بیش از یک هفته است که جنگی گسترده میان گروههای مقاومت فلسطینی نوار غزه با رژیم صهیونیستی درگرفته است. در این مدت فلسطینیها از تسلیحات مختلفی استفاده کردند که ضربههای قابل توجهی را به جبهه داخلی اسرائیل وارد کرده و آن را زیر فشار قرار داده است. سیاسیون و نظامیان این رژیم که همواره در گذشته تا به امروز با تکیه بر قابلیتهای نیروی هوایی میتوانستند تا حد زیادی بر تهدیدها غلبه کنند، تاکنون از مقابله با شلیک راکتهای پرشمار فلسطینیان عاجز مانده و سامانه پدافندی گنبد آهنین نیز مانع اصابت این تسلیحات به شهرهای اشغالی نشده است.
نکته مهم اینجاست که نیروی هوایی بسیار قدرتمند اسرائیل تاکنون نتوانسته با آتش گسترده هوا به زمین، از شلیک راکتهای مقاومت در باریکه کوچک غزه جلوگیری کند. اهمیت این گزاره در آن است که باید دانست مساحت تمام نوار غزه به اندازه نصف شهری مانند تهران بوده و ناتوانی اسرائیل در توقف راکتپرانیها نشاندهنده شکست راهبردهای کلاسیک جنگی در نبردهای نوین و درگیری نامتقارن است.
با ناکامیهای اخیر نیروی هوایی اسرائیل برای ایجاد مانع دربرابر شلیک تسلیحات فلسطینی، بسیاری از رسانهها و افکار عمومی درون سرزمینهای اشغالی، ارتش را برای ورود زمینی به باریکه غزه و نابودسازی سکوهای آتشباری مقاومت زیر فشار قرار دادند و نخستوزیر و وزیر دفاع نیز به صورت ظاهری بر آن صحه گذاشتند. اما هنگامی که اعلام شد نظامیان اسرائیلی تهاجم به غزه را آغاز کردهاند، هیچ نشانهای از وقوع رزم زمینی مشاهده نشد و مشخص شد اعلان فوق دامی برای حماس و سایر گروههای شبهنظامی بوده تا نیروهایشان را به نقاط مرزی اعزام کرده و زمینه را برای هدف قرار دادن آنها مهیا سازند که البته با هوشیاری آنان این حیله به نتیجهای نرسید.
با رونمایی از راکتهای قسام در سال ۲۰۰۱ که با تلاشهای نضال فرحات، مهندس فلسطینی عضو حماس صورت گرفته بود، سران حاکم بر اسرائیل احساس خطر جدی کرده و در سال ۲۰۰۲ در دوران ریاست آریل شارون بر دولت، نوار غزه را مورد تهاجم زمینی قرار دادند. بر اساس طرح نخستوزیر وقت که یک نظامی بسیار موفق و با تجربه بود، ارتش صهیونیست از دو محور وارد غزه شده و این باریکه را به سه قسمت تقسیم میکرد. قسمت شمال که بیت لاهیا، جبالیا و شهر غزه را تشکیل میداد، مرکز که شامل دیرالبلح و مناطق اطراف آن، و جنوب که به شهرهای خان یونس و رفح تقسیم میشد. راهبرد شارون این بود با قطع ارتباط مناطق شمال، مرکز و جنوب بتواند به راحتی مقاومت را از طریق نیروی زمینی سرکوب کند. اما با وجود اینکه هنوز اسرائیلیها از غزه عقبنشینی نکرده بودند و نیروهای حماس و جهاد اسلامی از سلاحهای بسیار ابتدایی شامل حداکثر تیربارهای سبک روسی و آرپی جی ۷ بهره میبردند، ارتش صهیونیست نتوانست هستههای آنان را از بین ببرد. در اوایل سال ۲۰۰۹ نیز در دولت ایهود اولمرت، حمله همهجانبهای از زمین، دریا و هوا علیه غزه صورت گرفت اما ناکام ماند، زیرا مقاومت غزه علاوه بر بالا بردن تواناییهای راکتی خود، در بحث ضد زره نیز بیش از پیش مجهز شده بود و چند تانک مرکاوا را نیز منهدم کرد.
اما شرایط امروز مقاومت در غزه کاملاً با گذشته متفاوت است. زیرا مقاومت علاوه بر تقویت کیفیت و کمیت راکتهای خود برای فشار بر جبهه داخلی اسرائیل، قابلیت رزم زمینی و ضد زره خود را نیز بهشدت بالا برده و به موشکهای بسیار پیشرفته کورنت روسی و تاو ۲ مجهز شده است که میتواند به تانکهای ارتش صهیونیست آسیب جدی وارد آورد. نباید فراموش کرد یکی از علتهای تعجیل دولت اولمرت در پذیرش آتشبس در جنگ ۳۳ روزه، ورود کورنتهای روسی به معادله جنگ زمینی بود که در روزهای پایانی نبرد تموز، ضرباتی بسیار مؤثر به تانکهای مرکاوا ۴ اسرائیلی وارد کرد.
در مجموع، با توجه به حساس بودن افکار عمومی اسرائیل بر تلفات انسانی و آسیبپذیر بودن ارتش صهیونیست در نبردهای چریکی، دور از انتظار است که نخستوزیر این رژیم مجوز حمله گسترده زمینی به غزه را صادر نماید؛ چرا که عواقب آن قابل پیشبینی نبوده و احتمالاً وضعیت شکننده نتانیاهو را نزد افکار عمومی و نمایندگان کنست بیش از گذشته تضعیف کرده و قابلیتهای مدیریت صحنه نبرد و رهبری وی را زیرسؤال خواهد برد.
نظر شما