قیام جنگل که نامش الهامگرفته از موقعیت و بوم میرزاکوچک خان بود، در جنگلی از هرج و مرج پدید آمده از اشغال بیگانگان و ظلم و ستم آنان بر مردم مستولی شده بود به وقوع پیوست. به مناسبت سالروز شهادت یونس استادسرایی مشهور به میرزاکوچک خان جنگلی با دکتر عباس سرافرازی، دانشیار گروه تاریخ دانشگاه فردوسی مشهد گفتوگویی داشتهایم که در ادامه میخوانید.
جناب سرافرازی! آیا میرزا به دنبال یک مدل توسعه همهجانبه با نهضت جنگل و بعد امتداد آن در کل ایران بود؟
درباره این پرسش نظرات متفاوتی وجود دارد. برخی منابع مثل «تاریخ بیداری ایرانیان» ناظم الاسلام کرمانی، میرزا کوچکخان را در ردیف افراد غارتگر، شورشگر و عصیانگر قرار میدهد. ملکالشعرای بهار نیز کتابی با عنوان «احزاب سیاسی در ایران» دارد و میرزا را همین طور معرفی میکند. البته این شاید کمی عامدانه باشد چرا که اینها به نحوی در خدمت دولت پهلوی بودند و از آنجایی که میرزا کوچکخان را پهلویها و قزاقها پس از کودتای ۱۲۹۹ از بین بردند، پهلویها بدشان نمیآمد ایشان را یک چهره غیرمیهنی نشان دهند. البته در همان زمان خیلیها نیز مثل عبدالله مستوفی یا حتی چند نفر از نویسندگان اروپایی که اظهار نظر کردهاند، از میرزا به نیکنامی نام بردهاند. میرزا کوچکخان روحانی بود و درس الهیات خوانده بود، هفته نامهاش نیز چاپ و مجلد شده و وجود دارد. تمام شمارههای هفته نامه «جنگل» امروزه در اختیار ما هست که در آن مرامنامه سیاسی و اهداف خودشان را بارها و بارها بیان کردهاند. اینکه مثلاً بگوییم ایشان بر «ایرانیت» تأکید نداشته است، درست نیست چرا که در همین هفتهنامه جنگل بسیار تأکید شده بود مرامشان را دفاع از ایران و سرزمین ایران قرار دادهاند.
در هفتهنامه جنگل میبینیم چند هدف از جمله اخراج بیگانگان از ایران (روی واژه ایران دقت کنید) یا برقراری امنیت در ایران مورد تأکید قرار میگیرد. این موضوع نشان میدهد همه ایران، مدنظر آنهاست. برخی عنوان میکنند اینها به دنبال یک حکومت مرکزگریز بوده و قصد داشتهاند فقط در گیلان یک جمهوری مستقل بهوجود بیاورند، اما این مسئله نیست یا مثلاً رفع بیعدالتی در تمامی ایران که جنگلیها روی آن تأکید دارند، خود نشاندهنده این است که آنها به آزادیهای سیاسی، دینی و اجتماعی به طور کلی در ایران فکر میکردهاند. باید اشاره کنم جمله معروفی از قول خود میرزاکوچکخان آمده است که ما پیش از هر چیز، طرفدار استقلال مملکت ایرانیم. استقلال به تمامی معنی کلمه و بدون اینکه هیچ دولت اجنبی اندک مداخلهای در آن داشته باشد. ما دنبال اصلاحات اساسی در مملکت ایران هستیم. به دنبال رفع فساد در ایران هستیم. در همین بحث که طولانی نیز هست عنوان میکند ما طرفدار یگانگی کشور هستیم و عموم مسلمانان ایران را دعوت به همصدایی میکنیم و خواستار این هستیم که آنها به ما مساعدت کنند. این بحث را فقط در نهضت جنگل نمیبینیم، چون ما فقط نهضت جنگل را نداریم بلکه علاوه بر این جنبش، شیخ محمد خیابانی یا همزمان در خراسان کلنل محمدتقی خان پسیان یا در نواحی جنوبی دلیران تنگستان را داریم که در همه منابعی که بیشترشان در دوره رضاخانی نوشته شده است، اینها محکوم به این هستند که ضد ایران و به دنبال تجزیه ایران و مسائل اینچنینی بودند. به همین دلیل بر اساس نوشته خود جنگلیها و مهمترین ارگان آنها که همان هفتهنامه جنگل هست، این گزاره مورد تأیید قرار نمیگیرد.
