حاج همت که شهید شد من در قرارگاه تاکتیکی لشکر ۲۷ بودم در ۵۰۰ متری خط مقدم در جزیره مجنون .بین ما و بچه های عقب عراقی ها آب انداخته بودند و ما نمی توانستیم به عقب بر گردیم.من معلم آموزش و پرورش بودم و عاشق عکاسی.از طرف آموزش و پرورش مامور شده بودم ودر جبهه عکاس لشکر بودم.
حاج عباس کریمی بعد از شهادت حاج همت شد فرمانده لشکر .۲۲روز در جزیره مجنون کار ما با عراقی ها بده بستان بود.ما شب جزیره را از عراقی ها و آنها صبح از ما پس می گرفتند.حجم آتش آنها بالا بود و پشت سر ما باتلاق .حالا بماند که در این مدت چه سختیهایی متحمل شدیم.
همه نا امید شده بودیم می خواستیم بکشیم عقب که در این حال لشکر ۴۱ثارالله ۲تا گردان آورد حالا فرمانده لشکر چه کسی است «حاج قاسم سلیمانی» .
آن زمان هر استان یک لشکر درست کرده بودند که می گفتند مثلا لشکر ۴۱ثارالله استان کرمان .
آن شب ۲۲ اسفند سال ۶۲ بود که گردان حاج قاسم با تمام توانشان زدند به خط این در حالی بود که گردان ما کاملا لت و پار شده بودیم .همه ما خدا خدا می کردیم که حاج قاسم و همرزمانشان بزنن به خط و پیشروی کنند .
حاج قاسم را که دیدم جوان خوش چهره ای بود با موهای فرفری مشکی.دلاوری بود.لشکر ۴۱ثارالله که زدند به خطر عراقی ها نا امید شدند.دیگر بده بستان ۲۲روزه ما با عراقی ها متوقف شد.
آن شب که حاج قاسم در حالی به ما ملحق شده بود که تقریبا همه کاملا خسته و از رمق افتاده بودیم.حاج قاسم و لشکر ۴۱ثارالله آمده بودند که محور را از ما تحویل بگیرد.
حاج قاسم با حاج عباس کریمی که بعدها او هم در خیبر شهید شد سوار موتور شدند و رفتند خط مقدم.
وقتی می گویم خط مقدم یعنی ۲۰۰متری عراقی ها.جنگ آن زمان اینجوری نبود که فرمانده لشکر خودش برود عقب و یک سنگر ده متر زیر زمین برایش درست کنند و از آن جا بخواهد فرماندهی کند نخیر.فرمانده خودش در خط مقدم بود.این را می گویم که بدانید ما در این هشت سال یک چنین قهرمانانی داشتیم.در همه این هشت سال این فرمانده لشکر ما اولین کسی بود که می رفت خط مقدم.
میخواهید بدانید کسانی مثل حاج قاسم و حاج عباس و...این همه ایمانشان را از کجا آورده بودند ؟از همان دعا های کمیل ،زیارت های عاشورا و نماز شب ها و...آنها این گونه تربیت شده بودند.بله این اولین و اخرین باری بود که من حاج قاسم را دیدم. حاج قاسم سلیمانی آن زمان شاید یک جوان بسیجی ساده بود اما امروز آوازه جهانی دارد
نظر شما