لابد میپرسید این پارادوکس چگونه امکان دارد؟ نباید از یاد ببریم فراوانی سند و شواهد، در کنار بالابردن توان پژوهش و تاریخنگاری، میتواند اسباب تحلیلهای متفاوت و نیز گشودهشدن مسیرهای حاشیهای و حتی ناصحیح در روند تاریخنگاری یک واقعه باشد. در این یادداشت مختصر، بنا داریم به بررسی اجمالی شاخصهای تاریخنگاری و روند پیشِروی آن در یکی از مهمترین رخدادهای تاریخ یک قرن گذشته ایران، یعنی دفاع مقدس بپردازیم.
تاریخنگاری در حوزه دفاع مقدس، با وجود گذشت سه دهه از پایان یافتن آن، همچنان جوان و نوپاست. دلیل این مسئله را باید اولاً، در ناتمام بون انتشار اسناد این رخداد؛ ثانیاً، در تداوم فضای هیجانی مربوط به آن و ثالثاً در فقدان احساس نیاز درباره این واقعه تاریخی بدانیم.
به شواهد بیشتری نیاز است
با وجود آنکه در این ۳۰ سال، بخش قابل ملاحظهای از اسناد سالهای دفاع انتشار یافته و مشاهدات شاهدان عینی در قالب کتابهای مختلف، در اختیار پژوهشگران قرار گرفتهاست، اما روند انتشار همچنان ادامه دارد و هر سال، بخشهایی از این فکتهای تاریخی در قالبهای مختلف انتشار مییابد که ممکن است محتوای آنها، روند تاریخنگاری و نوع نگاه مورخ به یک واقعه را، از اساس تغییر دهد. نکته دیگر در این بخش، مسئله بهرهمندی از تاریخ شفاهی است. بخشی از استادان تاریخ و کسانی که در حوزه تدوین متون تاریخی قلم میزنند، معتقدند تاریخ شفاهی، با همه مزایایی که دارد، دچار چند نقصان قابل تأمل است؛ نخست اینکه خالص و بیغرض نیست و شاهد یا روایت کننده، در بیان ماجرا و نقل دیدههایش، جوانب و مصلحتهایی را در نظر میگیرد که موجب حذف برخی از گزارشها میشود؛ گزارشهایی که میتواند در تحلیل مورخ سخت مؤثر باشد. از سوی دیگر، به ویژه در تاریخ شفاهی دفاع مقدس، با پدیده داستانگرایی روبهرو هستیم؛ به این معنا که در ثبت خاطرات، محوریت با ادبیات است و نه تاریخ. در این وضعیت، ممکن است خلق فضای داستانی بر ثبت جزئیات اتفاقات رخ داده غلبه کند که در اغلب موارد چنین میشود. البته هیچ کس منکر ارزشهای این آثار که بخش معتنابهی از تاریخ شفاهی دوران دفاع مقدس را به خود اختصاص میدهد نیست، اما این حقیقت را که در این آثار، ادبیات و آفرینش اثر ادبی بر ثبت واقعه تاریخی غلبه دارد، اصلاً نمیتوان نادیده گرفت و به همین دلیل است که پژوهشگران جوان در حوزه مطالعات تاریخ دفاع مقدس، با روایتهای متعدد، چند وجهی و گاه متناقض روبهرو میشوند و از آنجا که ما در تاریخ، چیزی به عنوان حقیقت نداریم و صرفاً با شواهد سر و کار پیدا میکنیم، کشف رابطه شواهد با اسناد مکتوب میتواند بسیار حیاتی و البته سخت و چالش برانگیز باشد.
