تحولات لبنان و فلسطین

تولید کتاب صوتی در عین سادگی فرایندی سرگیجه آور است. چه برای ناشر چه برای گوینده چه برای ناشر نسخه مکتوب و ... حق نشر، درصد فروش و .... به همین خاطر متون کهن که بی نیاز از اجازه ناشر و مؤلفِ خدابیامرز هستند، بهترین محتوا برای تولید کتاب‌های صوتی‌اند.

هدفم خلق «صدای ذهن» خواننده، با خوانشی روان و یکدست بود

به گزارش گروه فرهنگی قدس آنلاین، انتشارات کتاب نیستان اخیراً کتاب گویای «تاریخ بیهقی» اثر ابوالفضل بیهقی را به روایت احسان چریکی منتشر کرده است. تاریخ بیهقی یا تاریخ مسعودی نوشته ابوالفضل محمدبن حسین بیهقی است و حکومت مسعود غزنوی و دودمان غزنوی را روایت می‌کند. این کتاب علاوه بر تاریخ غزنویان، اشاراتی هم درباره صفاریان، سامانیان و دوره پیش از برآمدن و پادشاهی محمود غزنوی دارد. نسخه اصلی کتاب حدود ۳۰ جلد بوده، اما امروز تنها شش مجلد از آن بر جای مانده ‌است‌. تاریخ بیهقی از متون مهم در معرفی تاریخ ادبیات ایران و تاریخ زبان فارسی و از متون مهم و تأثیرگذار در زمینه روایت از سبک ادبی و بیانی زبان فارسی است.

احسان چریکی تاکنون کتاب‌های بسیاری را روایت کرده است؛ به بهانه انتشار این کتاب صوتی با وی که راوی این اثر بوده به گفت‌وگو نشستیم که در ادامه می‌خوانید.

* آقای چریکی شما دانش آموخته ادبیات فرانسه هستید، چه شد که به وادی کتابخوانی روی آوردید و متوجه شدید که جنس صدایتان چنین قابلیتی را دارد، این علاقه از کجا شکل گرفت؟

من احسان چریکی متولد ۱۳۶۵ از شهرستان گچساران هستم. این، آن چیزی است که بی اطلاع و اجازه ام به من داده شده، باقی مشخصات اما دستاورد همدستی یا درگیری من و زندگی و جهان پیرامونم بوده است. من دانش آموخته زبان و ادبیات فرانسه در مقطع کارشناسی و مطالعات جهان، گرایش فرانسه در مقطع کارشناسی ارشد هستم.

ابتدای آشتی من و صدایم برمی‌گردد به سال‌های کودکی. خاطرم است یک زمستانی بود، حسابی سرما خورده بودم. بعد از بیمارستان و دوا و دکتر، یک روز صبح که با خیال بهبود کامل از خواب بیدار شدم بروم مدرسه، دیدم هرچه مادرم را صدا می‌زنم، نمی‌شنود. داد زدم، نشنید. دامنش را گرفتم تکان دادم تا متوجه من بشود. تا یک ماه تنها صدایی دور و گنگ از گلویم بیرون می‌آمد.

لارنژیت مرا با اهمیت صدا آشنا کرد و بعد از آن نیز اهمیت صدا و روانی بیان در کار، درس و جامعه را بیشتر و بیشتر شناختم و دست آخر دیدم نشسته‌ام پشت میکروفون که هم صدای خودم – این دوست عزیز و همیشگی‌ام – را بشنوم و هم به گوش دیگران برسانم. رادیو را دوست داشتم اما بعد از رفت و آمدهای بسیار متوجه شدم رادیو مرا دوست ندارد، یا شاید صاحبان رادیو. دوبله را هیچ وقت تجربه نکردم چرا که مستلزم داشتن و بهره بردن از چند مهارت تواَمان است. اما اولین بار کتاب گویای «چهار میثاق» با صدای دوست داشتنی نیما رئیسی مرا با رسانه‌ای نو آشنا کرد و دستم را گرفت و کشاند به دشت سبز صدا و واژه. 

