تحولات لبنان و فلسطین

۷ تیر ۱۳۹۹ - ۱۱:۲۹
کد خبر: 709551

جواد طوسی منتقد فیلم درباره تازه‌ترین فیلم بهمن فرمان‌آرا یادداشتی نوشته است که می‌خوانید:

زمانه آقا، زمانه!

قدس آنلاین: پس از یک وقفه طولانی در فعالیت فیلمسازی بهمن فرمان‌آرا، حدیث نفس او در شروع کارش در یک دوران گذارِحساس در «بوی کافور عطر یاس» (۱۳۷۹ )، جملاتی از این دست بود: «هراس من از مرگ نیست، هراس من از بیهوده زیستنه/ وقتی فیلمساز فیلم نسازه یا نویسنده‌ای ننویسه، این خودش یک نوع مُردنه».

حالا در یکی از آخرین تراوشات ذهنی و تصویری فرمان آرا در «حکایت دریا» که نشانه‌های عینی یک دوران سرد و عبوس و به انفعال کشیده شده را دارد، او به‌مراتب بدبین‌تر و سرخورده‌تر شده است. بهمن فرجامی «بوی کافور…»، بلد بود با طنز تلخی با «مرگ» بازی کند. ولی طاهر محبی «حکایت دریا» در شمایل یک نویسنده پریشان حالِ از زمانه عقب مانده، کلاف سردرگمی است در میان عقل و جنون و امیدهای زودگذر و اندوه بی پایان. میزانسنِ تکرار شونده او را در حالت نشسته روی تخت و پشت به دوربین، در حین نظاره کردن دریای مواج و خروشان می‌بینیم. گاه همچون کودکان بی‌قرار می‌گرید و می‌گوید: «من مرگ هیچ عزیزی را باور نمی‌کنم» و گاه در سوگِ سرنوشت محتوم خویش، این گونه نجوا و زمزمه می‌کند: «من به تاریکی عادت کردم/ ...چشم‌های‌مان را می‌بندیم، همه جا تاریکی است.» چه شده که خالقِ دوپینگی آمیخته با شوخ و شنگی وطنازی همچون «دلم می‌خواد» ( ۱۳۹۲ )، چند سال بعد این قدر کم آورده و از همه چی بریده و در یاس کامل، برای جوانان از دست‌رفته دل می‌سوزاند و کور سوی امیدی نمی‌بیند و در سیاهی محض فیلمش را به پایان می‌رساند؟

چرا فیلمسازی که زمانی در کارهای پر انگیزه اولش مانند «شازده احتجاب» (۱۳۵۳) و «سایه‌های بلند باد» (۱۳۵۸) این قدر به فرم و زیبایی‌شناسی تصویر و فضا اهمیت می‌داد، فقط ترجیح می‌دهد خودش را با مُشتی نیش و کنایه‌های اجتماعی سیاسی تخلیه کند و حتی انسان‌های قدیمی و ریشه‌دار در کانون خانواده را نیز در آستانه بحران و فروپاشی نشان دهد؟

شرح حال و طی طریق بهمن فرمان‌آرا در طول این سال‌ها، بیانگر این واقعیت است که در جامعه بحران‌زده و همچنان ملتهبی که امیدی به رستگاری نیست، رفاه دردی را دوا نمی‌کند و در تنهایی مداوم و رنجی که می‌بریم، دل خوش سیری چند؟ «حکایت دریا» در نقطه رفیعی از کارنامه فیلمسازی فرمان آرا قرار نمی‌گیرد، ولی حکایت دوران دل‌مرده‌ای است که ضایعات و تلفات خودش را دارد و سن وسال و نسل قدیم و جوان و میان‌سال و عامی و روشنفکر نمی‌شناسد.

انتهای پیام/

منبع: خبر آنلاین

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.