قدس آنلاین: جنگ تحمیلی صدام علیه ایران، آن هم تنها اندکی پس از پیروزی انقلاب، تجربه دیگری در تاریخ سیاسی کشورمان رقم زد و حضور رزمندگان و افراد مختلف با هر طیف و وابستگی سیاسی در جنگ و بروز توانمندیها و اقدامهای کم نظیر از سوی آنان موجب شده تا امروز مرور شخصیت، رفتار و اقدامهای هر کدامشان نه تنها روایت جذابی را از ناگفتههای آن دوران در اختیار انسان قرار دهد، بلکه واکاوی خصوصیات شخصی، عملکرد و دلاوریهایشان مسیر تازهای را برای انسان امروز بگشاید. شهید مصطفی چمران یکی از اینهاست که میتوان او را نابغه جنگ، عارف شب و روزهای نبرد و مهره کلیدی نزدیکی سپاه و ارتش به یکدیگر دانست. در همین راستا، با مهدی چمران، برادر شهید و عضو ستاد جنگهای نامنظم دوران جنگ و نیز فعال سیاسی در آستانه هفته دفاع مقدس به گفت وگو پرداختهایم.
*** شهید چمران یکی از مؤثرترین شهدای دوران جنگ و بهویژه آغاز دفاع مقدس هستند. روایت شهید چمران از آغاز جنگ چگونه بود؟
شهید چمران پیش از شروع جنگ تحمیلی بنا بر اخباری رسیده چنین اتفاقی را پیشبینی میکرد، به خصوص که فلسطینیها به وی اطلاع میدادند و حتی میگفتند که این اطلاعات را به دولت دادیم اما آنها نمیپذیرند و میگویند ما با کسی جنگ نداریم و چرا باید حمله کنند؛ اما شهید چمران علاوه بر رصد تحرکات مرزی و آمادهسازی نیروهای عراقی، با توجه به شناختی که از شخصیت صدام داشت بهخوبی میدانست که چنین کاری را خواهد کرد؛ بنابراین اقدامهایی را پیش از آغاز شروع جنگ انجام داد، یکی اینکه از شورای انقلاب آن زمان بهصورت قانونی اجازه گرفت تا یک لشکر ۱۰ هزارنفری درست کند و این لشکرها را گسترش دهد، برای همین آموزش تعدادی از داوطلبان را شروع کرد. هنوز لشکر اول به ۱۰ هزار نفر هم نرسیده بود که جنگ شروع شد و این نیروها با ارتش هماهنگ شدند. از آنجاییکه شهید چمران در آغاز جنگ، نماینده مجلس بود، مانده بود که چه کند و سه چهار روز اول نیز مرتباً تماسهای فراوان درخواست کمک از خوزستان به ایشان میشد.
روز ششم جنگ بود که دکتر چمران سرانجام تصمیم گرفت خدمت امام(ره) بروند و با اجازه ایشان برای مبارزه چریکی به جبهه برود. در دیدار با امام، رهبر معظم انقلاب هم را که نماینده مجلس و نماینده امام در شورای عالی دفاع بودند ملاقات میکند و قرار میگذارند که با هم به جبهه بروند. رهبری در سخنانی نقل قول میکنند که وقتی میخواستیم به امام بگوییم که میخواهیم به جبهه برویم، ابتدا فکر میکردم امام نمیپذیرند اما ایشان از این موضوع استقبال کردند.
بعدازآن، رهبری پیشنهاد میدهند که سمت دزفول یا لرستان بروند و میگفتند آنجا مردمشان دست به تفنگ هستند اما دکتر چمران میگوید من به اهواز میروم؛ زیرا اهواز مرکز خوزستان است و درخطر سقوط قرار دارد و اگر سقوط کند کل خوزستان سقوط میکند. فردای همان روز شهید چمران و رهبری با بیش از ۶۰ نفر نیرو و سلاح و مهمات با هواپیمایی به خوزستان رفتند. شهید چمران با نیروهای خود در دانشگاه اهواز که اکنون دانشگاه شهید چمران شده، مستقر شدند و عملیاتشان را از همان شب اول شروع کردند؛ رهبری در خاطراتشان میگویند شهید چمران و نیروهایش گفتند امشب میخواهیم شکار تانک برویم و رهبری هم با ایشان رفته بودند. البته آن شب موفق به شکار تانک نشدند؛ زیرا بدون شناسایی قبلی بود اما فردا شب موفق شدند که برای نخستین بار چندین تانک عراقی را به هوا بفرستند چون تانکهای عراقی هیچ سنگری نداشتند و جسورانه در دشت ایستاده بودند.
