تحولات منطقه

می‌گوید «ت مثل تجربه» را برای این نوشته که فعالان کانون‌های فرهنگی هنری مساجد کاسه چه کنم چه کنم را در دست نگیرند؛ کتابی که در آن ۱۰۰ تجربه موفق فعالان مسجد را گردآوری کرده است.

از تجربه‌نگاری فعالیت‌های فرهنگی مساجد غفلت کردیم
زمان مطالعه: ۵ دقیقه

حجت‌الاسلام محمدمهدی نجاتی دو دهه است که تمرکزش را روی موضوع کار فرهنگی و هنری در مساجد گذاشته و تأکید زیادی نیز بر تجربه‌نگاری این فعالیت‌ها و ثبت و ضبط آن‌ها دارد. به بهانه سالروز تشکیل کانون‌های فرهنگی هنری مساجد کشور در ۱۸ اسفندماه سراغ او رفته‌ایم تا نظرش را در خصوص فعالیت‌هایش جویا شویم.

پیش از صحبت در مورد کار تجربه‌نگاری که انجام داده‌اید، به نظرتان فاصله کانون‌ها با اهدافی که به آن منظور تشکیل شده بود، چقدر است؟

کانون‌ها آن‌طور که می‌خواستیم در حوزه مسجد و ارتقای فرهنگ دینی فراگیر و اثرگذار نشدند. خودِ مسجد می‌تواند کارکرد اجتماعی، آموزشی، فرهنگی، سیاسی و حتی اقتصادی داشته باشد، سؤال این است پس خودِ کانون باید چه کند؟ الان کارکرد کانون بیشتر اوقات فراغتی است. این موضوع به خودی خود بد نیست ولی به نظرم نباید موجب شود کارکرد اصلی مسجد که عبادی و نیایشی و بحث تربیت عبد خداست به فراموشی سپرده شود. اگر کانونی را نیز کنار مسجد می‌گذاریم به این خاطر است که افراد دغدغه‌مند نسبت به دین را بیشتر کند ولی این اتفاق نیفتاد. این نخستین اِشکال و فاصله‌ای است که این بین به‌وجود آمد.

نکته دوم در مورد کانون‌ها مربوط به جوان‌گرایی است. ما افرادی را داریم که ۲۵-۲۰ سال است مسئول کانون‌اند. به تجربه جهانی نیز که نگاه کنیم می‌گوید هر چهار سال باید تغییری رخ دهد. ما چون کار تربیتی نمی‌کنیم و دنبال آدم بهتر نمی‌گردیم، به همین‌ها قناعت می‌کنیم.

چون به نظرم جامعه مخاطب همه این‌ها یک طیف هستند؛ نمی‌شد اصل این مسئولیت‌ها به دیگر نهادهای فعال در مسجد واگذار شود؟

 من این مسئله را در جمع مدیران کانون‌های خراسان شمالی نیز گفتم که باید مشخص باشد جامعه هدف کانون‌ها چه کسانی هستند، چون علی القاعده این‌ها باید با جامعه هدف هیئت یا بسیج فرق کنند. کانون قرار است طیف‌های خاکستری‌تر را با رویکردهای یک مقدار بازتر از بسیج که آمیخته با هنر است، جذب کند. اگر همان مخاطبان بسیج را جذب کند که هنری نکرده است. مضاف بر همه این‌ها به نظرم ما کانون فرهنگی هنری می‌خواستیم ولی اکنون وجه هنری آن پررنگ‌تر شده است که متأسفانه همان هم تخصصی نیست. مثلاً اگر موفق بود باید ۱۰ برگزیده از این کانون‌ها مثلاً در جشنواره عمار می‌داشتیم. من معتقدم بنای بحث هنری نیز روی اثر وضعی گذاشته شده است، یعنی مثل سنگی است که پس از ۵۰۰ سال در رودخانه شکل می‌گیرد، یک مدل فردمحوری که خودش به‌وجود آمده و کسی روی آن دخالت نداشته است. 

همین جا اگر تأمل کنیم، بالاخره تشکیلات یا فرد؟ چون مدل‌های موفقی که داشته‌ایم عمدتاً حول محور فرد شکل گرفته‌اند.

فردمحوری و سوپرمن بازی در مساجد ما زیاد است؛ یعنی تا یک فرد هست آن مسجد فعال است و همین که پایش را از مسجد بیرون می‌گذارد و می‌رود، فعالیت‌های آن مسجد کاهش پیدا می‌کند. برای نمونه روحانی طرح هجرت به من گفت من و همسرم چهارسال در روستایی فعال بودیم و در همه حوزه‌ها و سنین فعالیت داشتیم ولی پس از اینکه از آنجا آمدیم، حتی نماز جماعت تعطیل شده بود. به او گفتم اگر درست عمل می‌کردید پس از چهار سال فعالیت، دیگر نباید این اتفاق می‌افتاد. من معتقدم باید بتوانیم مسجد را خودکفا کنیم. مثل همان چیزی که می‌گویند ماهی‌ ندهید، ماهیگیری یاد بدهید؛ یعنی مسجد را به توانمندی برسانید تا بتواند روی پای خودش بایستد و اتکایش به فرد نباشد. این نیز از مشکلاتی است که در مساجدمان با آن روبه‌رو هستیم. 

