به گزارش قدس آنلاین، قیصر امینپور (۱۳۳۸ تا ۱۳۸۶) نهفقط شاعر و نویسنده و معلم بود که حضورش در تاسیس و تثبیت نهادهای مختلف فرهنگی؛ از جمله حوزه هنری، مجله سروش نوجوان، دفتر شعر جوان، کلاسهای درس مدارس گوناگون یا دانشگاه الزهرا یا دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران باعث شد با جمعی گسترده ارتباط داشته و آشنا و برای آنان راهنما و راهگشا باشد. علاقه به او و آثارش ۱۴ سال بعد از رفتنش کم نشده و دستکم خواندن اشعار او در رسانهها، بازنشر آنها در فضای مجازی و حقیقی، استفاده از تکبیتهایش، رواج ضربالمثلهایی از اشعار او و فروش کتابهایش موید این گزاره است؛ برای نمونه مجموعه اشعار قیصر امینپور، (مروارید، چاپ اول ۱۳۸۷) که بعد از درگذشت او منتشر شد و دستور زبان عشق (مروارید، ۱۳۸۶) که آخرین اثر اوست هر دو به چاپ بیستم رسیدهاند.
اما چرا بین شعرا و نویسندگانی که زبان فارسی و مجموعه فرهنگ ایران طی سالهای اخیر پرورانده و عرضه کرده است، امینپور از جایگاه ویژهای برخوردار است و این جایگاه نهفقط به شعر او که به شخصیت او نیز مربوط است، مگر او که بود و چه کرد؟ از این مهمتر نسل امروز که یادی از حضور این دنیایی وی در ذهن و زبان ندارد، چطور میتواند از او بیاموزد؟
چهار نفر از کسانیکه با او نزدیک بودهاند، به این سوال و سوالات مختصر دیگری در مورد زندگی و زمانه امینپور پاسخ دادهاند. اسماعیل امینی با وی دوست و مدتها در ارتباط بوده، آتوسا صالحی، فاطمه سالاروند و محسن حکیممعانی نیز به ترتیب در سروش نوجوان، دفتر شعر جوان و دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران شاگردی او را کردهاند.
اسماعیل امینی شاعر، طنز پرداز، نویسنده و پژوهشگر ادبیات فارسی، دانش آموخته زبان و ادبیات فارسی در مقطع دکتری از دانشگاه قم و کارشناسی ارشد دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران در سال ۱۳۸۵ است. وی که سرودن شعر را از سنین دبیرستان شروع کرد، پیش از تحصیلات دانشگاهی هم با قیصر امینپور آشنا بوده با ورود به مقطع کارشناسی ارشد در دانشکده ادبیات با وی صمیمیتر میشود. امینی داوری جشنوارههای ادبی مختلف را برعهده داشته و پرروترین کلاغ جهان (قدیانی، ۱۳۹۹)، خندمینتر افسانه (سوره مهر، ۱۳۹۱) و چگونه نویسنده شویم (سوره مهر، ۱۳۹۰) عناوین بعضی از آثار وی است.
سیمای یک دوست در رفتار قیصر
وی در مورد دلیل ماندگاری شخصیت امینپور معتقد است: قیصر، بیدروغ و بینقاب بود؛ چه در شعر و چه در رفتارش. انعکاس عواطف انسانی و بیپیرایه بودن در سروده ها و نوشتههای او، موجب جذب انسانها و دلبستگی به آنهاست. قیصر هر جا که بود چه در مجامع ادبی، چه در نشریات یا در محیط دانشگاه، رفتاری دوستانه و صمیمی داشت. این است که بسیار کسانی که قیصر را میدیدند حتی به اندازه چند دقیقه، در رفتار او سیمای یک دوست را مشاهده میکردند.
وی شعرهای امینپور را بازتاب زندگی و زمانه میداند و میگوید: این ویژگی تمام شعرهای خوب و طبیعی است. رخدادهای انقلاب، اندیشۀ دینی، وضعیت اجتماعی و فردی مردم زمانهاش و البته تأملات درونی خودش را در شعرهایش آورده است. به نظر من نمیتوانیم عنوان خاصی برای قیصر و شعرش انتخاب کنیم چون هیچ عنوانی آن قدر جامع نیست که بیانگر همۀ ویژگیهای آثار او باشد.