به هر حال شهید چمران جنگ را از همان بدو ورود به اهواز شروع کرد و میگفت ما باید هر شب مرتباً به نیروهای عراقی ضربه بزنیم تا انسجام و آمادگیشان برای حمله به اهواز از بین برود؛ چون اگر عراقیها حمله میکردند کسی در اهواز برای دفاع نمانده است.
دکتر چمران میگفت ما باید مرتب به عراقیها ضربه بزنیم و نظم و آمادگی فکریشان را مختل کنیم، بدین ترتیب هر شب که حمله میشد، اگر عراقیها میخواستند به ما حمله کنند، شهید چمران برنامه آنها را به هم میریخت و حمله میکرد و تا میخواستند آماده شوند دوباره شب بعد حمله دیگری را انجام میدادند.
بعد از آن، شهید چمران و آیت الله خامنهای با هم ستاد جنگهای نامنظم را شکل دادند و شهید چمران فرماندهی ستاد را بر عهده گرفت. در ایران کسی بهاندازه او نبود که جنگیده باشد و هشت سال جنگهای چریکی، خیابانی و کلاسیک را در لبنان مقابل رژیم صهیونیستی و فالانژها انجام داده بود، بنابراین تجربه خوبی در سازماندهی جنگهای نامنظم داشت. بدین ترتیب نیروهای داوطلب به این ستاد ملحق شدند و مردم نیز کمکهای خودشان را ارسال میکردند. تمام کمکها مردمی بود بهجز مهمات که بافرمان امام(ره) از ارتش تهیه میشد.
به هر حال شهید چمران جنگ را با شرایط کاملاً مظلومانه و نفرات کم آغاز کرد به طوری که برای تهیه غذا مشکل داشتند. آن زمان، در دورهای حتی روزی ۵ هزار نان را از تهران با هواپیمای به اهواز میآوردیم. تدبیر دیگر شهید این بود که هیئتهای مذهبی تهران را نوبتی به منطقه بیاورد و هرکدام از آنها در مدت ۲۵ روز در همان دانشگاه چمران غذا درست میکردند تا در آن شرایط سخت غذای گرم روزانه برای رزمندههای حاضر در جبهه و با فاصلههای طولانی حتی در سوسنگرد، دهلاویه و روستاهای شمال کرخه و بستان ارسال شود. برای همین گاهی حدود چندین ساعت زمان میبرد تا غذا به نیروها برسد.
شهید چمران دو آموزشگاه تأسیس کرد، یکی نزدیک شوشتر که یک پادگانی به نام درب خزینه بود و آنجا نیروها آموزش میدیدند. آموزشها ۱۰ یا ۱۵روزه بود و تعدادی از درجهداران ارتشی نیروها را آموزش میدادند و بعد از آن نیروها یکی دو روز پشت خط مقدم جبهه میماندند تا با صدای تیر و خمپاره آشنا شوند و پس از آن به خط مقدم میرفتند. یک گروه دیگر هم در میدان باقر شاه قدیم یا میدان حر فعلی تهران مستقر بودند که اینها هم به نیروها آموزشهای ۲۰ یا ۲۵ روزه و نزدیک به ۳۰ دوره آموزش میدادند و پس از آن نیروها به ستاد جنگهای نامنظم میپیوستند.
در ماجرای فتح سوسنگرد، عراقیها درحالیکه سوسنگرد را محاصره کرده بودند دکتر چمران با اجازهای که از امام گرفت، حمله کرد و سوسنگرد را با بهای زیاد تعدادی شهید و زخمی شدن خودش آزاد کرد. بااینکه ایشان از چندین ناحیه زخمی شده بودند، اما در بیمارستان نماند و دوباره به جبهه برگشت. امام هم به همین مناسبت خطاب به شهید چمران میگوید که من به شما به خاطر داشتن چنین نیروهایی فداکاری تبریک میگویم و البته خطاب به صدام هم میگویند که در خیال بمان، هیچوقت نمیتوانی سوسنگرد را بگیری. صدام هم در واکنش به این جمله امام، همان شب در تلویزیون بغداد گفت من خفاجیه (همان سوسنگرد) را میگیرم حتی اگر ۸۰ درصد نیروهایم را از دست بدهم. گرچه دیگر هیچگاه نتوانست سوسنگرد را بگیرد.
