مدتی قبل، درست همزمان با بحثهای پررنگی که میان برخی گروهها بر سر اولویت میدان یا دیپلماسی بر یکدیگر شکل گرفته بود، گفتوگوهایی نیز با عربستان سعودی در بغداد پیگیری میشد. فارغ از اینکه دیپلماسی، هزینه میدان شده است یا برعکس، ذکر این نکته لازم است که دیپلماسی و میدان باید در کنار هم باشند و یکدیگر را تقویت کنند. اگر میدان قوی نباشد، هرگز آمریکاییها یا سعودیها با کشور ضعیف مذاکره نمیکنند. از همین رو، کاربست دیپلماسی نیاز به دو پیشزمینه قوی دارد که اولی، پشتیبانی و حمایت مردمی است و دیگری، بازدارندگی سخت است که جزو مهمی از آن، قدرت در میدان است. در واقع دیپلماسی بدون این دو مؤلفه پیشنیاز، نه تنها ناقص نیست، بلکه اصلاً شکل نمیگیرد. با نگاهی به دو مذاکره جدیای که از طرف جمهوری اسلامی ایران و سایر قدرتهای جهانی در وین برای احیای برجام از یک سو و عربستان سعودی با میانجیگری بغداد از سوی دیگر در حال پیگیری است، مشخصاً نقش این دو پیشنیازِ قوی بسیار اهمیت مییابد.
بدون شک یکی از جلوههای حمایت مردمی از نظام سیاسی، مشارکت در انتخابات است. در عرصه مذاکرات هستهای، صبر و تحمل مردم ایران در برابر فشار حداکثری دولت ترامپ، پس از خروج یکجانبه دولت وی از برجام که از آن به مقاومت حداکثری تعبیر میشود، اکنون نتیجه داده است. به طوری که پس از گذشت چهار سال، با گذشت زمان اثر تحریمهای آمریکا روزبهروز کمرنگتر شده و از طرفی اقدامهای ایران در جهت کاهش تعهدات برجامی، آمریکاییها را به فکر بازگشت به برجام انداخته که این خود یعنی مقاومت و صبر ملت نجیب ایران عرصه را برای دیپلماسی فراهم آورده است. در همین حال، اگر انتخابات پیش رو، مناظر زیبایی از مشارکت عمومی را رقم بزند، مشخصاً شاهد تقویت عناصر قدرت نظام به منظور پیگیری قدرتمندانه حقوق ملت ایران در عرصههای بینالمللی و منطقهای خواهیم بود.
درباره مذاکرات بغداد میان ایران و عربستان، سؤال مهمی که باید به آن اشاره کرد، این است که چه امری سبب شده است لحن ولیعهد بلندپرواز سعودی در قبال ایران تغییر کند و او را به سمت تعامل با ایران حرکت دهد؟ آن هم کسی که چند سال پیش، از کشاندن دامنههای جنگ به داخل ایران سخن میگفت. در تحلیل این امر میتوان گفت پیش از این، پاسخ رد سعودیها به مذاکره با ایران به این دلیل بوده که آنها میپنداشتند در میدان پیروز هستند و نیازی به گفتوگو و تعامل با ایران ندارند، اما مذاکره این روزهای ریاض با تهران به این دلیل است که از طرفی هم دونالد ترامپ در عرصه سیاسی شکست خورده و هم سیاست فشار حداکثری او علیه ایران به گل نشسته است. از سوی دیگر، مقاومت مردم یمن در «میدان» جنگ فرسایشی سعودیها نیز در اوج خود قرار دارد. به طوری که جنبش انصارالله در آستانه فتح مأرب قرار دارد. این پشتیبانی مردمی هر کدام به نحوی از خیابانهای ایران تا یمن و سوریه، فرصت را برای دیپلماسی در بغداد و وین فراهم آورده است؛ فرصتی که باید از آن بهترین استفاده را کرد. در مجموع، حال که به لطف فداکاریهای میدان، فرصت خوبی برای دیپلماسی به عنوان دو بال نظام برای پیشبرد منافع ملی پیش آمده، باید در این عرصه کوشید و در ابتدا اختلافات میان ایران و کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس حل شود و در گام بعدی علاوه بر جلوگیری از روند عادیسازی روابط میان اعراب و صهیونیستها، علیه آنان اجماع دیپلماتیک ایجاد کرد؛ اجماعی که میتواند به بازدارندگی نرم در کنار بازدارندگی سخت در مقابل آنان منجر شود.
نظر شما