تحولات لبنان و فلسطین

۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۰ - ۱۰:۴۲
کد خبر: 750854

حسین محمدی اصل

در کشور ما جریانی وجود دارد که عمیقاً مورد حمایت دولت‌های استعمارگر است و با آن‌ها همسویی دارد. حرف‌های این‌عده تفاوت چندانی با بی‌بی‌سی دولت انگلیس و اینترنشنالِ سعودی و رسانه‌های فارسی‌زبان آمریکا ندارد. این جریان هر اتفاق و رخدادی را به ضرر جمهوری اسلامی تفسیر می‌کند که یکی از این موارد، موضوع اختیارات وزارت خارجه است. وزارت خارجه در ایران مثل همه دنیا مجری سیاست‌های کلان است. در هیچ کشوری وزیر امور خارجه سیاست‌گذاری نمی‌کند و حتی بسیاری از مردم اسم وزرای خارجه را هم نمی‌دانند. در همه این‌کشورها، سیاست‌های بین‌الملل توسط عالی‌ترین مقامات و دستگاه‌های بالادستی تعیین می‌شود. در ایران هم شورای عالی امنیت ملی مهم‌ترین نقش را در سیاست‌گذاری ایفا می‌کند. وزارت خارجه هم مجری آن سیاست‌هاست. در سایر وزارتخانه‌ها هم همین است. چنان‌که وزارت علوم بدون تأیید شورای عالی انقلاب فرهنگی یا شخص رئیس‌جمهور سیاست‌گذاری نمی‌کند. همان‌طور که مجری در وزارت صنایع و مسکن و نفت می‌تواند موفق یا ناموفق باشد، در وزارت خارجه هم همین است. اما این عملکرد ضعیف به مسئولان آن وزارتخانه نسبت داده می‌شود و به دلیل این عملکرد ضعیف، سیاست‌گذاری‌های نظام در حوزه مسکن یا نفت یا صنعت الزاماً زیر سؤال نمی‌رود.

نقش دکتر ظریف در وزارت خارجه هم همین‌طور است، باوجود اینکه ایشان نقش کلیدی در مذاکرات هسته‌ای داشتند. واضح است که در توافق هسته‌ای و مذاکرات برجام، سیاست‌گذاری‌های انجام‌شده رعایت نشد. رهبر انقلاب در این مسئله شفاف عمل کرده و سیاست‌های مصوب را به صورت علنی اعلام و تأکید کردند از این موارد نباید عدول شود. اما متأسفانه به دلایلی از آن‌ها عدول شد. حتی مواردی بوده که علاوه بر تصریح رهبر انقلاب، خود وزارت خارجه هم اذعان کرده خط قرمزها رعایت نشده است. این به آن معناست که مجری نتوانست سیاست‌گذاری را به‌خوبی اجرا کند. به نظر می رسد دلیل همراهی رهبری با این مسئله نیز این بود که دولت یازدهم تازه سر کار آمده بود و بخشی از مردم به دنبال توافق با غرب بودند، رهبر انقلاب به دلیل مصلحت بالاتری که تشخیص دادند ضروری دیدند که انسجام در داخل کشور حفظ شود. اولویت اول برای ایشان حفظ انسجام در داخل بود. در آن مقطع بسیاری از رسانه‌های اصلاح‌طلبان و رسانه‌های خارج از کشور به گونه‌ای عمل کردند که به نظر نگارنده، پافشاری روی خط قرمزها می‌توانست منجر به شکاف در داخل کشور شود. در آن‌زمان بخشی از جامعه نسبت به غرب خوش‌بین بود. باوجود اینکه فشار حداکثری ابداع آقای اوباما بود نه ترامپ، به هر حال بخشی از مردم بدون علم کافی نسبت به انگیزه‌های دولت‌های غربی امیدوار شدند و بعداً هم به اشتباه بودن این مسئله پی بردند.

در حال حاضر هم صورت مسئله تغییر نکرده است. در شرایط فعلی سیاست‌های منطقه‌ای ایران در سطوح عالی نظام تعیین می‌شود و یکی از مجریان این سیاست‌ها در منطقه وزارت خارجه است. به دلیل حضور سنتکام و پنتاگون در منطقه ما در غرب آسیا، وزارت خارجه آمریکا نقش اول را ایفا نمی‌کند و وزارت خارجه آمریکا نقش پشتیبانی سنتکام را دارد و نه برعکس. بنا براین جمهوری اسلامی سازوکاری مسلح و به خصوص نیروی قدس سپاه را در برابر شرارت های غربی و تکفیری های مورد حمایت غرب، ایجاد کرد تا بتوانیم در برابر قدرت آن‌ها ایستادگی کنیم.

طبیعتاً وزارت خارجه ما نمی‌توانست در برابر نیروهای مسلح آمریکا بایستد و وزارت خارجه ما نیز همانند وزارت خارجه آمریکا نقش پشتیبانی را در این منطقه پرتنش ایفا می کند. متأسفانه دکتر ظریف باوجود همه توانمندی‌هایی که به‌ویژه در حوزه مقابله با گفتمان غرب در فضای رسانه‌ای دارد، نتوانست نقش حمایتی خود از سیاست‌های کلان نظام را به‌خوبی ایفا کند. این ضعف مهم به کشور ما ضربه زده است.

سیاست‌های منطقه‌ای جمهوری اسلامی توسط حاج قاسم مدیریت شد. همه دیدند که با مدیریت ایشان، سوریه، لبنان و عراق از تجزیه و سقوط نجات پیدا کردند. بدون سردار سلیمانی تکفیری‌ها به مرزهای ایران می‌رسیدند، اما ایشان توانستند دشمنان ایران را از دریای سرخ تا خلیج فارس و تا مدیترانه شکست دهند. توقع بود که دوستان قدر زحمات و مجاهدت‌های گوناگون حاج قاسم و شهدای ما در منطقه را بیشتر می‌دانستند و حمایت قوی‌تری در این حوزه می‌کردند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.