*** به نظر شما با توجه به این رویدادها، جایگاه ستاد جنگهای نامنظم در ابتدای جنگ چه میزان اهمیت داشت؟
ستاد جنگهای نامنظم، در تاریخ و بین افکار عمومی کمتر یاد میشود. آن روزهای سخت و بحرانی که نه ارتش به دلیل کمبود نیرو میتوانست کاری بکند و نه سپاهی شکلگرفته بود، ستاد جنگهای نامنظم به فرماندهی دکتر چمران از سقوط صد درصدی اهواز جلوگیری کرد. با اقدامهایی که این ستاد انجام داد نهتنها عراق نتوانست جلو بیاید بلکه هرروز چندین متر از مواضع خود عقبنشینی کرد. حتی دکتر چمران برای شکافتن خاکریز عراقیها موشک طراحی کرد و موشک را هم همانجا ساخت. با شلیک موشک خاکریز شکافته میشد و آب دوباره زیر پای عراقیها میرفت.
بههرحال جنگهای نامنظم، حرکت و جنبش امیدآفرینی را در مردم خوزستان و اهواز ایجاد کرد و ما حتی در مناطق جنوبی اهواز نیز نیرو برده بودیم. دکتر چمران نمیتوانست آرام بگیرد و آرامش در جبهه را بپذیرد و میبایست از نزدیک در حال رصد نیروها و اتفاقات بود. البته دکتر چمران تلاشهای دیگری هم داشت و یکی از آنها، ساختن نیازمندیهای نظامی مثل ساخت پل از تیوب و چوب بود که حتی ماشینها و جیپهای نظامی بهراحتی از روی آن عبور میکردند. حتی حدود ۳۵ موشک تاو خراب را تعمیر کرد. در چنین شرایطی، یکی از مهمترین کارهایش هم نزدیک کردن ارتش و سپاه به یکدیگر بود. سپاهیها خودشان چنین تجربههایی را نداشتند، اما با اینحال ایشان را بهعنوان یک رزمنده توانمند کاملاً قبول داشتند. آقای شمخانی فرمانده اهواز و شهید باقری، مسئول اطلاعات عملیات همگی با دکتر چمران کار میکردند. تمام تلاش دکتر آن بود که نیروهای مختلف نظامی را به هم نزدیک کند چون این نزدیکی و هماهنگی مهم بود. ارتش امکانات و سپاه نیروهای جوان، فعال و پرانگیزه داشت که اینها وقتی در کنار بچههای جنگهای نامنظم قرار میگرفتند، موفقیتهای بزرگی را رقم میزدند.
*** اشاره کردید که بسیاری از اقدامها و ابتکارات رزمندگان در زمان کم عملیاتی میشد و از شجاعت و دستاوردهای آنان دراینباره کمتر گفتهشده، سؤال این است چرا در این موضوع خلأ داریم و آنچنانکه بایدوشاید به آن پرداخته نشده است؟
شخص خودم چندین بار در بنیاد حفظ آثار و ارزشهای دفاع مقدس یا در مرکز اسناد این خاطرات گفتم و ثبت شد. اتفاقاً چند سال هم همراه شهید صیاد شیرازی برای بازگویی خاطرات و وقایع جنگ به مرکز اسناد رفتیم؛ اما متأسفانه دیگران توجه چندانی به این مسائل و وقایع مربوط به گروه چریکی و جنگهای نامنظم شهید چمران در دوران جنگ نداشتند یا حتی ارتش و دیگر نیروها، در نقل تاریخ و روایات خود به جنگهای نامنظم هیچ اشارهای ندارند و تنها میگویند بله دکتر چمران هم در جبهه بود اما لشکر ۹۲ رفت اقدامهای قابلتوجهی را انجام داد درحالیکه شهید چمران فرمانده عملیات بود. بههرحال شاید هرکسی تاریخ جنگ خودش را نوشته است و بعد از یک سال که بسیج بهصورت قانونی تشکیل شد، جنگهای نامنظم با بسیج ادغام گردید.
