سعید تشکری تصمیمش برای ننوشتن جز برای حضرت رضا(ع) را اینگونه شرح میدهد: «این تصمیم گونهای نترسیدن، گونهای در صراط مستقیم بودن و خارج از حوزههای گاد فادری و پروپاگاندای جامعه ادبی خود بودن است، اینکه درباره حرم و مردمانی که پیرامون آن زندگی میکنند بنویسی و آنها را قصه کنی؛ چراکه مردم از جهانها و تیرههای مختلف از کرامات و رأفت امام رضا(ع) گفتهاند همانطور که اقشار مختلف را در حرم میبینیم».
خالق رمان رضوی «ولادت» درباره ظرفیتهای رمان برای بیان معارف رضوی، ادامه میدهد: رمان به دلیل چندصدایی بودن، بهترین جای ممکن برای عرضه این معارف است. اینکه نویسندگان به این عرصه ورود نمیکنند به دلیل ابتلا به وهم است. هرگاه درباره حرم مینویسیم فراتر از تبلیغ، تحلیل میکنیم چون کار رُمان تحلیل است نه تبلیغ. در طول ۴۰ سالی که برای امام رضا(ع) مینویسم آدمها را تحلیل میکنم. متأسفانه درد بزرگ در این باره آن است که باید برای اثبات خود به ارزیابان ادبیات داستانی که چیزی نمیدانند، متوسل شویم.
زندگانی امام رضا(ع) یک زندگی پرفراز و نشیب شهودی است؛ همچنین کاملاً واقعگرایانه و انسانی است و در آن طب و دانش اسلامی، مواجهه و مباهله، شعر و ادبیات وجود دارد. در سناباد قبلهای شکل میگیرد و قلمرو رفت و آمد مردم میشود، البته قدرتها همیشه حرم رضوی را ویران و در مقابل، فضلا، هنرمندان و مردم آن را آباد کردهاند. آبادانی امروز حرم پرداخته دست هنرمندان است که با کتابت و معماری و آینهکاری و دیگر هنرها حرم را آباد کردهاند.
رزق نویسنده را امام رضا(ع) میدهد
وی با بیان اینکه ما نویسندگان در جامعهای که نویسنده، یتیم ابدی است صاحبان آثار خودمان نیستیم، می گوید: برخی نویسندگان پارهوقت هستند و برخی تمام وقت؛ البته اینها که روزیشان را از نوشتن کسب میکنند معدودند. اما نوشتن برای امام رضا(ع) فرق میکند و نویسنده رزق را از حضرت ثامنالحجج(ع) میگیرد؛ من هرگز برای روزی سر خم نکردهام چون معتقد بودم رزق من را فلان انتشاراتی یا فلان دفتر مطبوعاتی نمیدهد.
تشکری اضافه میکند: این رابطه وقتی شکل میگیرد که از نوشتن درک ساده داشته باشیم و بدانیم گرسنگی و تشنگی و آوارگی و بیسامانی هم جزئی از آن است و نیز هر بار عایدیای داریم بدانیم این رزق را امام رضا(ع) دادهاند و هر زمان که نداریم، معتقد باشیم حضرت(ع) راهی تازه برایمان باز کرده است.
من به راههای تازه اعتقاد ویژه دارم؛ از روزی که با امام رضا(ع) قول و قرار گذاشتهام ایشان هر روز راهی تازه به روی من باز کردهاند، راههایی که کسی آنها را نرفته است.
وی درباره قراری که با امام رضا(ع) برای خلق رمانهای رضوی گذاشته است، میگوید: سال ۱۳۷۳ از سوی دفتر تهیه و تولید متون نمایش مذهبی به من سفارشی شد.
آن سال مصادف بود با درگذشت پدر و مادرم و نیز سه تن از همکاران هنریام؛ سال بسیار سختی برای من بود؛ از یک سو تألم شدید فقدان پدر و مادر و از دیگر سو غم از دست دادن همکاران موجب شد ۶ ماهی در حرم امام رضا(ع) در صحن مسجد گوهرشاد مقیم شوم.
