ماجرا اما به روال هر سال پیش نرفت و قبل از اینکه زنهای مراسم از اتوبوسهایشان پیاده شوند، خبر رسید که جمعی از زنان باحجاب از فلکه آب شروع به حرکت کرده و الانهاست که پس از گذر از خسروینو و خیابان نادری، صاف وسط میدان شاه سبز شوند.
روایت شسته رُفته و چند خطیاش میشود همین؛ همین روایتی که پیچید و پیچید و اینقدر بسامد برداشت که یک سال و خردهای بعدش وقتی جمعی از همین زنهای انقلابی مشهد رفته بودند دیدار امام خمینی(ره)، امام هم ماجرا را اینطور به یاد همه آورد: «... دیدیم که قضیه کشف حجاب، قضیهای نبود که اینها بخواهند برای خانمها خدمت بکنند، اینها میخواستند که این طبقه [را] هم با زور و با فشار نابود کنند... و ما دیدیم که عضو فعالی که کار از او میآید، آنکه در این نهضت خدمت کرد، شماها بودید. شما بودید که... در خیابانها ریختید و به نهضت ما کمک کردید… اول کسی که حق به این ملت پیدا کرد، همین جمعیتی که الآن اینجا نشستند و آن جمعیتی که اینها نماینده آنها هستند از بانوان محترم مشهد و... ».
صبح راهپیمایی، غروب تحصن
هفدهم دی ۱۳۵۶ روز متفاوتی شد برای مبارزات انقلاب؛ روزی که جمعی از زنان مشهد دست به یک اعتراض متفاوت زدند؛ اعتراضی که هر چند بهخاطر مسائل امنیتی و فضای مطبوعات آن سالها، خیلی راهپایش به روزنامه و مجلات باز نشد، اما صدایی ایجاد کرد که نمیشد نشنیدش.
خانمها اول صبح با یک پرده دستنویس راه افتاده بودند توی خیابانها و تا آنجایی که مأمورهای دولتی به صفوفشان ریخته و ۱۷ نفر از آنها را تا کلانتری ۵ مشایعت کرده بودند، رفته بودند تا برسند به میدان شاه آن سالها. فاطمه اعتمادی، یکی از زنان مبارز مشهد درباره آن واقعه میگوید: آن روز جمعی از بانوان اسلامشناسی مشهد قرار بود راه بیفتند و راهپیمایی کنند. این راهپیمایی در واقع علیه عدهای از خانمهایی بود که هر سال بهمناسبت ۱۷ دی، تاج گل میبردند و به مجسمه رضاشاه تقدیم میکردند.
در این روز قرار بود یک تعداد از خانمها از فلکه آب راه بیفتند. من هم به فلکه آب آمدم، دیدم تعدادی خانم چادرمشکی بدون هیچ پرچمی نشستهاند و یا راه میروند. آهسته آهسته حرکت کردیم و کم کم پرچم باز کردیم.
آن روز زنان زیادی جمع شدند و جمعیتی که گرد آمد، به نظرم حدود ۲۰۰ یا ۳۰۰ نفر میشدند. به آن خانمهایی که در میدان شاه جمع شده بودند، خبر رسیده بود که خانمهای محجبه دارند با چوب و چماق میآیند، آنها هم ترسیده بودند.
گفته بودند: «ما از اتوبوس پیاده نمیشویم». به آنها گفته شده بود: «ما دورتادور مجسمه را پلیس گذاشتهایم و کسی اینجا نیست».
نزدیک چهارراه خسروی که رسیدیم، دیدیم نیروهای نظامی پیاده شدند. خانمها همان طور جلو میرفتند. تعدادی از زنها را گرفتند و انداختندشان داخل ماشین. من رفتم توی یکی از بازارها. همانطور هم که میدویدم، لنگه کفشم افتاد. با خودم گفتم برگردم لنگه کفشم را بردارم، زشت است و از طرفی این کاسبها هم نباید بفهمند، چون هنوز تعدادی از بازاریها موافق این نوع حرکتها نبودند. میگفتند: «به زن چه که بیاید و داخل خیابان داد و بیداد را بیندازد؟»
خلاصه دواندوان به خانه رسیدم، ولی هنوز ننشسته بودم که تلفن زنگ زد. قرار شد برای تحصن برویم. کفشها را عوض کردم و رفتیم برای تحصن منزل آقای شیرازی. وقتی رسیدم، خیلی از خانمها آمده بودند. اول داخل حیاط بودیم. بعد خانمها رفتند داخل اتاقها و آقایان آمدند توی حیاط. کمکم علما هم آمدند. آقای تهرانی و آقای فلسفی هم آمدند.