*** به موضوع تاریخ جنگ اشاره کردید، به نظرتان در ارائه تصویر واقعی از دفاع مقدس چه قدر موفق بودیم؟
در این رابطه یک خلأ اساسی وجود دارد و آن این است که هر نیروی نظامی در نگارش و ثبت تاریخ جنگ تنها به اقدامهای خود پرداخته است. ارتش، سپاه، جهاد سازندگی هرکدام تنها تاریخ اقدامها و کارهای خودشان را نوشتهاند، ثبت این وقایع گرچه اقدام خوبی است اما باید یک گروه مشترک بنشینند با همدیگر خاطرات را بازگو و تاریخ جنگ مشترکی را تدوین کنند. من در دورهای با کمک مرحوم دکتر شهیدی، استاد تاریخ این کار را شروع کردیم اما متأسفانه این موضوع ادامه پیدا نکرد و کماکان این خلأ مشاهده میشود. گاهی اوقات هم در مرور وقایع و خاطراتی که درباره تاریخ جنگ مطرح میشود، اختلافنظر وجود دارد، بنابراین اینها باید یکی شود تا بعدها برای مردم سردرگمی به وجود نیاید.
*** رهبری در بیانیه گام دوم انقلاب بر مفهوم جوان حزباللهی تأکید داشتند، به نظرتان خصوصیات زندگی و رفتار شهید چمران تا چه حد میتواند در این زمینه برای جوانان الگو باشد؟
شهید چمران دارای شخصیتی چندبعدی بود که ازنظر الگوسازی میتواند یکی از بهترین الگوها برای جوانان باشد. فردی بود که قهرمانیها و حماسههای عجیبی داشت و شاید بسیاری از آنان قابل تکرار نباشد و کمتر بتوان آن را در فردی مشاهده کرد. من هر وقت شهید سلیمانی را میدیدم بیاغراق یاد شهید چمران میافتادم و شهید سلیمانی هم در زمان جنگ بیستودو سهساله بودند که جبهه رفتند و توانستند رشادتهای زیادی را رقم بزنند. جوانان اگر به دنبال قهرمانی و دلاوری هستند، میتوانند آن را در شهید چمران ببینند. جدای آن، شهید چمران در علم هم جزو استعدادهای علمی و از بزرگترین دانشمندان الکترونیک و فیزیک پلاسمای روی زمین بودند تا جایی که حتی در این حوزه علمی فردی همانند او به تعداد انگشتان دست هم نداشتیم. ایشان مدیر توانمند، قوی و جهادی بود که توانست ستاد جنگهای نامنظم را با تعداد اندکی نیرو با دقت و نظم مثالزدنی مدیریت کند. در ستاد جنگهای نامنظم، مهندسی سبک و سنگین و نیز مهندسی تحقیقات نظامی و علمی داشتیم که خود دکتر آن را با مدیریت قویاش دنبال میکرد.
بااینحال از سوی دیگر ایشان یک عارف وارسته و کامل بود که آن نیایشهای عارفانهاش حتی در میانه جنگ و شب و روزهای آن بسیار شنیدنی و ملکوتی است. ایشان وقتی در سوسنگرد زخمی شد، دل نوشتههایی را نوشته بود که انسان وقتی اینها را میخواند لرزه بر جسمش میافتد. وی در این نوشتهها با امام حسین راز و نیاز میکند و میگوید ای حسین فکر میکردم که بالای تپهای ایستادهای و به این رزم بیامان من مینگری و لذت میبری که یکی از شیعیانت اینگونه با دشمنان تو میجنگد. در سیاست، عرفان، اخلاق و شجاعت و ازهرجهت میتواند بهترین الگو برای نسل جوان باشد. حتی در زمینه هنر نیز او یک نقاش ورزیده، استاد خط و استاد عکاسی بود.
