت کارهایی انجام شد و تجربیاتی رقم خورد.
اگر بخواهیم نسبت صدا و سیما در چهار دهه گذشته را با سرمایه بسنجیم، شاید بتوانیم طبقهبندی اینچنینی را برای آن ذکر کنیم. دهه ۶۰ صدا و سیما نهادی کاملاً دولتی بود که رابطهای یکطرفه را با مخاطبان برقرار میکرد. به این معنا که رقیب جدیای در حوزه تولید و توزیع رسانهای نداشت و برنامهها تولید میشدند بدون اینکه مردم بتوانند در آن مشارکت داشته باشند. البته متأثر از فضای آن دوره در دهه ۶۰ به صورت پراکنده تجربیات موفقی در تبدیل برخی مفاهیم و آموزههای انقلاب اسلامی به محتواهای دراماتیک و برنامهسازی داشتیم که به نظرم همان تجربیات، امروزه قابل بازخوانی است. در این دهه بحثهای بودجهای چندان برای سازمان مطرح نبود و شبکهها محدود و تعداد مصرفکننده در داخل کشور نیز چندان رقم بالایی نبود، هر چند به نسبت پیش از انقلاب با رشد همراه بود.
از دوران سازندگی و دهه ۷۰ همانطور که در دولت آقای هاشمی، رویکردهای اقتصادی، رویکردهایی بروکرات و ناظر بر آموزههای اقتصاد آزاد طراحی و اتخاذ شده بود، باید متناسب با سیاستهای جدید که در کار سازندگی به کار گرفته شده بود، ابزار دیگری نیز در جهت توجیه و تقویت این سیاستها بهوجود میآمد که صدا و سیما در این دوران، رویکردی کاملاً اینگونه یافت. البته رقیب رسانهای ویدئو و حرکت و تغییر سبک زندگی عمومی(متأثر از ادبیات و گفتمان رفاه)، صداوسیما را مجبور به توسعه سختافزاری و شبکهای و بهتبع نیروی انسانی کرد. در این دوره مسئله بودجهای نیز چندان وجود نداشت و سازمان به پول نفت وابستهتر شد.
نوع نگاه صنعتی به صدا و سیما را میتوان به دهه ۸۰ به بعد مورد توجه قرار داد، چرا که ابزارهای رسانهای تنوع بیشتری پیدا کرده بودند و رقیب جدی صدا و سیما، ماهواره بود که در دهه ۸۰ پیشرفت بسیار عجیبی پیدا کرد و آن روند بدون رقیب بودن صدا و سیما، تغییر یافت. از طرفی محدودیتهای فروش نفت در میانه این دهه سبب شد از لحاظ بودجهای، سازمان مورد فشار قرار گیرد، چرا که متناسب با تغییرات اتفاق افتاده، صدا و سیما نتوانسته بود به لحاظ ساختاری خود را بهبود ببخشد و بهینه کند. از سوی دیگر افزایش شبکههای صدا و سیما و فشار دولتها متناسب با سیاستهای خودشان در تعامل با سازمان سبب ایجاد نیازمندی به درآمدهای پایدار در این سازمان شده بود.
دیدگاه شما نسبت به شیوههای درآمدزایی تلویزیون که نوک پیکان بخشی از انتقادها نیز است، چیست؟
از بین دریچههای درآمدی که در جهان مرسوم است، مدلهای متنوعی وجود دارد که برای ما در صدا و سیما سادهترین روش ممکن برای درآمد پایدار شکل گرفت که همان بحث آنتنفروشی بود. اینجا بود که باب تبلیغات به صورت گسترده در صدا و سیما باز شد. اما در دهه ۹۰ نگاه جدیدی به زاویه دید صنعتی به صدا و سیما شکل گرفت که همان بحث اسپانسرها بودند. روندی که نشان میداد ما از تبلیغات گذشتیم و به سمت اسپانسرهایی رفتیم که قدرت برنامهسازی پیدا کرده بودند. از این جهت میتوان گفت صدا و سیما برای تأمین مالی دست به خودفروشی زده است. در حالی که در غیاب بحث قانون جامع صدا وسیما که هنوز پس از سالها طرح بحث آن در مجلس شکل نگرفته، کارتلهای تجاری و قدرتهای اقتصادی توانستند در حوزه سیاستگذاری و جهتدهی به سیاستهای سازمان به صورت غیررسمی ورود پیدا کنند، چرا که هزینه تولید برنامهها را میدادند. با این اتفاق، آنچه در صداوسیما بروز و ظهور پیدا کرد عمدتاً برنامههایی بود که با محوریت سلبریتیها، برند شرکتها و... میچرخیدند، چرا که سلبریتیها قدرت اینکه بتوانند برای این شرکتهای تجاری درآمد بیشتری فراهم کنند را بهوجود میآوردند.
این مسئله در کشورهای دیگر نیز قابل مشاهده است، چه انتقادی به آن دارید؟
بله؛ این نگاه صنعتی در جهان نیز دارای سابقه است اما تفاوت در این است که نگاه صنعتی عمدتاً در شبکههای خصوصی تلویزیونها و رادیوها ظهور و بروز دارد و در رسانههای دولتی این کشورها، این نگاه کمرنگتر است. در وضعیت فعلی این اتفاق به این گونه افتاده که نهادی که بودجه دولتی داشته و با آن رشد کرده و به تعبیری بچه پولدار بار آمده است، خودش را به صورت کامل در اختیار مجموعههای اقتصادی قرار داده و این با سیاستهای کلان نظام و منویات رهبری در مورد صدا و سیما تنافر جدی دارد و این مسئله زمانی بغرنجتر میشود که بفهمیم نهادهای اندیشهای که در حوزه رسانه در حال فعالیت هستند راههای شکلگیری درآمد پایدار برای صدا و سیما را کم انجام دادهاند و میبینیم که مجموعه راهبردهای طراحی شده در این حوزهها و یا آنچه در سطح جهان رایج است، مورد توجه صدا و سیما واقع نشده است. این عدم توجه صدا و سیما به درآمدهای پایدار و نگاه صنعتی و سرمایهمحور را بنده نه ناشی از مشکل مدیریتی یا بحثهای اقتصادی، بلکه ناشی از نوعی نگاه معرفتی میدانم که در این سازمان وجود دارد.
نظر شما