تولد نخستین رمان رضوی
تشکری ادامه میدهد: من هیچ پیشینه و آشناییای از صحن مسجد گوهرشاد نداشتم، یک روز غروب مردی روستایی و قدبلند با یک دستار در ورودی صحن قدس به سوی صحن مسجد دست روی کاشیها گذاشت و رو به حضرت(ع) از دور گفت: برای بار آخر است که به شما سلام میدهم، از این زن مغول که کمتر نیستم به او دادی که برایت کاری انجام داد... او در همان حال حرفهایش را زد و رفت... صحبتهای او در ذهن من جرقه شد. پس از آن سه ماه درباره آن زن مغول تحقیق کردم تا فضای یک رمان در ذهنم شکل گرفت و اینچنین «بار باران» به عنوان نخستین رمان در تاریخ ادبیات رضوی متولد شد؛ در سال ۷۶ منتشر شد و در سال ۷۸ جایزه ادبی «شهید غنیپور» را گرفت. پس از آن، این رمان در همه جایزهها و جشنوارهها جایزه گرفت و من مبهوت بودم از راز توفیقات آن در حوزههای مختلف نظری و رقابتی و تأثیرگذاری بر مخاطب! حتی دخترعمویی داشتم که مبتلا به سرطان بود، در روزهای آخر عمر رمان را خواند و گفت: بهواسطه این رمان بارها با امام رضا(ع) رابطه شهودی برقرار کردم!
وی با اشاره به برکات شخصی قلم زدن در فضای معارف رضوی، تصریح میکند: زمانی در پرداختهای نشر کتاب با مشکل مواجه شدم و در تشرف به حرم، به حضرت رضا(ع) گله کردم و گفتم: من قراری با شما گذاشتم و بر قرارم ماندم، اما این همه بدعهدی از دوستانی که خود را به شما نزدیک میدانند، برایم عذابآور است... پس از نماز در حرم، شخصی به من سلام کرد و زیارت قبول گفت، او سیدمهدی شجاعی، تهیهکننده و سفارشدهنده رمان «بار باران» بود که با واسطه با او ارتباط داشتم! وقتی ماوقع را با حزن برایش گفتم، تعجب کرد و گفت: فکر میکردم من نزد خدا آبرو دارم که شخصی امروز بلیت مشهد را برایم آورد و گفت: من نمیتوانم شما برو، اما گویا برای اجابت آمدهام. این اتفاق موجب دوستی من با آقای شجاعی شد و نشر آثار من را در انتشارات نیستان بر عهده گرفت.
تشکری تأکید میکند: این برکات نوعی محکم شدن ریشه مودت بین من و خاندانی است که چهار دهه برایشان قلم زدهام. خدمت در لباس خادم فرهنگی امام رضا(ع) جدا از جوایزی که گرفتهام همه اجری است که امام رضا(ع) دادهاند.
این را با سرافکندگی کامل بیان میکنم و معتقدم باید در مقابل این نام نیکی که حضرت(ع) به آثارم دادهاند، تعظیم کنم.
یادم است زمانی در لباس خدمت در حرم مطهر رضوی بودم که یکی از شخصیتهای نظام رو کرد به من و گفت: تو اباصلتی، تو دعبلی، لحظهای از این خطابها شوکه شدم... او ادامه داد: من رمان «ولادت» تو را خواندم از آن ۵۰۰ نسخه نذر حرم امیرالمؤمنین(ع) و هزار نسخه هم نذر حرم حضرت معصومه(س) کردهام.
اینکه این کتاب توسط افراد نذر میشود هم ازجمله برکاتی است که قلم زدن برای امام رضا(ع) نصیبم کرده است. البته شدائدی را هم تجربه کردهام بهویژه از سوی ناشرانی که حاضر به چاپ کتابهای سعید تشکری نبودند و این قصه تلخی است که برای نویسندگان رضوی رخ میدهد.