این بحث نیز جسته و گریخته مورد سؤال واقع شده آیا نهضت جنگل صرفاً سیاسی و نظامی بوده یا یک شکل از خدمترسانی و توسعه درهمان مقیاس در آن دیده میشود. مستندات تاریخی چه میگویند؟
البته میدانید نهضت جنگل یک دوره تقریباً ۶ ساله است که به سه دوره مجزا تقسیم میشود؛ یکی دوره عملیاتهای نظامی نهضت است، دیگری زمانی است که جمهوری گیلان و یکی نیز وقتی است که جمهوری سوسیالیستی ایران را به وجود آوردند. تأکید ما بیشتر بر دوره دوم است که دوره جمهوری گیلان است و همه کاره آن دوره تقریباً میرزا کوچکخان جنگلی و آن به اصطلاح جریان مذهبی بود. در آن دوره خیلی کارها مثلاً برای برقراری امنیت در گیلان، تلاش برای رفع بیعدالتی و مبارزه با خوانین محلی که مردم را غارت میکردند، انجام شد. این را نیز نباید فراموش کرد دورهای که داریم در مورد آن صحبت میکنیم، دوره جنگ جهانی و هرج و مرج در ایران است، زمانی که دولت مرکزی آن طور که باید و شاید اقتداری ندارد و در نهایت نیز به کودتای رضاخانی منجر میشود. احمدشاه قاجار سه سال بود که از کشور رفته بود و هرج و مرجهای اینچنینی در کشور وجود داشت.
در چنین دورهای ملاحظه میکنیم جنگلیها توانسته بودند نظمی خوب و الگویی را برای تشکیل حکومت به وجود آورند. جالب است منابع خارجی از ایشان به عنوان رابین هود ایران نام میبرند. یعنی کسی که به دنبال رفع ظلم بود و واقعاً نیز این کارها را انجام داده است. البته با دشمنهایی نیز مواجه بود یعنی هم استبداد داخلی و آن نیروی نظامی قاجارها و هم با انگلیسیها درگیر بود چون روسهای تزاری از ایران خارج شدند و اینها خواستند جای روسها را پرکنند و جنگلیها با هر دو این نیروها درگیر بودند. به هر حال در همان دوره کوتاهی که اینها در منطقه گیلان استیلا داشتند، یک نظم خوبی را بهوجود آورده و توانسته بودند دولت کوچکی را در گیلان تشکیل دهند. مبارزه با خودکامگی، مبارزه با استبداد و رفع بیعدالتی از نکات جالبی است که ما هم در میرزا کوچکخان و هم در شیخ محمد خیابانی میبینیم. جالب است که اینها برای توزیع ارزاق عمومی کمیتههایی به وجود آورده بودند تا مواد غذایی به صورت عادلانه بین مردم تقسیم شود و حتی گروهی را برای مبارزه با احتکار تشکیل داده بودند. به عبارتی برخی از سودجویان که میخواستند مواد غذایی یا مایحتاج مردم را مخفی کنند، این تشکیلات مأموریت داشت این طور انبارها و اینها را شناسایی کند.
بعضی ارکان نهضت جنگل را بر دو رکن استقلال و اعتقاد میدانند. با توجه به رویکرد اعتقادی ایشان، اولاً از چه کسانی متأثر بود و آیا ایدهای برای تشکیل یا حکمرانی منطقهای اسلامی داشته؟
فکر میکنم ایشان مقداری تحت تأثیر برخی از متفکران مبارز اسلامی مثلاً سیدجمال الدین اسدآبادی یا عبدالرحمان کواکبی بود که از بنیانگذاران حرکتی به اسم «کمیته اتحاد اسلام» بودند. کمیته اتحاد اسلام هدفش بهوجود آوردن یک اتحاد بین تمامی مسلمین بود. میدانید که نه مذهب و نه ملیت سید جمال الدین اسدآبادی هنوز برای ما دقیقاً مشخص نیست.
این را مخفی میکرد چرا که میخواست به آن بحث اتحاد اسلامی کمک کند. میرزا کوچکخان نیز زمانی که نهضت جنگل را به راه انداخت درست مشابه آنها که کمیته اتحاد اسلام را درست کرده بودند، «هیئت اتحاد اسلام» را تشکیل داد. از نظر شخصیتی نیز به اجتهاد نرسید ولی به هر حال درسهای مذهبی نیز خوانده و پدرش نیز مذهبی بود. پدرش به «میرزا بزرگ» مشهور بود و به همین خاطر به ایشان میرزا کوچک میگفتند. به خاطر اینکه از سلاله سادات و اینها بودند، به این نام نامیده میشد. ایشان دروس حوزوی نیز خوانده و در زیّ روحانیت بود. نه برای من که برای هیچکس مشخص نیست ایشان تا چه میزان دروس حوزوی را خوانده و در چه مرحلهای بود. فکر نمیکنم به درجهای رسیده باشد که عالمی در حد آیتالله باشد.