امینی در مورد اینکه کدام روحیه یا رفتار قیصر امینپور برجستهتر و مهمتر است؟ معتقد است: قیصر خیلی مهربان و مؤدب بود. بی هیچ نشانی از تبختر و خودخواهی و هیچ رفتاری که موجب آزار و شرمساری دیگران بشود. صبوری و متانت بیکران داشت.
وی در مورد روند پختگی آثار قیصر امینپور و تاثیر استمرار در کار شاعری و تحصیلات دانشگاهی در آثار وی توضیح میدهد: قیصر پیش از تحصیلات دانشگاهی هم بسیار با مطالعه و متون ادبی مأنوس بود و از شگفتیها این است که شعر او پس از سالهای دانشجویی، زبان سادهتری دارد، حتی به لحاظ بلاغت و فنون ادبی سادهتر میشود. اما تأثیر گذر زمان و افزایش تجربههای زیستیاش در عمق ژرفاندیشی و گسترش دامنۀ موضوعی اشعارش دیده میشود.
قیصر، خودش شعرتر از شعرش بود
محسن حکیممعانی، دانشآموخته زبان و ادبیات فارسی از دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، در فاصله سالهای ۷۴ تا ۷۸ در این دانشکده شاگرد قیصر امینپور بوده است. از وی آثاری از جمله ارواح مرطوب جنگلی (ققنوس، ۱۳۸۸) افشاربندان (ثالث، ۱۳۹۵) من مرده بودم که هانیه عاشقم شد (نگاه، ۱۳۹۸) و میم عاشقی، (آرادمان، ۱۳۹۹) منتشر شده است.
وی در مورد دلیل ماندگاری شخصیت قیصر امینپور میگوید: به نظر من شاعرها در نسبت با شعرشان سه دستهاند: دستهاول را خیلی خوب میشناسیم، کسانی که شعرشان به مراتب از شخصیت خودشان بهتر است. اغلب هنرمندان، شاعران و نویسندگان خوب از این دستهاند. محو جمال اثرشان میشود شد ولی به محض این که به خودشان نزدیک شوید با موجود متفاوتی مواجه میشوید که نسبتی با شعرش ندارد. دسته دوم کسانی که شعر و شخصیتشان خیلی به هم نزدیک و شبیه است. این دسته شاعران قابل احترامیاند. به خوب و بد بودن شعرشان کار ندارم، صادقاند و این مهم است. سهراب از این دست بوده است یا مثلاً فروغ. اما دسته سومی هم داریم که خودشان حتی از شعرشان هم بهترند. قیصر امینپور از این دست شاعران بود. اینها به شدت دوستداشتنی و عاشقشدنیاند. حتی اگر شعرشان خوب نباشد جای خودش را باز میکند و محبوب میشود. راستش قیصر حرف که میزد، راه که میرفت، درس که میداد، رفاقت که میکرد، حتی دستش را که میبرد لای موهایش، داشت شعر میگفت و به نظرم این شعرها بدیعتر از شعرهای مکتوب و منتشر شدهاش بود. قیصر خودش شعرتر از شعرش بود. از این نظر است که قیصر شخصیت ماندگاری است، چون شعر خوبی بود و شعر خوب میمانَد.
وی که سالها خواننده سروش نوجوان بوده در مورد اثرگذاری آن بر فعالیتها و علاقهاش به ادبیات میگوید: سروش نوجوان را سالها میخواندم و مثل خیلی از همنسلانم تا مدتها تحت تأثیر آن بودم. در آن دوران مجلات و نشریاتی مثل سروش چندان زیاد نبود؛ به خاطر همین مجبور بودیم از همین منافذی که وجود داشت نفس بکشیم. کانون پرورش فکری، سروش و معدودی دیگر. وارد دانشگاه که شدم در اولین مواجههام با مرحوم امینپور احساس کردم او عیناً همان باید باشد که در سروش میخواندم. انگار لحن و صدایش همیشه در گوشم بوده، با این که هیچوقت ندیده بودمش و با هم حرف نزده بودیم. همین باعث شد در دوران دانشجویی کم و بیش با او دوست شوم و این دوستی پس از آن هم ادامه پیدا کند. ضمن این که امینپور شاعر و نویسندهای بسیار حسی بود، یعنی بیش از هر چیز دیگر حس مخاطب را درگیر خود میکرد و این در آن سن و سال باعث میشد خیلی جذب او شوم.