*** آیا رفتار ایشان از لحاظ سیاسی قابلیت تبدیل شدن به الگو برای مدیران فعلی که از آرمانهای انقلاب و دفاع مقدس فاصله گرفتهاند را دارد؟
متاسفانه مدیران کنونی با چنین افرادی فاصله بسیاری دارند زیرا من از نزدیک با شهید چمران و دیگر مدیران کار کرده ام یا مرتبط بودم، شاهدم که خیلی فاصله دارند و واقعاً آن اخلاص، صفا، صداقت و صراحت ایشان را در مدیران کنونی کمتر میبینم. ایشان از هیچ فردی هراس نداشت و کار درست را انجام می داد و از سمتی هم دلسوز و نگران مردم بود. سخن مدیران از مردم و دغدغه های آنان باید همانند رفتار شهید چمران در عمل باشد. ایشان با اینکه نماینده امام و شخصیت علمی و نظامی بودند اما هیچ گونه تکلف و غروری نداشتند و یکرنگی و اخلاصش مهمترین خصوصیتی است که میتوان به بقیه نشان داد.
*** شباهتهایی بین شهید چمران و سردار سلیمانی در کمک به ملتهای منطقه و حضورشان در کشورهای مسلمان را شاهدیم. به نظرتان این دو شهید در چه زمینههای دیگری به هم شباهت دارند؟
این دو شهید در رزمندگی و سیاستمداری بسیار شبیه هم هستند. شهید سلیمانی سیاستمدار بزرگی بود که وقتی سیاستمداران هر جا به بن بست می رسیدند او مساله را حل میکرد، همانطور که به روسیه رفت و با پوتین ملاقات کرد یا در عراق به حل مسائل پرداخت. نفوذ کلام، سیاستمداری و شجاعت از جمله ویژگی های بارز شهید چمران و سردار سلیمانی است.
*** باتوجه به اینکه در حال حاضر برخی افراد داخلی یا فضاسازی رسانهای و القائات خارجی به دنبال تردیدآفرینی در ارزشهای کشور ازجمله دفاع مقدس و کمرنگ کردن روحیه شهادتطلبی و روایت نشدن حماسههای شهدا هستند، آیا درباره شهید چمران هم این آسیب وجود دارد؟
اگر ما کوتاه بیاییم دشمنان جلو میآیند، زیرا ارزشهای دفاع مقدس و روحیه شهادتطلبی اصل محوری مقاومت است. اگر این روحیه و ایمان و اعتقادی که به شهادتطلبی منجر میشود، نباشد ما با ارتشها و نیروهای نظامی کشورهای دیگر فرقی نداریم چون از ما قدرتمندتر و با امکانات نظامی گسترده و پیشرفته در جهان بسیارند و بهجایی نخواهیم رسید. چیزی که حرف اول را میزند، ایمان و روحیه شهادتطلبی است که درصددند این را با شعارها و برنامههای مختلف در بین مردم از بین ببرند، گرچه تا حدودی هم جلوآمده و توانستهاند حرفهایی را بزنند اما هنوز ایثار و ارزشهای دفاع مقدس در عموم مردم وجود دارد و نباید گذاشت اینها از بین بروند. همانگونه که نگذاشتیم عاشورا از بین برود چون اگر عاشورا از بین برود از ما چیزی باقی نمیماند؛ موضوع دفاع مقدس هم دقیقاً پشت سر مفاهیم عاشورا میآید و معنا میشود و اگر از بین برود از هویت انقلابی ما چیزی باقی نمیماند. اگر ما میخواهیم زنده باشیم باید بتوانیم ارزشهای دفاع مقدس و یاد و نام شهدا را نهفقط در حد حرف بلکه بهصورت عملی زنده نگهداریم. اگر به دنبال منافع ملی خودمان هستیم یا حتی اگر ناسیونالیست یا ملیگرای صرف هم باشیم و اعتقادات مکتبی و مذهبی برایمان مهم نباشد، باید گفت دفاع مقدس در تاریخ ۲۵۰۰ ایران نمونه است و باید ارزشهای آن و خودش را برای زنده نگهداشتن کشور دنبال کنیم. بسیاری تلاش میکنند آموزههای دفاع مقدس را فراموش کنیم چون هیچ کشوری هیچگاه جرئت انجام شجاعتها و فداکاریهایی که براثر آموزههای دفاع مقدس رقم زدیم را نخواهد داشت.
گزارش تصویری گفت و گو را در اینجا ببینید.
انتهای پیام/
نظر شما