ملتی که در هر جنگ قسمتی از سرزمینشان را از دست داده بودند، اما این بار در جنگی نابرابر تنها با اتکا به مقاومت مردمی توانسته بودند قسمتی مهم از پیکر میهنشان را باز پس بگیرند. بدون شک با تکیه بر همین معنا میتوان شادی جمعی در سراسر ایران در آن روز باشکوه را تفسیر کرد. شادی بزرگی که هنوز بارقههایش در قلب نسلی که تجربهاش کرده، باقی مانده است. بارقههایی که از همان زمان تا به امروز میتوانستند، جرقه تولید یک اثر هنری باشند. آثاری که هر کدام به نوعی قدر بودند، نگاهبان هویت یک شهر در دل نسلهای آینده باشند. هرچند با نگاهی به تاریخچه تولیدات سینمایی و تلویزیونی این هدف از دست رفته و متزلزل به نظر میرسد. بررسی آثار ساختهشده با موضوع «خرمشهر» نشان میدهد جز چند کار معدود، سینما نتوانسته حق مطلب را در این خصوص ادا کند و باید کارشناسان فرهنگی و هنرمندان و مدیران فرهنگی در این حوزه حساب شده تر عمل کنند.
واقعیت تلخی که بازگو نشده است
«بلمی به سوی ساحل» نخستین و یکی از معروف ترین آثار با محوریت خرمشهر است. این فیلم دومین اثر ملاقلی پور در مقام کارگردان است که در سال ۱۳۶۴ ساخته شده است و در زمانی ساخته شده که جنگ هنوز ادامه دارد. به همین دلیل ما با روایتی حماسه ای از تلاش یک فرمانده و همرزمانش برای مقابله با دشمن روبه رو هستیم اما ملاقلی پور در حین روایت مبارزه این گروه سعی کرده تصویر شهر درگیر جنگ و مردمی که بیگناه کشته شدهاند را هم به مخاطب نشان دهد. به گزارش نقد سینما نقطه ایجاد درام و مهمترین عامل درگرفتن بحران در این فیلم، کارشکنی دولت وقت به ریاست بنیصدر، در ارسال تجهیزات دفاعی برای مدافعان خرمشهر است. فیلم، داستان یکی از گردانهای سپاه است که از تهران راهی خرمشهر میشوند تا به مقاومت این شهر کمک کنند. از آنجا که جادههای منتهی به خرمشهر به تصرف بعثیها درآمده، این گردان مجبور میشود از بندر ماهشهر بهوسیله یک بالگرد خود را به آن شهر برساند، اما دولت از این کمک جلوگیری میکند و در نتیجه آنها بهوسیله یک بلم تلاش میکنند خود را به صف مدافعان برسانند. این واقعیت تلخ که بنیصدر از ارسال جنگافزار به جبهههای دفاع از کشور خودداری میکرد، تا به حال در هیچ فیلم دیگری بازگو نشده و «بلمی بهسوی ساحل» تنها فیلمی است که این افتخار را به نام رسول ملاقلیپور ثبت کرده است. از دیگر جلوههای این فیلم، یادبود شهید «محمد جهانآرا» است که نقش مهمی در آزادسازی خرمشهر داشت.
مهاجرانی که نامشان جنگ زده شد
فیلم دیگری که در زمان جنگ به شهر خرمشهر پرداخته است «حریم مهرورزی» نام دارد. این فیلم به کارگردانی «ناصر غلامرضایی» در سال ۱۳۶۵ ساخته شد. مضمون این فیلم درباره تبعات اجتماعی اشغال خرمشهر شکل گرفته و در آن به زندگی بازماندگان و کوچکنندگان این شهر به سایر نقاط کشور پرداخته میشود.
در این فیلم ما به اهالی خرمشهر نزدیک میشویم اما برای دیدن بهتر چهره مردم این شهر باید تا دهه ۷۰ و ورود احمدرضا درویش به سینمای دفاع مقدس منتظر بمانیم. سهم عمدهای از به تصویر کشیده شدن وقایع خرمشهر در سینمای ایران، برعهده «احمدرضا درویش» بوده است. او سه فیلم با نامهای «کیمیا»، «سرزمین خورشید» و «دوئل» براساس این موضوع ساخته است. «کیمیا» که در فصل نخست فیلم به روزهای اشغال خرمشهر میپردازد. درویش برای نخستین بار در سینمای ایران صحنههای حمله به خرمشهر و تلاش مردم آن شهر برای نجات خود را بر پرده سینمای ایران به شکل چشمگیری ترسیم میکند. فیلم «سرزمین خورشید» دو سال پس از «کیمیا» با موضوع و حال و هوایی مشابه، توسط احمدرضا درویش ساخته شد؛ هرچند که نیمه اول این فیلم هم لحظات مستندگونه چشمگیری دارد، اما به اندازه «کیمیا» در ذهن مخاطب
نماند. درویش در دهه ۸۰ نیز با فیلم «دوئل» به سراغ خرمشهر رفته است. فیلمی که به اعتقاد کارشناسان در هرجغرافیای دیگری هم میشد شکل بگیرد و میتوان گفت که خرمشهر در این اثر هویتی ندارد.
از خرمشهر با عشق
اثر دیگری که در دهه ۸۰ با موضوع خرمشهر ساخته شد، فیلم موفق «روز سوم » است. فیلمی که در خلال داستانی عاشقانه به رنجهای مردم و آنچه برای شهرشان انجام داده اند، نیز پرداخته است. تفاوت عمده این اثر با سایر آثار در حوزه خرمشهر نزدیک شدن به چهره دشمن و پرداخت به آن است. در این اثر کارگردان با فرار از کلیشههای معمول از آنچه دشمن میخواست با شهر و وطن انجام دهد، سخن گفته است. میتوان گفت لطیفی کارگردان این اثر با هوشمندی نقش هویتی خرمشهر را در قلب تک تک مردم ایران دریافته و در اثرش آن را تصویر کرده است. «کودک و فرشته» دیگر اثری است که با نزدیک شدن به مردم خرمشهر از آنچه بر این خاک آمده، سخن گفته است. این اثر مانند فیلم «روز سوم» تمام روایت در اشغال خرمشهر میگذرد «کودک و فرشته» به کارگردانی «مسعود نقاشزاده» است؛ او در این اثر با قراردادن دو نوجوان به عنوان قهرمان اثر، توانسته تصویری متفاوت از آن خرمشهر و شرح دردناک سقوط آن ارائه دهد. میتوان گفت با بازشدن پای عشق به داستان خرمشهر هنرمندان بهتر توانستهاند، به نقش نمادین این شهر نزدیک شوند.
هویتی که از دست میرود
هرچند در سینمای دهه ۹۰ معدود آثار شاخصی در حوزه دفاع مقدس وجود دارد، اما به نظر میرسد اهالی سینما این شهر پرداستان را از یاد برده اند. با اینکه در این دوره ما در چند سریال تلویزیونی مانند «کیمیا» و همچنین «مینو» روایتی از روزگار پرآب چشم خرمشهر را نظاره میکنیم اما این آثار حداقل از لحاظ کمیت نمی توانند، حق مطلب را در خصوص نقش این شهر و مردمانش در تاریخ معاصر کشورمان ادا کنند.
نظر شما