وی در مورد اینکه کدام روحیه یا شخصیت امینپور برجسته بوده توضیح میدهد: قیصر امینپور معلم بسیار برجستهای بود. نه این که خوب درس میداد که البته خوب هم درس میداد و کلاسهایش جذاب بود، ولی ویژگی عجیبی داشت که فرد مجبور میشد روی خودش حساب کند و با تمام توان تلاش کند. من پیش از اینکه وارد دانشگاه شوم شعر میگفتم، داستان مینوشتم و مطالعه میکردم. اما این قیصر بود که به واقع باعث شد جدی فکر کنم به نوشتن. قیصر این طور مواقع مکانیسم خیلی سادهای داشت؛ هر وقت مرا میدید میگفت: جدیداً چی خواندی؟ و به همین هم اکتفا نمیکرد و تا درباره کتاب برایش حرف نمیزدم ول نمیکرد. برای همین همیشه فکر میکردم باید چیزی خوانده باشم که جلویش کم نیاورم. شعر هم همین طور. مثلاً داشتید با هم قدم میزدید بعد ناگهان میپرسید: «شعر جدید چی گفتی؟» و باید میخواندی. اولین بار که این را پرسید، جواب دادم: «یک چیزهایی گفتهام». گفت: «بخوان». گفتم: «همراهم نیست». گفت: «شاعر نیستی، و گرنه شاعر که شعرش را یادش نمیرود». هم خجالت کشیدم، هم عصبانی شدم، هم برای این که دوباره کم نیاورم دیگر اجازه ندادم این گفتوگو تکرار شود، دیگر همیشه چیزی داشتم که برایش بخوانم. اصلاً شاید به خاطر همین داستاننویسی را جدیتر دنبال کردم، برای دور زدن قیصر؛ لااقل مجبور نبودم داستان را از حفظ برایش بخوانم، منطقی نبود.
حس و عاطفه و زبان؛ دو خصوصیت اصلی شعر قیصر
حکیممعانی در مورد اینکه کدام خصوصیت شعری قیصر امینپور بیشتر در آثارش دیده میشود، اظهار داشت: به نظر من شعر قیصر دو خصوصیت خیلی بارز دارد. اولی حس و عاطفهای که در شعرش موج میزند و دومی زبان شعری صمیمی و در عین حال پر از ریزهکاری اوست. شاید شعر قیصر خیلی بکر نباشد، یعنی در فرم و ساختار و حتی محتوی کار خاصی نکرده باشد، اما شعرش بهشدت عاطفی و زبانمدار است. زبانمدار نه به معنی شعر زبان، به معنی این که واژهها را خوب میشناخت و به بهترین نحو از آنها استفاده حسی و عاطفی میکرد. استاد ادبیات بودن و مأنوس بودنش با ادبیات قدیم فارسی هم در این ویژگی خیلی مؤثر بود. قیصر ادبیات را خیلی خوب میفهمید. مثلاً چند جا با اسم خود در شعرهایش بازیهای خیلی جالبی دارد: "و قاف/ حرف آخر عشق است/ آن جا که نام کوچک من/ آغاز میشود"
آتوسا صالحی، شاعر، نویسنده، مترجم و ویراستار ادبیات کودکان و نوجوانان، از سال ۱۳۶۹ فعالیت حرفهای خود را با مجله سروش نوجوان آغاز کرد و بعدها با نشریههایی چون مجله همشهری، هفتهنامه و روزنامه آفتابگردان، روزنامه شرق و ایران ادامه داد.