گرایشهای متفاوتی که در اعضای نهضت جنگل است از کجا نشأت میگیرد. روحیه میرزا اینطور بوده؟
اوضاع زمانی و شرایط اجتماعی و سیاسی آن دوره را باید در نظر بگیریم. منطقه گیلان تحت تأثیر تحولات مختلف و به خصوص تحت تأثیر منطقه قفقاز بود. در قفقاز یک حکومت چپ مارکسیست با عنوان «شائومیان» وجود داشت. در آنجا احزابی چون حزب عدالت و حزب همت وجود داشت که از لحاظ فکری چپ مارکسیست بودند. افرادی مثل احسان الله خان، خالو قربان کرد و آقای جوادزاده که همان پیشهوری معروف است، در نهضت جنگل تحت تأثیر آن جریان قرار داشتند. این تشکیلات پیش از اینکه حتی میرزا کوچکخان حرکتش را آغاز کند در آذربایجان فعال بودند -یعنی شاید از ۱۰ سال پیش و مسئله جدیدی نبود- و همه اینها نیز تحت تأثیر حزب بزرگی با عنوان «سوسیال دموکرات روسیه» بودند. اینها از طریق باکو و قفقاز در آذربایجان و گیلان نیز نفوذ کرده بودند. باید مدنظر داشت زمانی که میرزا کوچکخان حرکت خود را آغاز کرد چون گیلان یک منطقه کشاورزی و فئودالی بود طبیعی است تحت تأثیر شعارهای چپ مارکسیستی قرار گیرد. ما باید این نکته را در نظر داشته باشیم که فضا به این سمت و سو بود. ضمن اینکه نیروهای قزاق و نیروهای دولتی نیز در این منطقه فعال بودند. نیروهای روس در گیلان زیاد بودند، روسهایی که مجبور شده بودند ایران را تخلیه کنند. در جریان جنگ جهانی، انقلاب بولشویکی در روسیه اتفاق افتاد. یک عده از نیروهای روس، ایران را تخلیه کردند وعدهای نیز ماندند؛ اینها شروع به مبارزه علیه جمهوری سوسیالیستی در شوروی کردند که به اینها اصطلاحاً «روسهای سفید» میگفتند. اتفاقاً دستشان نیز در دست انگلیسیها بود که این مسئله سبب شد حکومت انقلابی مارکسیستی در روسیه یا اصطلاحاً ارتش سرخ چندین کشتی نیرو در بندر انزلی پیاده و انزلی و رشت را تصرف کردند و گیلان زیر سیطره اینها در آمد. میخواهم بگویم چنین وضعیتی هست و در چنین اوضاع و احوالی بود که میرزاکوچکخان مجبور شد با اینها کنار بیاید. البته افراد چپی چون خالوقربان و احساس الله خان در نهضت جنگل فعالاند؛ بنابراین بله، این تمایل در این زمان به وجود آمد. البته این بدان معنا نیست که نهضت جنگل گرایشهای چپ مارکسیستی دارد. یک دوره کوتاهی نیز هست. چون یکی دو واقعه در همین زمان کوتاه اتفاق میافتد که اولاً کودتای رضاخان در ایران است که مجبور میشوند نیرو به گیلان بفرستند و دوم اینکه نهضت جنگل به خاطر خیانت شورویها وجه المصالحه قرار گرفت.
یک توافق میان انگلیس و شوروی به وقوع پیوست و نیروهای شوروی پشت میرزا کوچکخان را خالی کرده، از ایران خارج شدند و دست انگلیسیها و دولت مرکزی در منطقه گیلان باز شد و سرکوب نهضت جنگل را با قدرت نظامی قوی انجام دادند. این مسئله هست ولی به این معنا که میرزاکوچکخان گرایش چپ مارکسیستی داشته باشد اصلاً درست نیست، چون دو جناح در نهضت جنگل هست یکی جناح مذهبی و دیگری سوسیالیستی.
جناح سوسیالیسیت نیز خیلی ضعیف است و جز چند نفری که نام بردم بیشتر نبودند، ولی تودههای اصلی مذهبی بودند که اینها نیز در نهایت از هم جدا شدند؛ وقتی نیز از هم جدا شدند میبینیم که نهضت جنگل ضربه خورد.
دیدگاهی که بهتازگی توسط برخی مطرح شد همین مسئله بود. مهمترین راه پاسخ به آن را چه میدانید؟
مهمترین منبعی که داریم و میتواند به تمامی این مسائل حاشیهای پاسخ بدهد هفتهنامه جنگل است که همچون مرامنامه اینهاست و نشان میدهد جنگلیها چه اهداف و مسائلی را دنبال میکردند. در آنجا کاملاً خاستگاه مذهبی آنها مشخص است.
اهدافی نیز که اعلام میکنند، برای از بین بردن آن فضای غیرمذهبی است که در پایان دوران قاجاریه شکل گرفته بود. باید به این مسئله نیز دقت کنیم که در ایران و در پایان دوران قاجار و از دوره مشروطیت و فروکش کردن آن هیجان مشروطیت، ما فضایی غیرمذهبی را میبینیم که رو به رشد است. به همین خاطر است که میرزاکوچکخان در کسوت روحانیت علیه این فضا حرکت میکند و در حقیقت حرکت ایشان دارای دستمایههای بهشدت فرهنگی مذهبی است.
همانطور که این کار را شیخ محمد خیابانی در آذربایجان و تبریز نیز انجام میدهد. البته حرکت شیخ محمد خیابانی جنبههای فرهنگی و اجتماعیاش خیلی بیشتر بود و میرزاکوچکخان جنگلی جنبههای نظامی نهضت و حرکتش بسیار پررنگتر است.
نظر شما