مانعی به نام احساسات
نکته دیگری که میتوان به عنوان شاهد جوان بودن تاریخنگاری دفاع مقدس آورد، موضوع بسیار جدی غلبه هیجان و احساسات در نقلها، قضاوتها و حتی تحلیلهای تاریخی است. جامعه ما با واقعه دفاع مقدس و رخدادهای آن، ارتباطی بسیار منسجم و عاطفی دارد. این ارتباط طی چند دهه، به رابطهای تثبیت شده تبدیل گردیده و مردم برای آن ارزشهای خاص و جلوههای ویژه قائلاند. به همین دلیل، تحلیلهای مبتنی بر وقایع تاریخی، خیلی زود رنگ احساسات و هیجانات را به خود می گیرند و همین مسئله، کار تحلیلهای تاریخی را سخت و با بنبستهای مختلف روبهرو میکند. عبور از این احساسات و تمرکز بر واقعبینی و مرور ماهیت وقایع، رسالتی است که مورخ در این شرایط دارد و با توجه به وضعیتی که به آن اشاره کردیم، عبور از چنین مرحلهای، چندان ساده نیست و سبب حرکت کُند روند تاریخنگاری دفاع مقدس و توقف آن در مرحله جوانی شدهاست.
تاریخ هست یا نیست؟!
سومین نکتهای که جریان تاریخنگاری دفاع مقدس را در مراحل نخستین حفظ و اسباب بالیدن و بروز ظهور جلوههای نوین را محدود کرده؛ نبود احساس نسبت به تاریخنگاری در این عرصه است. برخی از مورخان، اصولاً اعتقادی به تاریخی بودن رویداد جنگ تحمیلی هشت ساله ندارند و معتقدند که باید دستکم یک قرن از زمان اتفاقی بگذرد که بتوان به آن رنگ تاریخی زد. این دیدگاه، البته به شدت قابل نقد است؛ اما از یک نظر باید به آن توجه کنیم؛ گذر زمان میتواند اسناد و اطلاعات بیشتری را درباره یک واقعه، پیش روی مخاطبان قرار دهد و سطح دقت فرایند تاریخنگاری را ارتقا بخشد؛ اما در مسئله تاریخنگاری دفاع مقدس، ما با معذوریت و محدودیتی جدی به نام تحریفات تاریخی از یک سو و از سوی دیگر نیاز جدی به ارائه تجربیات این رویداد بزرگ، برای بهرهمندی از دستاوردهای آن، در زمان حال روبهرو هستیم. به همین دلیل، باید از این مسئله عبور کرد و تاریخنگاری را در حوزه دفاع مقدس جدی گرفت.
۲ جریان قابل شناسایی
نگارنده به جد معتقد است که هنوز روند تاریخنگاری در حوزه دفاع مقدس، چنان بالنده نشدهاست که بتوان به شناسایی جریانهای خاص، چنانکه در مباحث مربوط به تاریخنگاری ایران دوره اسلامی و مانند آن وجود دارد، پرداخت. اما این به معنای نبود تکاپوهای مورخان برای ایجاد جریانهای قابل شناسایی در این حوزه نیست. به طور کلی در مسیر ایجاد جریانهای تاریخنگاری دفاع مقدس، دو عرصه متفاوت قابل احصاست؛ عرصه نخست، پرداختن به تاریخ نقلی است؛ عرصه ای که باید آن را روش سنتی تاریخنگاری بدانیم؛ جمعآوری و انتشار اطلاعات، بدون اظهار نظر یا تحلیل خاصی. یکی از مهمترین نمونههای این جریان تاریخنگاری، مجموعه ۵۰ جلدی «تقویم تاریخ دفاع مقدس» است که با نظارت محمد درودیان، تاریخنگار شناخته شده این عرصه، به سرانجام رسید. در این مجموعه که باید آن را نماد تاریخنگاری نقلی دفاع مقدس بدانیم، رویدادها به ترتیب زمان تنظیم شدهاند و ارتباط میان آنها مشخص نیست. به دیگر سخن، مخاطب با گنجینهای ارزشمند، به