صالحی مسئولیتهایی چون مدیریت باشگاه کتاب افق، عضویت در شورای مباحث نظری و رمان نوجوان کانون پرورش فکری و دبیری مجموعههای رمانهایی که باید خواند (نشر پیدایش) و کارگروه بازآفرینی (انتشارات نردبان) را بر عهده داشته است. همچنین داوری جایزههایی مانند پروین اعتصامی و کتاب سال وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، جشنواره سپیدار، جشنواره کتاب برتر و ادبیات کودک شیراز و کتاب سال کانون پرورش فکری نیز از مسئولیتهای وی بوده است. صالحی در سال های ۱۳۶۹ تا ۱۳۸۲ در سروش نوجوان با قیصر امین پور کار می کرده است.
شعر قیصر خلافآمد عادت
وی در مورد دلیل ماندگاری قیصر امینپور در ادبیات معاصر فارسی میگوید: شعر قیصر امینپور همه ویژگیهای ماندگاری را کنار هم دارد. لبریز است از عاطفه و خیال و اندیشهاش سهل و ممتنع است. یعنی زبانی ساده دارد و همهفهم و مضامینی پیچیده. همانگونه که خود قیصر همیشه در تعریفش از شعر ناب میگفت «خلاف آمدِ عادت» است اما در بستری از عادتها و روزمرگیها. به همین علت مخاطب در آینه شعر او خود را میبیند و مضامین و تصویرها و لحظههای شاعرانهاش در عمیقترین لایههای ذهنش جا خوش میکند.
صالحی در مورد تاثیر سروش نوجوان بر او و آغاز کار نویسندگیاش میگوید: وقتی نوجوانی دبیرستانی بودم در اولین مسابقه خبرنگاران افتخاری (سال ١٣۶٨) شرکت کردم و برنده و همراه با کارت خبرنگار افتخاری به دفتر مجله و جلسههای شعر و داستان دعوت شدم. در جلسهها سردبیران مجله یعنی آقایان قیصر امینپور، فریدون عموزاده خلیلی و بیوک ملکی را شناختم و با آثارشان آشنا و در مدتی کوتاه دلبسته نوشتن شدم و مخاطب جدی شعر و داستان. هنوز چند ماه نگذشته بود که آقای خلیلی به من و مژگان کلهر پیشنهاد دادند سردبیر مجله در مجله شویم. خودمان هم باورمان نمی شد بتوانیم از پس این کار بزرگ بربیاییم ولی هر سه سردبیر همراهیمان کردند و بهمان جرئت و دلگرمی دادند. تمام مجله دست خودمان بود و همه آثار از شعر و داستان و نقد و گزارش و عکس و تصویرگری کار نوجوانها. بسیاری شاعران و نویسندههای امروز اولین کارهایشان را در مجلهدرمجله منتشر کردند؛ شاعران، نویسندگان، مترجمان و کاریکاتوریستهایی مثل مسعود علیا، گروس عبدالملکیان، حدیث لزرغلامی، شقایق قندهاری، علیاکبر زینالعابدین، بزرگمهر حسینپور، هادی خورشاهیان و بسیاری دیگر.
وی در مورد رفتار شاخص امینپور میگوید: ادبیات برای آقای امینپور مقولهای بهشدت جدی بود و این نگاه را به اطرافیانشان منتقل میکردند. قیصر هرگز حاضر نبود شعر و ادبیات را فدای مصلحتی کند و حتی در انتخاب تکتک کلمات شعرش سختگیر و کمال طلب بود؛ در این راه نه دلبسته نام بود و نه مقام. بسیاری وقتها خواندن شعر یک نوجوان و راهنماییاش را به حضور در جلسات اسمورسمدار ترجیح میداد.
شعر قیصر تکرار شاعر یا جریان شعری و حتی خودش نبود
صالحی در خصوص مهمترین خصوصیت شعری قیصر امینپور گفت: شعر او هرگز تکرار شاعر یا جریان شعری خاصی نبود، حتی تکرار خودش. روز به روز رشد میکرد و دنبال فتح قلههای جدید بود. به همین علت سیر و سلوک او را میتوان در شعرهایش قدمبهقدم دنبال کرد.
