قدس آنلاین: جامعه زمان پیامبر(ص)؛ بیادب، خشن و نامتوازن بود و پیامبر(ص) با ویژگیهای خود از جمله مهربانی، نجابت و صلح، تحول انسانی به وجود آورد. یکی از این موارد که در تاریخ به آن اشاره شده و سندی برای مدارا در اخلاق نبوی است، حکایت مشهور رفتار حضرت محمد(ص) و همسایه یهودی اوست که در تفسیر نمونه، ج 24، ص 371 مورد اشاره قرار گرفته است.
اما برخی دشمنان به این حکایت شبهه وارد میکنند. آنها میگویند که پیامبر مسلمین(ص) هر روز از مکانی عبور میکرد که شخصی یهودی بر سر او خاکروبه میریخت و پیامبرشان بعد از بیمار شدن آن شخص، به عیادت او رفت. خوب مگر پیامبر مجبور بوده از آن مسیر برود؟ هیچ عاقلی ماشینش را هم جایی که پرندهها هستند و خرابکاری میکنند پارک نمیکند، حال چگونه است که پیامبر آنها هر روز آن مسیر را رفته است تا روی سرش خاک بریزند؟
در پاسخ به این شبهه باید بگوییم که دشمنان و شبههافکنان با این سخن در صدد هستند با بعید دانستن این موضوع، در ذهن مخاطب خود صحنه را طوری جلوه دهد تا مخاطب نیز تصدیق کند که چنین قضیهای بسیار بعید است و قابل قبول نیست. حال آنکه باید گفت انبیاء و حالات عالی آنان با سایر مردم بسیار متفاوت است و آنان هوا و هوسی ندارند و حاضرند برای هدایت مردم سختیهای بسیاری را تحمل کنند تا حتی یک نفر هدایت شود.
در تاریخ نقل شده پیامبر اکرم(ص) برای هدایت مردم طائف به این دیار سفر کرد و به خانه برخی بزرگان آنان رفت، اما آنها با بیمهری تمام پیامبر عظیم الشأن اسلام(ص) را از خانه بیرون کردند و او را دروغگو و ساحر خواندند و بچهها و سفیهان را تحریک کردند که ایشان را سنگ بزنند. حضرت(ص) از شهر بیرون رفت و در باغی که بیرون از طائف بود توقف کرد تا مقداری زیر سایه درختان آن استراحت کند و سپس به مکه برگردد.
در این حین «عداس» که باغبان آن باغ بود به سمت حضرت آمد و بعد از گفتگویی بین آنها، او به پیامبر اکرم(ص) ایمان آورد و دعوت حضرت را پذیرفت. بعدها پیامبر(ص) فرمود من میدانستم که جز عداس کسی دعوتم را نمیپذیرد.
این سیره پیامبران است که برای هدایت مردم ولو یک نفر حاضر هستند سختیهای زیادی تحمل کنند، مسیرهای طولانی را طی کنند و ناملایمات زیادی را با جان و دل پذیرا باشند. حتی پیامبر اکرم(ص) چنان دلسوز مردم بود و برای هدایت شدن آنها خود را اذیت میکرد که قرآن کریم در آیه 3 سوره شعرا در مورد ایشان میفرماید: «لَعَلَّکَ بَاخِعٌ نَفْسَکَ أَلَّا یَکُونُوا مُؤْمِنِینَ یعنی گویی میخواهی جان خود را از شدت اندوه از دست دهی به خاطر اینکه آنها ایمان نمیآورند!»
پیامبران ماموران و سفیران الهی بودند. آنان خود را مؤظف میدانستند که دین خدا را تبلیغ کنند. آنان هوا و هوس خود را کنار گذاشته و با تمام توان در راه تبلیغ دین خدا و اطاعت دستورات الهی گام برمیداشتند. حتی در امتهای گذشته پیامران زیادی به خاطر تبلیغ دین خدا کشته شدند. حضرت نوح حدود 950 سال قوم خود را به دین خدا دعوت کرد و هر روز طعنه و نیش و کنایه میشنید و مورد تمسخر و اذیت دیگران واقع میشد. حتی پسر خود او نیز او را مورد تمسخر قرار میداد، اما ثابت قدم بود و در راه دین تلاش میکرد.
داستان مطرح شده در شبهه یعنی ریختن خاکروبه بر سر پیامبر اکرم(ص) نیز در برخی منابع تفسیری نقل شده و بر اساس سیره نبوی اصلا بعید نیست. زیرا انبیاء برای هدایت مردم هر سختی و هر ناملایمی را تحمل میکنند. پیامبر اکرم(ص) چون میدانست رفتار ایشان بر او تاثیر گذاشته و او را مسلمان خواهد کرد، حاضر شد تمام آن سختیها را تحمل کند و هر روز از آن مسیر عبور کند تا بر او تاثیر گذاشته و درنهایت هدایت شود.
بنابراین گوینده این سخن پیامبران را مانند خود و دیگر افراد عادی فرض کرده و همان مثال کافر همه را به کیش خود پندارد اینجا صدق میکند. بر آن اساس اشکال کرده که اگر کسی یک بار از مسیری عبور کند که بر سر او خاکستر بریزند، دیگر از آن مسیر عبور نمیکند. اما او سخت در اشتباه است، انبیاء با او و انسانهای عادی متفاوت هستند و نفسی عالی دارند که از هرگونه هوای و هوسی بدور است و برای هدایت مردم دلسوز است و هر گونه سختی و اذیتی را تحمل میکند.
نظر شما