شماره «انتشارات نوین کتاب گویا» را برداشتم و تماس گرفتم و خانم محمدی گفتند نمونه صدا برایشان ارسال کنم. وقتی قرار به همکاری شد، پرسیدند آیا پیشنهادی دارم؟ من هم ناخودآگاه گلستان سعدی از خاطرم گذشت و گفتم. (تا پیش از آن سعدی را تنها با غزل‌هایش می‌شناختم) و بزرگی و ارزش گلستان وادارم کرد کلمه به کلمه‌اش را با وسواس زیاد بخوانم و کلی تصحیح مختلف جلویم بچینم تا شرمنده سعدی نشوم. از آنجا که اولین تجربه نشستنم پشت میکروفون و خلق اثری که مرا به عنوان صداپیشه به دیگران معرفی می کرد، گلستان سعدی بود، کتاب‌های بعدی را با وسواس فراوان هم انتخاب می‌کردم و هم تا خط به خط و واژه به واژه‌اش را درک نمی‌کردم، نمی‌آمدم بنشینم پشت میکروفون. البته در انتخاب بعضی کتابها، گاهی غم نان به جای من تصمیم می‌گرفت.
 

* شیوه انتخاب کتاب‌ها چگونه است، آیا این انتخاب براساس سلیقه شماست یا ناشر آنها را پیشنهاد می‌دهد؟

تا امروز و اینجا به جز موارد معدودی، خود من کتابی را که دوست داشتم روایت کنم، پیشنهاد می دادم. از آن جمله گلستان سعدی، بوستان سعدی (که بنا به دلایلی هنوز منتشر نشده است) داستان های بیدپای (ترجمه دیگری از کلیله و دمنه)، غوغای غزل، عقاب‌های تپه ۶۰ (به خاطر نگاه ضد جنگ آقای بایرامی با آن قلم خوبشان)، هنر عشق ورزیدن ( به خاطر علاقه ام به اریک فروم)، نیچه، گزیده قابل خوانش عبید زاکانی و .... تاریخ بیهقی.

البته فارغ از تفاوت جهان بینی مان، قلم سیدعلی شجاعی را بی اندازه دوست دارم و مفتخرم آثار فاخری چون «به بلندای آن ردا»، «حاء سین نون»، «فصل شیدایی لیلاها»، «مرا به خواب هایت ببر ماریه»، و ... که ایشان آفریده اند را روایت کنم. البته چند وقتی است که از فضای کار و کتاب گویا فاصله گرفته‌ام. علت اولش تعبیر تلخ این بیت سعدی ست: بر احوال آن مرد باید گریست  که دخلش بود نوزده، خرج بیست ( و اخیرا سی و چهل و ... خدا می‌داند تا چند).

* تولید یک کتاب گویا چه مراحلی را طی می‌کند تا به دست مخاطبش برسد؟

تولید کتاب صوتی در عین سادگی فرایندی سرگیجه آور است. چه برای ناشر چه برای گوینده چه برای ناشر نسخه مکتوب و ... حق نشر، درصد فروش و .... به همین خاطر متون کهن که بی نیاز از اجازه ناشر و مولفِ خدابیامرز هستند، بهترین محتوا برای تولید کتاب‌های صوتی‌اند و ... شما خود حدیث مفصل بخوانید از این مُجمَل. این است که کنار کشیدم تا مخاطب، روایت‌های مرا از روایت‌هایی که «متن– مُزد» هستند جدا کند. 

* روند تولید کتاب گویا «تاریخ بیهقی» چطور پیش رفت، آیا در این کتاب همه بخش های تاریخ بیهقی را می شنویم؟

کل اثر پیش رویتان، سی و شش ساعت است که شامل تمام متن موجود تاریخ بیهقی است (آنچه از کتاب بزرگ تاریخ بیهقی به دست ما رسیده تنها از انتهای مجلد پنجم تا مجلد دهم است). هزینه اجاره استودیو برای ضبط این کار، هزینه بالایی می‌شد، چرا که برخلاف کتاب های ساده‌تر، امکان اشتباه خواندن، تردید در درست خواندن و لزوم ضبط مجدد، خستگی و ... باعث می‌شد ساعت‌های اجاره استودیو، چند برابر بیشتر از ساعت های لازم برای یک کتاب ساده تر باشد. و من دوست نداشتم درست و مطمئن خواندن را قربانی کاستن از هزینه‌های تولید کنم. باز هم آقای شجاعی لطف کردند، پیشنهاد دادند یک استودیوی کوچک شخصی درست کنم. بعد از مشورت بسیار با متخصصین صدابرداری و آزمون و خطای بسیار، بهترین تجهیز ممکن برای استودیو شخصی‌ام را فراهم کردم تا هم خیالم از بابت آرامش خواندن راحت باشد هم این تجهیزات به مثابه سرمایه برایم بمانند.

