برخی از این عالمان، شخصیتهایی مشهور و آشنا برای عموم مردم هستند اما نام بسیاری از آنها در کتابهای تاریخ حبس شده است و خیلیها درباره آنها چیزی نمیدانند. البته اثر و خدمات این علمای نامدار، هیچ گاه محوشدنی نیست، اما شناختن و شناساندن آنان به نسل امروز و آشنایی با زندگی و مشی علمی، اجتماعی و سیاسی آن بزرگان، هم پاسداری از حرمت آنهاست و هم کلاس درسی برای کسانی است که میخواهند در همین مسیر طی طریق کنند. در میان علمای معاصر، علامه سمنانی یکی از برجستهترین عالمانِ عامل است؛ مجتهدی توانمند که هم در فلسفه و ادبیات سرآمد روزگار خود بود، هم در عرصه فقاهت حرفهای فراوانی برای گفتن داشت و هم در صحنه سیاست هرگز اهل مماشات و گوشهگیری نبود و در راه اعتلای اسلام و حفاظت از کیان مسلمین، رنج زندان و تبعید را هم به جان خرید. این عالم بزرگوار در سال ۱۳۵۰ خورشیدی درگذشت و در حرم مطهر رضوی به خاک سپرده شد. در رواق امروز، قصد داریم شما همراهان عزیز را با زندگی و مبارزات علامه سمنانی، هر چند به صورت مختصر آشنا کنیم.
شاگرد خاص آخوند خراسانی
آیتالله محمدصالح حائری مازندرانی در سال ۱۲۵۸ خورشیدی، یعنی اواسط دوره ناصرالدینشاه قاجار، در کربلا به دنیا آمد. پدرش میرزافضلالله، از مجتهدان و علمای بزرگ مازندران در آن دوره بود که تحصیلات علوم دینی را در عتبات به پایان رساند و جد او، شیخ معینالدین از شاگردان برجسته علامه مجلسی در دوره صفویه محسوب میشد.
دلیل آنکه آیتالله حائری مازندرانی را به نام علامه سمنانی میشناسند، حضور و توقف طولانی وی در این شهر است. آن مرحوم ۱۵ ساله بود که در خانه پدر، در کربلا با آخوند خراسانی دیدار کرد و چون مرحوم آخوند در او هوش و استعداد فراوانی را مشاهده نمود، از پدرش خواست تا وی را برای ادامه تحصیل به حوزه علمیه نجف بفرستد.
به این ترتیب، علامه سمنانی در ۱۵ سالگی به نجف رفت و از شاگردان خاص آخوند خراسانی شد؛ نقل است که مرحوم آخوند در نوشتن کتاب مشهور «کفایه الاصول» به یادداشتهای علامه سمنانی از درسهایش، توجه داشته است.
حضور علامه سمنانی در نجف، از سال ۱۲۷۳ تا ۱۲۸۵ خورشیدی به طول انجامید؛ او در این مدت از درس دیگر علمای نامدار نجف مانند میرزا حسین خلیلی تهرانی هم بهرهمند شد و همزمان با انقلاب مشروطیت در ایران، به شهر آبا و اجدادیاش، بابل بازگشت. علامه در این زمان مجتهدی ۲۷ ساله بود و به همراهی با مشروطهخواهان پرداخت و رفتار مستبدان را به شدت محکوم کرد.
او در بابل به اقامه نماز جماعت در مسجد جامع شهر، رفع مشکلات دینی مردم، رسیدگی به دعاوی و برپایی مجالس درس اقدام کرد.
بیان شیوا و اطلاعات گسترده علامه سمنانی در علوم مختلف، جمع زیادی را مشتاق شرکت در جلسات درس وی نمود. این وضعیت تا روی کار آمدن رضاخان و تلاش او برای رسیدن به سلطنت ادامه داشت.
رودررو با دیکتاتور
یکی از مهمترین برهههای زندگی علامه، دوران مبارزات او با اقدامهای رضاخانی است. پس از سقوط دودمان قاجار و تبدیل شدن رضاخان به رضاشاه، به تدریج سیاستهای مذهبی او آشکارتر شد تا آنجا که در سال ۱۳۰۷ خورشیدی و در حرم حضرت معصومه(س) به ضرب و شتم آیتالله بافقی که نسبت به بیحجابی خانواده پهلوی معترض بود، پرداخت. با شدت گرفتن این اقدامات، علامه سمنانی در مسجد جامع بابل، سخنرانی معروف و آتشینی ایراد کرد.
وی در آن سخنرانی با صراحت و بدون واهمه گفت: «هر کس با قرآن مخالفت کند کافر است اگر چه رضاخان باشد» این سخنرانی موجب شد مأموران شهربانی رضاشاه، علامه را بازداشت کنند و به مدت ۹ ماه به زندان انفرادی بیندازند و پس از آن، وی را به سمنان تبعید کنند. با این حال، علامه سمنانی در هیچ حالت و وضعیتی از ادامه مبارزه با رژیم پهلوی خودداری نمیکرد و همین مسئله سبب به وجود آمدن محدودیتهای فراوانی برای وی شد.
منشأ خیر و برکت
حضور علامه سمنانی در سمنان و اقامت طولانی وی در این شهر، منشأ خیر و برکت فراوانی برای مردم آن خطه و دوستداران علم و دانشی شد که از اقصی نقاط ایران به دیدارش میشتافتند.
پس از شهریور ۱۳۲۰ و سقوط رضاشاه، فعالیتهای علمی علامه سمنانی هم گسترش پیدا کرد و افزون بر طلاب، دانشمندان و اهل ادب نیز به دیدارش میرفتند. علامه افزون بر فقاهت و فلسفه، در ادبیات فارسی و عربی هم بسیار توانمند بود. نیمایوشیج، شاعر نوپرداز معاصر در زمره دوستداران و هواداران علامه سمنانی بود.
وی علامه را در اشعار خود ستایش میکرد و درباره او میسرود: «ابونواس و غزالی و طوسی، این سه تویی / که کَس نخوانده و نشناسدت به حق تمیز». افزون بر نیما، دانشمندان نامداری همچون زندهیاد استاد جلالالدین همایی و بدیعالزمان فروزانفر نیز از خرمن دانش علامه سمنانی بهرهمند بودند. مرحوم استاد محمدرضا حکیمی درباره علامه سمنانی مینویسد: «حضرت علامه سمنانی، از علمای بزرگ و بسیار کممانند اسلام است در سده گذشته و جامع، معقول و منقول به معنای وسیع و ژرف تعبیر، صاحب اطلاعات و معلوماتی پهناور و مجتهد در فلسفه و تحقیقات فلسفی، نقاد تیزهوش و پرتوش و توان مباحث فلسفی، به ویژه اصول و مبانی حکمت متعالیه در عین رعایت تعادل و با اشاره و به ارزشمندی نکتههایی در خور ارزش که در فلسفه صدرایی مطرح گشته است».
علامه سمنانی در ۲۱ دی سال ۱۳۵۰، در ۹۲ سالگی دار فانی را وداع گفت و در حرم مطهر رضوی به خاک سپرده شد.
نظر شما