فاطمه سالاروند سالهاست در حوزه شعر فعالیت دارد. وی در دفتر شعر جوان و سروش نوجوان همراه و شاگرد قیصر امینپور بوده است. از وی پیغامگیر خاموش (دفتر شعر جوان ۱۳۸۷)، از من مگیرید این صدا را (تکا، ۱۳۸۹) خوش به حال من، (کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، ۱۳۹۴) دل تو برد شرط را (پیدایش، ۱۳۹۷) و سوسن (نیستان، ۱۳۹۸) منتشر شده است. مجموعه شعر دیگر او با عنوان به تو می توانم بگویم (کانون پرورش فکری کودکان و نوجوان، ۱۴۰۰ ) بهزودی منتشر خواهد شد.
قیصر ادعای نوآوری ندارد
وی در مورد دلیل ماندگاری شخصیت قیصر امینپور در ادبیات فارسی می گوید: در همه این سالها هر جا از شعر قیصر گفتهاند، از شخصیت او نیز سخن به میان آمده است. بود و نمود او قابل تفکیک نیست. شعر قیصر آینه شخصیت اوست. او در سروش نوجوان و در دانشگاه و در دفتر شعر جوان قیصر است. قیصری که وقتی برای بچهها مینویسد، با خود بیفاصله است. وقتی در دانشگاه درس میدهد، قیصر بودنش او را از دیگران ممتاز میکند نه استادیاش، در دفتر شعر جوان نیز.
وی در مورد اثرگذاری سروش نوجوان بر وی گفت: اتفاقا سروش نوجوان در سالهای نوجوانی خیلی در دسترس من که ساکن شهرستانی کوچک بودم، نبود. من بعد از آمدن به تهران مخاطب سروش شدم. چند ویژگی در نوشتههای قیصر از همان سالها و حتی تا امروز توجه مرا جلب کرده است. پاکیزه نوشتن، زیبایی و آراستگی، نکتهبینیها و ذوق و ظرافتهای دلنشین، دستِ کم نگرفتن مخاطب. اما «بیادعا بودن» و «بیفاصله بودن با خود» در نوشتههای قیصر بیش از هر چیز برای من نمود داشت. کلماتش عین خودش فروتن و بیادعا بودند. هیچ نوشتهای از او نخواندم که به نظر برسد صرفا محض نوشتن نوشته شده یا حرفی است که با منش، زیست و نگاه او فاصله دارد.
سالاروند در مورد برجستهترین خصوصیت رفتاری امینپور میگوید: صمیمیت، سادگی و روان بودن زبان شعرهای قیصر بر کسی پوشیده نیست. از آن جا که اولین مواجهه مخاطب (یک متن) با صورت زبان است این ویژگی بیش و پیش از دیگر خصیصههای شعر قیصر به چشم میآید. مخاطب او، حتی اگر ظرایف و چند و چون و لایههای پنهان شعر را نشناسد، دست خالی برنمیگردد و از این چشمه زلال و بیگره، جرعهای مینوشد و حظ میبرد بی آن که برای این زلال جانبخش، تعریف و توضیحی روشنتر از خودِ آب داشته باشد.
شعر قیصر با مردم پیوند دارد
وی در مورد خصوصیت شعری قیصر امینپور میگوید: ذات شعر قیصر، با سرشت زندگی و زیست مردم درآمیخته است. جدا از نازکخیالیها و بازیهای زبانی و بدایع و صنایع؛ وفورِ ارسالالمثلها و تمثیلها و کنایات و اشارات لطیف و حکمتهای دقیق در شعر او حیرت انگیز است. این درهم آمیختگی آن قدر طبیعی و بی جدّ و جهد رخ داده که مخاطب، صورت دیگری برای آن متصّور نیست. شعر چندوجهی و خوشتراش قیصر، با ذائقه مخاطب هوشمند و نکتهسنج و طناز و پاکیزهپسند که گذشته از نقش و نگار ظاهر، در جست و جوی عمق و معناست، سازگار است. قیصر هم صدای زمانه خویش است و هم مانند هر شاعر راستینی از زمانه خویش، پیش است.
منبع: ایرنا
انتهای خبر/
نظر شما