ناصر باغستانی/
یکی از اهداف دولت از دمیدن در تنور بورس، هدایت نقدینگی به بازارسهام با هدف رونق تولید و جلوگیری از ورود نقدینگی به معاملات سوداگرانه در بازارهای موازی نظیر دلار، سکه و مسکن بود.
در همین راستا دژپسند، وزیر امور اقتصادی و دارایی گفته بود: وقتی ارزش معاملات بازاری یک روز میتواند ۱۵ تا ۲۵هزار میلیارد تومان باشد، باید به این بازار با چشم دیگری نگاه کرد، زیرا از کوچ نقدینگی به بازارهای دیگر جلوگیری میکند.
حال پس از گذشت ۶ ماه از رونق بورس و در روزهایی که بورس با اصلاحات پیاپی همراه است، لازم است هر دو هدف دولت از هدایت نقدینگی به سمت بورس یعنی «رونق تولید» و «جلوگیری از ورود نقدینگی به بازارهای سوداگرانه» را بررسی کنیم.
به عقیده برخی اقتصاددانان، رشد بورس پیشتاز تورمهای بزرگ در بازارهای دیگر شده است. طبق بررسیهای صورت گرفته در روزنامه دنیای اقتصاد از هشت ماه گذشته تاکنون شاخص کل یکهزارو۷۴۰ درصد رشد کرده است و در همین بازه سکه بهارآزادی ۶۷۴ درصد، نرخ دلار حدود ۵۰۰ درصد و هزینه آپارتمان حدود ۳۵۴ درصد رشد داشته است.
بنابراین میتوان دریافت روند حرکتی این بازارها هماهنگ با یکدیگر است و امکان ندارد که یک بازار دارایی دچار تحول شود و بازارهای دیگر تغییری نکنند و اگر بازاری مانند بازارسرمایه رشد غیرمنطقی داشته باشد پس از یک وقفه زمانی در بازارهای دیگر تأثیرات خود را نشان خواهد داد. هدف دیگری که دولت در نظر داشت، تقویت تولید از طریق تقویت بورس بود. برای بررسی این موضوع ابتدا باید بین رونق تمامی واحدهای تولیدی از بورس و رونق شرکتهای حاضر در بورس، تمایز قائل شد.
رونق تولید در شرکتهای بورسی
اگر هدف از تقویت بورس را رونق شرکتهای حاضر در بازار سهام بدانیم، بررسی روابط نظام مالی و بخش تولید در اقتصاد سایر کشورها نشان میدهد این دو در کشورهای پیشرفته نه فقط مکمل و هماهنگ رفتار میکنند بلکه نظام مالی در خدمت بخش تولید است. وقتی بازار داراییها، هیجان و تلاطمی جدی نداشته باشد، هر چند که معاملات بورسی در بازار ثانویه انجام شود و از این خرید و فروش چیزی عاید بخش تولید نشود، اثر مثبت غیرمستقیم خود را بر بخش تولید خواهد داشت، زیرا افزایش قیمت سهام شرکت یادشده موجب میشود صلاحیت تأمین مالی جدید و قابلیت افزایش سرمایه مستقیم پیدا کند. همچنین اگر قیمتگذاری سهام براساس تولید و سودآوری شرکت به درستی انجام شده باشد، برای شرکت ناشر سهام این امکان هم فراهم میشود که با انتشار اوراق قرضه، تأمین مالی شود.
اما متأسفانه بازار بورس کشورمان چنین شاکلهای نیافته است و برخی شرکتها قیمت سهامشان چند برابر شده و ظاهراً ظرفیت افزایش سرمایه را دارند، اما خبرهای داخل آن شرکتها از نظر تولید و سودآوری خبرهای خوبی نیست و افزایش سرمایههای چشمگیری رخ نداده است که دلیل آن را میتوان در جای دیگری غیر از بازارسهام یافت.
علاوه بر این باید توجه داشت شرکتهای بورسی دو دسته هستند؛ برخی مانند بانکها و لیزینگها، مالیاند و برخی دیگر ماهیت تولیدی دارند؛ بنابراین جذب نقدینگی در بورس، افزایش قیمت سهام و تأمین مالی برای شرکتهای مالی، الزاماً به معنای تأمین مالی و رونق بخش تولید نیست.
رونق تولید در تمامی بخشهای اقتصادی کشور
اگر هدف سیاستگذار از تقویت بورس فراتر از رونق حدود ۶۵۰ شرکت حاضر در بورس تهران باشد نهتنها بورس منجر به رونق تولید نمیشود بلکه بسیار برای تولید کشور مضر است، زیرا نرخ بازدهی سرمایهگذاری در بورس در ماههای گذشته به قدری بالا بوده که سرمایهگذاران را از ورود سرمایه به تولید بهخصوص کسب و کارهای کوچک و متوسط (که نرخ بازدهی پایینتری نسبت به صنایع بزرگ دارند) بازداشته است. به عبارت دیگر نرخ رشد اقتصادی منفی ایران در سالهای گذشته را میتوان گواه متنعم نشدن اقتصاد ایران از تقویت بورس دانست.
بنابراین میتوان چنین جمعبندی کرد که اگر اهداف دولت از هدایت نقدینگی به بورس، رونق تولید و جلوگیری از تورم در بازارهای سوداگرانه بوده، شکست خورده است. البته برخی معتقدند هدف دولت جبران کسریبودجه است نه رونقتولید که در این امر موفق بوده و توانسته بیش از ۱۰هزار میلیارد تومان درآمد مالیاتی از نقلوانتقال سهام در بازار سهام در پنج ماه ابتدایی سال جاری داشته باشد.
نظر شما