امام رضا(ع) راههای جدید را به رویم باز میکنند
خالق رمانهای جذاب و پرمخاطب رضوی با بیان اینکه ۴۲ کتاب نوشتهام که یک کتابخانه رضوی است و برای هر قشری از مخاطبان اثر دارد، ابراز میکند: این آثار توسط ناشران مختلف منتشر شدهاند و هر جا در ارتباط با ناشری به بنبست رسیدهام تکدی نکردهام بلکه ناشری دیگر به کمک من آمده است! این در ارتباط مستقیم با امام رضا(ع) رخ داده است... هر بار خادمی و غلامی و گدایی امام رضا(ع) را از راه نوشتن و قلم زدن میکنم ایشان راهی را به روی من باز میکنند که گویی خسته نباشید است؛ از این رو فکر میکنم آثارم صاحب دارد و خودش میداند چه باید بکند و این را در جامعه مادی امروز نمیتوان پیدا کرد.
وی با بیان اینکه ادبیات و رمان باید از نداشتههای جامعه سخن بگوید، تأکید میکند: باید بدانیم جامعه چقدر از معارف رضوی دور است. در رمان درباره این نداشتهها قلم بزنیم. چون ما از فضیلت وفای به عهد، احترام به پدر و مادر، رسیدگی به فقرا و... سخن میگوییم اما آنها را انجام نمیدهیم.
تشکری با بیان اینکه آدمها باید خود را وقف کاری کنند که به آن اعتقاد دارند، میگوید: من خود را وقف نوشتن برای امام رضا(ع) کردهام و جور زمانه هم زیاد دیدهام؛ برخی دوستان میگویند خسته نشدی این همه برای حضرت(ع) نوشتی؟ من هم میگویم شما خسته نشدید از اینکه ننوشتید؟ این راه خستگی برنمیدارد برای اینکه داستان یک زائر از زائران امام رضا(ع) یک جهان فکری و زندگینامه است. البته رمان مشتمل بر چند زندگینامه است. وقتی آدمها واقف خود و هنرشان میشوند از نعمتی که به آنها عطاشده شکرگزاری میکنند و هر روز سادهزیستتر و صریحتر میشوند و بدون لکنت و شجاعانه حرف میزنند، این شجاعت و نداشتن لکنت، از رازهای نوشتن درباره زندگانی امام رضا(ع) و زائران حضرت(ع) است.
وی ادامه میدهد: من اعتقاد دارم حرم مطهر امام رضا(ع) یک اثر بدیع هنری است، هر تکه از دیوار و رواق و صحنهای آن را هنرمندان ساختهاند و هنوز هم در حال ساختن هستند.
سالها گذشت تا دائره المعارف رضوی در دو جلد شکل گرفت و برخی هنرمندان رضوی را شناختیم؛ این باید در اختیار نویسندگان قرار بگیرد. ما نیازمند نویسندگان شجاعی هستیم که بیایند این واقفان را که از جاهای مختلف دنیا آمده و دست به ساختن زدهاند بشناسند.خالق «مفتون و فیروزه» در ادامه بیان میکند: من در هر پژوهش به رازهایی میرسم که ادبیات امروز ما به آنها و عریان ساختن آنها نیاز دارد؛ اگر عرضه شود به جهانی مشتمل بر مکاشفات میرسیم. در رمانها باید به آدمها و شناسنامههای جدید برسیم؛ تا کی درباره آدمهای تکراری سخن بگوییم؟ این راه خطاست... درباره ادبیات رضوی، جهانی جدید وجود دارد که هنوز به رمان راه نیافته است.
تشکری با بیان اینکه من نویسنده مردمی هستم و برای مردم مینویسم، میگوید: تکنیکها را نیز برای این راه آموختهام؛ همه رمانهایم تجربه زیستی است بر مبنای گفتمانی که باید یکی از مرضهای موجود را درمان کند.
برای مثال در رمانهای مختلف وفای به عهد را دستمایه قرار دادهام یا در رمان «سیمیا» بحث آتش به اختیاری را با استفاده از داستان فردی ایرانی که درصدد انتقام از قاتل امام جواد(ع) برمیآید مطرح کردهام. رمانهای اینچنینی به دلیل ساختار جدید، خودبهخود در میان مردم جا باز میکنند.
نظر شما