روزنامههاییکه از کنار ماجرا گذشتند
واقعه ۱۷دی آن سالها راه زیادی به مطبوعات باز نکرد، شاید به جز چند روزنامهای که ضد آن نوشته بودند تا به باور خودشان ماجرا را یک جورهایی رفع و رجوع کرده باشند. خستین بار اما انگار دو روز بعد درباره این واقعه قلم زده شد؛ آنهم در روزنامه رستاخیز و در شرح بهاصطلاح بزرگداشت روز آزادی زن. بعد هم یک روز دیرتر، شرح واقعه به روزنامه آفتاب شرق رسید: «در ساعت ۱۰ بامداد پریروز، هنگامی که مراسم روز ۱۷ دی در میدان شاه مشهد ادامه داشت، حدود ۱۰۰ زن چادری که در میان آنها سه مرد نیز دیده میشد، درحالیکه از خیابان نادری بهسوی میدان شاه میرفتند، شعارهایی علیه این روز سر میدادند و شعار پارچهای نیز حمل میکردند. بلافاصله، مأموران پلیس و انتظامی مداخله کرده و عدهای از زنهای چادری و تظاهرکننده و سه مردی که به ظاهر کارگردان این تظاهرات بودند، بهوسیله مأموران بازداشت شدند.
اینگونه تظاهرات ضد اجتماعی که مغایر با شئون پیشرفتهای مملکتی و مردمی است، موجب تأسف است؛ زیرا جوامع امروزی قادر نیستند با حذف زن از فعالیتهای اجتماعی، نیمی از نیروهای خود را نادیده بگیرند» و دستآخر روزنامه خراسان که او هم از زاویه مقابله با ماجرا به میدان آمده و وقتی اشارهای به آن کرد که تجمعی بر خلاف آن را پوشش میداد: «اعضای سازمان زنان خراسان، طی اجتماعی در سالن این سازمان، تظاهرات گروهی از زنان مجهولالهویه را در ۱۷ دیماه ۱۳۵۶ در مشهد، در مخالفت با نهضت آزادی زن ایرانی محکوم کردند. در این اجتماع، نخست دبیر سازمان زنان خراسان، در سخنانی با اشاره به این تظاهرات که همزمان با برپایی مراسم بزرگداشت روز هفدهم دیماه در میدان شاه مشهد در خیابان نادری این شهر انجام شد، اظهار داشت: ما زنان ایران که ۵۰ درصد نیروی فعال مملکت را تشکیل میدهیم، از انقلاب اجتماعی ایران بیش از هر طبقه دیگر بهره گرفتهایم و از اینرو در پاسداری از این موهبت، برای خنثی کردن تبلیغات سوء بیگانگان، بهشدت مبارزه خواهیم کرد».
نخستین ضربه بر پیکره رژیم
رمضانعلی شاکری در شرح چگونگی واقعه هفدهم دی ماه در کتاب «انقلاب اسلامی و مردم مشهد» آورده است: «...از جانب حدود ۱۲۰ تن از بانوان اسلامی مشهد که اکثرشان دانشجو بودند، بهمنظور اعتراض به مراسم ۱۷ دی (سالگرد کشف حجاب) که همهساله در میدان شهدا (مجسمه سابق) برگزار میشد، وارد خیابانهای شهر شده و راهپیمایی را از خیابانهای بازرگان (خسروینو سابق) و آزادی (شاهرضای سابق) و خیابان شهدا (نادری سابق) شروع کردند و به قصد ورود به میدان شهدا حرکت خود را ادامه دادند.
در موقع حرکت شعار نمیدادند.... نزدیک میدان شاه سابق، ماشینهای نفربر پلیس راه را بر تظاهرکنندگان بسته و با حملات خود آنان را پراکنده ساختند.
بهقرار اطلاع پلیسی، در کوچه نو، جنب اداره ثبت سابق، عدهای از بانوان تظاهرکننده را تعقیب میکردهاند که در این تعقیب، متجاوز از ۱۷تن از بانوان به پاخاسته دستگیر و بقیه پراکنده میشوند. آنگونه که شنیدم، بانوان دستگیر شده را به کلانتری ۵ میبرند و سخت مورد تحقیق و ایذا و شکنجه قرار میدهند. در هفتههای بعد با اقدامات روحانیون مشهد، دستگیرشدگان آزاد میشوند.
به اعتقاد صاحبنظران، این قیام علنی و دلیرانه بانوان اسلامی مشهد در ایام اختناق، اولین ضربهای بود که در شهر مشهد، به دستگاه استبداد و نظام حاکم نسبت به بیداری و حرکت مردم مسلمان ایران هشدار داد».
نظر شما