نظرتان درباره وضعیت امروز کانون‌ها چیست؟

ببینید، این وسط غذای سهل الهضم و خوش طعمی بوده که قرار بوده کنارش سالاد و چاشنی و این چیزها اضافه کنیم که خوش طعم‌تر شود، ولی کاری کرده‌ایم که از گلو پایین نمی‌رود. ما کار را خراب کردیم. خودِ رهبری مسجدشناس هستند. در مسجد کرامت یا مسجد امام حسن(ع) خیابان دانش بوده‌اند و مسجدداری کرده‌اند.

رهبری تأکید دارند کانون‌ها باید باشد که یکی از دلایلش به نظرم جذب همین طیف خاکستری است؛ یعنی طیفی را جذب کنند که دیگر نهادهای فعال در مسجد نمی‌توانند. بنابراین در ضرورت آن هیچ حرفی نیست، اما اینکه با توجه به این امکانات و تریبونی که سازمان‌های حقوقی در کشور دارند نتوانسته‌اند به حد شایسته و بایسته برسند و مسجد را در حد مسجد تراز بالا بیاورند باید سؤال کنیم. به هر حال کانون‌های مساجد باید معین مسجد برای رسیدن به نقطه مسجد تراز انقلاب اسلامی باشند. 

شما در تجربه‌نگاری که داشتید به الگویی برای کار در این حوزه رسیدید؟

من فرمولی را به بچه‌های حزب‌اللهی می‌گویم که باید مبنای کارشان قرار بگیرد: تیم، تکلیف و تشکیلات. تکلیف یعنی هر وقت دیدید جامعه دارد به قهقرا می‌رود بگویید تنها راهش کار فرهنگی و بازگشت به مسجد است. در نسبت تیم‌سازی و فردمحوری هم باید این را در نظر داشته باشیم معلمِ بزرگ است که شاگرد بزرگ تربیت می‌کند. کسی مثل شهید بهشتی عمر کوتاهی در حکومت اسلامی داشت ولی هنوز کسی که حتی

۶ ماه در تشکیلات ایشان بوده است را به عنوان یک مسئول می‌گذارند و می‌گویند این فرد از نیروهای شهید بهشتی است و می‌توان به او اعتماد کرد. باید از خودمان بپرسیم مگر شهید بهشتی چقدر فرصت داشته تا نیروسازی کند. جوابش در کار تشکیلاتی شهید بهشتی است. رهبری نیز بارها گفته‌اند اگر تشکیلات نبود این انقلاب و حتی جنگ به نتیجه نمی‌رسید.

الان کانون‌های فرهنگی هنری تکلیف‌محور نیستند و بیشتر ویترین را پر می‌کنند و همایشی و نمایشی شده‌اند. از بس از این کانون‌ها گزارش گرفته‌اند به سمت مستندسازی‌های غیرواقعی رفته‌اند. از حالت خودجوش درآمده‌اند و تشکیلاتی کار نمی‌کنند.

رهبری فرمودند اگر آب باریکه‌ای دارد از یک روستایی روی زمین جریان پیدا می‌کند این آب باریکه‌ها را نباید قطع کنیم تا یک جایی به هم بپیوندند و تبدیل به رودخانه شوند. بخشی از این آب باریکه‌ها البته موازی‌کاری است یعنی هر کسی دارد جزیره‌ای کار می‌کند؛ هر امام جماعتی امام امت محله خودش است و دارد کار می‌کند و افرادی نیز که در پایگاه‌ها و کانون‌ها هستند معین‌های امام جماعت برای تربیت خودشان و افراد محله هستند ولی این‌ها بدل به رودخانه نمی‌شوند.

شما به سمت تجربه‌نگاری فعالیت‌های فرهنگی مساجد رفتید؛ انگیزه‌تان چه بود؟

باید مثل آموزش ضمن خدمت کارمندان که هر ۶ ماه یا یک‌سال برای آن‌ها دوره‌های جدید برگزار می‌شود اینجا نیز در زمینه مربیگری و کار تربیتی همین کلاس‌ها و آموزش‌ها صورت گیرد. ما الان کجا این را داریم؟ تجربه نگاری که من نوشتم ناظر بر همین است. من با یکی از مدیران بازنشسته کانون‌های پرورش فکری کودکان و نوجوانان صحبت می‌کردم؛ می‌گفت من ۲ هزار تجربه تربیتی و شگرد کار فرهنگی تربیتی دارم.

ما در مسجدمان چقدر از این‌ها را ضبط و ثبت کردیم؟ الان باید کانون‌های فرهنگی در مقام حقوقی و با این بودجه‌ای که دارد، به جای ۲۰۰ تجربه منِ مسجدی، ۲۰۰ هزار تجربه را در اختیار کانون‌هایش می‌گذاشت؛ چرا این اتفاق نمی‌افتد؟ آن هم در حالی که مسجدی‌های ما نوعاً آدم‌های باانگیزه‌ای هستند ولی تخصص ندارند و باید به آن‌ها آموزش داد. کانون‌های فرهنگی هنری باید تجربه نگاری می‌کرد و آن‌ها را در اختیار فعالانش قرار می‌داد تا از هر کدام که خوششان می‌آمد پیاده می‌کردند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.