فرآیند ضبط تاریخ بیهقی حدود شش ماه زمان برد. بعد از آن هم انتخاب موسیقی اثر را انجام دادم و دست آخر مرحله مسترینگ را. در طول این یک سال و چند ماه، علاوه بر تاریخ آموزی و ادبیات خوانی و ... به دلیل آن که می خواستم هم پدری را در حق این فرزند دوست داشتنی‌ام - کتاب گویای تاریخ بیهقی– کامل عیار ادا کنم و هم پاسخ اعتماد جناب آقای شجاعی را به بهترین نحو بدهم، دانش صدابرداری و مسترینگ را نیز تا حدی که مربوط به تولید کتاب گویا باشد، ارتقا دادم و این را نیز مرهون تاریخ بیهقی‌ام.

* چقدر با فضا و نثر تاریخ بیهقی از پیش آشنا بودید و مرجع این کتاب گویا کدام تصحیح بیهقی است؟

از روزی که کتاب تاریخ بیهقی را گذاشتم روی میز آقای شجاعی و گفتم می خواهم این کتاب را روایت کنم، تا زمان تحویل اثر، حدود یک سال و چند ماه گذشت. می‌دانستم درک کامل زبان بیهقی در عین حلاوت برای خود من هم دشوار است چه برسد به مخاطبی که به امید آشنایی با تاریخ بیهقی، بر تردیدهایش غلبه کرده و هزینه خرید اثر را پرداخته تا بشنود هزار سال پیش چه بر سر این سرزمین آمده که هنوز در آن زمان مانده‌ایم و راه گریز و گزیرمان چیست. این شد که نسخه های «خطیب رهبر»، «فیاض»، «یاحقی و سیدی»، «مدرس صادقی»، «دیبای دیداری» و کتاب ارزشمند «حدیث خداوندی و بندگی دکتر دهقانی» را گذاشتم پیش رویم، تمام نسخه‌های گویای موجود تاریخ بیهقی را نیز تهیه کردم (البته همه، گزیده متن تاریخ بیهقی بودند نه تمام متن موجود)، فرهنگ لغت دهخدا در سایت واژه یاب و فرهنگ معین در  نیز سمت دیگرم و خط به خط و واژه به واژه را در همه نسخ و همه فرهنگ ها مطابقت می‌دادم.

* یکی از نکاتی که درباره تاریخ بیهقی و متون کهنی همچون آن وجود دارد نثر و بیان مملو از استشهاد، تمثیل و تقلید از نثر عربی و ... است. شما در برخی از بخش های این کتاب به «توضیحاتی» درباره قسمت هایی از متن هم می پردازید.

برگردیم به کتاب گویای تاریخ بیهقی و  «توضیحات خارج از متن». از آنجا که می‌خواستم نسخه‌ای گویا از تاریخ بیهقی را برای علاقه‌مندانی که شاید وقت و حوصله و حتی منابع لازم برای فهم و لذت بردن از این متن را ندارند ارائه کنم، تلاش من بر این بود که از با استفاده از نسخه‌های پیش رویم، متنی را مبنا قرار بدهم که هم شنیدنی‌تر باشد و هم مخاطب کمتر دچار ابهام بشود. در واقع هدف خلق «صدای ذهن» خواننده کتاب، با خوانشی روان و یکدست بود. هر خط و هر ورق از این کتاب معلم من بود و هر روز نکته ای نو یاد می‌گرفتم. دلم می‌خواست مخاطب را بنشانم روبه‌رویم و دانه دانه این نودانسته‌ها را به او بگویم و هردومان لذت ببریم. خب نمی‌شد.

از آنجا که از ابتدا قرار بود فقط متن تاریخ بیهقی ترجمانی شنیداری بشود، با مشورت آقای شجاعی تصمیم گرفتم تنها نکات بسیار مهم را به متن اضافه کنم، آن هم با نیت اینکه «اگر می‌شود این را هم حذف کرد». عبارت «توضیح خارج از متن» و اصلا استفاده از این شیوه را نیز مرهون ابتکار جناب آقای ساعد باقری هستم. چرا که افتخار داشتم در چند اثر، مدیر تولید کتاب گویایی باشم که ایشان روایت می‌کردند و آنجا بود که این شیوه را از ایشان آموختم. آنچه به عنوان «توضیح خارج از متن» در نسخه گویای تاریخ بیهقی می‌شنوید، شاید یک دهم مواردی است که دوست داشتم اضافه کنم اما منصرف شدم.

