قدس آنلاین: انقلاب اسلامی ایران تجربه جدیدی در جهان زبان فارسی بود؛ پدیدهای که تا کنون رخ نداده بود و طبیعتاً همراه با خود جریانهایی ادبی نیز پدید آورد که پیشتر از این دیده نشده بود. پس از پیروزی انقلاب اسلامی و در همان سالهای نخست، دفاع مقدس رخ داد و این خودش مضامین و مفاهیم جدیدی به شعر فارسی هدیه کرد. جریان شعری که در دوران جنگ هشتساله پدید آمد در طول تاریخ ادب فارسی نظیر نداشت؛ شاید چون جنگی که چنین از معنویت و پشتوانه مردمی برخوردار باشد، در تاریخ ما سابقه نداشته است. جنگهای قدیم یا کشورگشایی بوده یا مقاومتهای پراکنده در برابر تهاجمهای خارجی، بدون اینکه یک نظام حکومتی همسو با مردم متولی آنها باشد.
از این رو اگر بخواهیم در پیشینه شعر فارسی به سراغ سرچشمههای شعر دفاع مقدس برویم، چندان دست پر برنخواهیم گشت؛ هرچند پایداری به مفهوم کلی آن در شعر فارسی سابقه دارد، چه در شکل مقاومتهای اجتماعی و اعتقادی و چه در شکل مقاومت در برابر اختناق سیاسی، به خصوص در فاصله دو انقلاب مشروطه و انقلاب اسلامی.
ولی در شکل خاص آن یعنی شعر جنگ، باید گفت این شعر، بیشترین بهرهاش را نه از تجربیات پیشین شعر فارسی که از چشمدیدهای عینی شاعران امروز گرفت؛ از آنچه خود در جبهههای جنگ، به صورت مستقیم و یا غیرمستقیم شاهد بودند. از این نظر میتوان گفت این شعر بیش از اینکه به سنت ادبی ما متکی باشد، به تجربهها و چشمدیدها اتکا دارد و این بسیار ارزشمند است.
اما از «شعر جنگ» گفتیم. ما میدانیم در این زمینه دو نوع شعر میتوان داشت؛ شعر جنگ و شعر ضد جنگ. طبیعتاً در نگاه نخست به نظر میرسد با توجه به تلخ بودن پدیده جنگ، آنچه باید ارزش داشته باشد، شعر ضد جنگ است. بله در یک چشمانداز کلی چنین هم هست. ولی باید در نظر بگیریم آنچه ارزش دارد، پایداری است. پایداری در عمل میتواند مصادیق مختلفی داشتهباشد. این پایداری گاه در برابر یک دشمن خارجی جلوه میکند، اینجا میشود شعر دفاع؛ گاه در برابر یک حاکمیت خودکامه ظهور میکند، اینجا میشود شعر مبارزه و انقلاب و گاه در برابر یک سلسله نابسامانیهای اجتماعی میایستد و اینجا میشود شعر اعتراضآمیز اجتماعی.
ولی شعر جنگ یک مفهوم مطلق نیست، بلکه یکی از مصادیق شعر پایداری است. وقتی شکل دفاع مییابد ارزشمند میشود و اگر از جنس کشورگشایی باشد قابل نکوهش. به روشنی میشود دید آنچه در ایران رخ داد شکل ارزشمند شعر جنگ بود، یعنی همان دفاعی که به واسطه نظام ارزشی خود، رنگ تقدس یافت و ما آن را به نام دفاع مقدس میشناسیم.
در واقع این از شاخصههای معنوی این جنگ بود که هیچگاه تصور کشورگشایی را در طرفدارانش تقویت نکرد و همواره ماهیتی مدافعانه داشت.
با آنچه در تفاوت میان شعر پایداری و شعر جنگ گفتیم، میتوان گفت اگر هم جنگ تمام شده است، پایداری هنوز تمام نشده است و هیچگاه نیز تمام نخواهد شد. این پایداری در یک مقطع خود را در شعر انقلاب نشان داد، در زمانی دیگر، در شعر دفاع مقدس و مقطعی دیگر نیز در رویارویی با نارواییهای اجتماعی جلوه کرد. اکنون نیز فقط سنگربندیها عوض شدهاند و دوست و دشمن در لباسی دیگر دیده میشوند، وگرنه رویارویی حق و باطل همچنان ادامه دارد. این حق و باطل نیز گاه ماهیت خارجی و گاه ماهیت داخلی دارد.
به نظر میرسد شعر پایداری نیز با یک پوستاندازی میتواند و باید همچنان وجود و حضور داشتهباشد. ولی پایداری در برابر چه و از چه موضعی؟ این دیگر به موضعگیری ارزشی شاعران بستگی دارد و قابل توصیه و سفارش نیست. فقط باید دانست اگر هم جنگ تمام شده، پایداری تمام نشده است.
نظر شما