عنوان مواد اولیه یک تحقیق روبهرو است که باید با استفاده از دیگر منابع، مانند تاریخ شفاهی و به ویژه اسناد و مدارک مکتوب، درباره آنها به اظهارنظر بپردازد و تحلیل خود را ارائه دهد. با کمی اغماض میتوان تمام آثار تاریخ شفاهی عرصه دفاع مقدس را هم در همین رده طبقهبندی کرد. نمونههای متعددی از محصولات این نوع تاریخنگاری، در قالب کتابهای کمحجم و با رویکرد جزئینگرانه، در مراکز تحقیقاتی شناخته شدهای مانند بنیاد حفظ و نشر آثار دفاع مقدس، پژوهشگاه علوم و معارف دفاع مقدس، مرکز پژوهشهای دفاع مقدس نزاجا و... تهیه و منتشر شدهاست و بخش عمدهای از حدود ۱۵ هزار اثر مربوط به رویدادهای دفاع مقدس، بین سالهای ۱۳۶۸ تا ۱۳۹۹، در همین قالب انتشار یافته. عرصه دوم، ورود به تاریخ تحلیلی است؛ به این معنا که مورخان با کنار هم قرار دادن شواهد و اسناد، به بررسی اصل وقایع و اظهار نظر درباره آنها بپردازند؛ چالش اساسی در جریان تاریخنگاری دفاع مقدس، مربوط به این عرصه است؛ از آن رو که بر خلاف عرصه نخست، نوع نگاه مورخ به مسائل تاریخی، اعتقادات و ساختارهای جهانبینی و ایدئولوژی مورد پذیرش وی و تأثیراتی که از نمونههای کار داخل و خارج از کشور میپذیرد، بر کیفیت و روش تنظیم و نتیجهگیری در محصول نهایی، بسیار مؤثر است. از سوی دیگر، همانطور که اشاره کردیم همه شواهد و اسناد مربوط به دوران دفاع مقدس، هنوز در اختیار عموم قرار ندارد یا انتشار پیدا نکردهاست؛ به همین دلیل، به نظر میرسد در حال حاضر، برخی از تحلیلها نتوانند انتظارات را برآورده کنند. برخی انتقادهای جزئی و جدی نسبت به آثار مورخانی مانند جعفر شیرعلینیا، از همین مسئله ریشه میگیرد.
یک فرصت طلایی برای تولد مورخان بزرگ
با تمام این موانع و چالشها، تاریخنگاری دفاع مقدس، یک فرصت استثنایی برای پژوهشگران و مورخان جوان است؛ کسانی که شوق ثبت و تولید آثار پژوهشی در حوزه تاریخ را دارند. یک فرصت بسیار غنی که با توجه به گستره اسناد و مدارک و دسترسی راحتتر به شواهد، میتواند منجر به تولید آثار بسیار فاخر شود. بگذارید مثالی را خدمتتان عرض کنم؛ در میان مقاتلی که درباره تاریخ عاشورا و رویدادهای کربلا به رشته تحریر درآمده است، هیچکدام استناد و ظرفیت مقتل «ابیمخنف» را ندارد؛ نویسنده این مقتل، آن را در حدود سال ۸۲ق، ۲۰ سال پس از واقعه کربلا به رشته تحریر درآورد و حتی با تعدادی از حاضران در آن واقعه نیز به گفتوگو پرداخت. شرایط امروز مورخان و پژوهشگران جوان ما نسبت به ثبت و تحلیل رویدادهای دفاع مقدس، شبیه به فعالیت ابیمخنف برای نگارش مقتل است؛ کاوشها چندان ساده نیست، اما مطمئن باشید کار برای شما، بسیار سادهتر از فعالیت تاریخنگاری طی چند نسل آینده خواهد بود. نباید فراموش کنیم نخستین گام برای ایجاد جریانهای مؤثر تاریخنگاری در دفاع مقدس، جمعآوری و انتشار امانتدارانه اطلاعات، گزارشها، تاریخ شفاهی و دیگر فکتهایی است که میتواند مسیر تحلیل را هموار کند. به هر حال، این مسیر، مسیری خوش آتیه است.
نظر شما