* آیا در خوانش صحیح این کتاب از کسی مشورت هم گرفتید؟

من زبان آموزی را دوست دارم و در دوره دبیرستان با آن که رشته تحصیلی ام ریاضی بوده، اما درس عربی‌ام همیشه خوب بود و در کنکور سراسری آن سالها، به صد در صد سؤالات عربی کنکور پاسخ درست داده بودم. اما این برای حصول اطمینان از درست خوانی عبارات عربی تاریخ بیهقی کافی نبود و حین پیش تولید یا همان تسلط بر متن، هر هفته موارد مبهم و سوالاتم را برای دکتر رحیم فرج الهی (دکترای ادبیات) (که از دوستان بسیار عزیز و آگاهم هستند و در خواندن گلستان سعدی نیز بسیار کمکم کردند) می‌فرستادم.

* احیا و در صحنه نگاه داشتن ادبیات کهن با هر روشی ازجمله خوانش آنها در قالب کتاب صوتی قابل تقدیر است. در این بین تکلیف مخاطبانِ هدف چنین کتاب‌هایی روشن است و از آن استقبال می‌کنند اما مخاطب عادی چقدر به سمت متون ادبی کهن کشش نشان می‌دهد؟

وقتی معیشت مردم به خطر می‌افتد، فرهنگ و محصولات فرهنگی و کتاب و ... جزو اولین کالاهایی هستند که از لیست نوشته و نانوشته خرید، خط می‌خورند. راستش نمی‌دانم در پاسخ به این سوال که چه باید کرد تا مردم بیشتر کتاب بخوانند یا کتاب بشنوند، تئاتر بروند، کنسرت موسیقی بروند، به «بانگ گردش های چرخ است اینکه خلق می نوازندش به تمبور و به حلق» گوش بسپرند و ... چه بگویم. خود من هم دیگر جرأت نمی‌کنم پای دل را رها کنم برود سمت کتابفروشی. چون یاد رنگین و سایه سنگین صاحبخانه و اجاره و ... «در خاطر من گریه می انگیزد».
ضمن آن که مولانا می‌گوید:

جمله عالم ز اختیار و هست خود می‌گریزد در سر سرمست خود

جمله دانسته که این هستی فخ است فکر و ذکر اختیاری دوزخ است

می‌گریزند از خودی در بیخودی یا به مستی یا به شغل ای مهتدی

یک چیزی باید همیشه باشد که آدم را از فکر و ذکر اختیاری و فکر کردن به اینکه کیستیم و چیستیم دور نگه دارد. قبلا رادیو بوده، الان اینستاگرام و ... این وسط یک عده شنیدن تاریخ بیهقی را پیشنهاد می‌دهند، یک عده خواندن آثار میلان کوندرا را، یک عده دعوای فلان چهره مشهور با آن دیگری را و ... خود من هم گاهی پای تلویزیون می نشینم، کلاه قرمزی می‌بینم تا به دوزخ فکر و ذکر اختیاری نیفتم.

* نسل امروز نسبت به فناوری و استفاده از آن در حوزه ادبیات مانند کتاب‌های صوتی و دیجیتال اقبال زیادی نشان می‌دهد، آینده این جنس از ادبیات و فرهنگ آمیخته با تکنولوژی و تکنیک را چگونه می بینید؟

در مورد کتاب های چاپی و کتاب های دیجیتال و کتاب صوتی یک توضیحی به ذهنم رسید. آدم از اول که نمی‌توانست بخواند. اصلاً نمی‌توانست حرف بزند. یا به تعبیر کمی جسورانه تر بعضی‌ها، نمی‌توانست فکر کند حتی. بعد کم کم مجهز به قوه تخیل شد. پایش را از لحظه اکنون به گذشته و آینده گذاشت. مرگ را فهمید. روی دیوار نقش کشید تا برای یک نفر دیگر این پیام را بگذارد که من اینجا بوده‌ام ... تا رسید به حرف زدن. خیلی چیزها را شنید و آموخت. مثل کودکان امروز و همیشه.

اختراع خط و نوشتن و ... و توانایی درک نشانه ها و بسط مفاهیمی که مدلول این نشانه ها بودند، مهارتی ست که انسان متاخر آن را به دست آورده. اول روی پوست حیوانات زبان بسته، بعد روی تن درختان بی زبان (کاغذ) حالا هم توی جسم بی جان موبایل و تبلت و ... شاید نسل های بعد نیاز به خواندن و نوشتن  و حتی دانستن نداشته باشند و با یک تراشه کوچک توی جمجمه‌شان به وظایف محوله عمل کنند و دوزخ فکر و ذکر اختیاری را نیز تجربه نکنند اصلاً.

در ادامه می‌توانید بخشی از کتاب گویای «تاریخ بیهقی» را که با صدای احسان چریکی منتشر شده است، بشنوید.

انتهای پیام/

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.