مدتها از زمانی که مفهوم «بازی برد – برد» در محافل سیاسی و رسانهای ایران بهصورت جدی مطرح شد، میگذرد. این مفهوم در مناسبات میان کشورها، به توافق، اقدام یا رفتاری اطلاق میشود که دو سر ماجرا در آن منتفع شوند.
مفهوم بازی برد – برد از سال ۱۳۹۲ و در زمانی در محافل سیاسی ایران بهصورت گسترده مورد استفاده قرار گرفت که مذاکرات هستهای بین ایران و ۱+۵ با روی کار آمدن دولت یازدهم بهشکلی متفاوت از قبل در دستور کار قرار گرفت و در نهایت به توافق موقت ژنو و سرانجام «برجام» انجامید.
آن زمان، «محمدجواد ظریف»، وزیر وقت امور خارجه از رویکرد مذاکراتی دولت وقت و همچنین توافقهای حاصله از آن رویکرد تحت عنوان «برد – برد» یاد میکرد و مدعی بود که هم ایران و هم کشورهای مقابل از چنین توافقاتی نفع میبرند.
زمان چندان زیادی لازم نبود که روشن شود آن بازی برد – برد به باخت ایران انجامیده است. در همان زمان اجرای برجام همزمان با تصدی دولت آمریکا توسط «باراک اوباما»، عبارت «تقریبا هیچ» به نقل از رئیس وقت بانک مرکزی دولت «حسن روحانی» بر سر زبانها افتاد، واژگانی برای توصیف آوردههای ایران از توافق با ۱+۵. چندی بعد که «دونالد ترامپ» به قدرت رسید، آمریکا را کلا از برجام خارج کرد و تحریمهایی بهمراتب شدیدتر از آنچه برجام قرار بود رفع کند، علیه ایران وضع کرد. فشارهای اقتصادی بر ایران چنان بالا گرفت که قیمت دلار در بازار آزاد تا حدود ده برابر رسید.
این سرنوشت بازی برد – بردی بود که دولت حسن روحانی با محوریت وزارت خارجهاش برای ایران رقم زده بود. اما ظریف و دوستانش تنها کسانی نیستند که از لفظ برد – برد استفاده میکنند. اخیرا، «حسین امیرعبداللهیان»، وزیر خارجه دولت سیزدهم هم از سند همکاری ۲۵ ساله با چین با عنوان توافقی برد – برد یاد کرده است. اما این برد – برد با آن برد – برد چه تفاوتی دارد؟
پاسخ از منظر دانش روابط بینالملل روشن است، توافق برد – برد بین دو طرفی ممکن است که تعارض هویتی تمامعیار نداشته باشند. بین ایران و غرب در طول دوران پس از انقلاب اسلامی، یک نبرد هویتی مداوم جریان داشته است، اما چنین شرایطی بین ایران و چین حاکم نیست. چینیها نقش خود را در محیط بینالمللی در تعارض با نقش ایران تعریف نمیکنند و ایران هم متقابلا، چنین تعریفی برای خود ندارد.
در توافقات بین ایران و غرب، به هر حال یکی از این دو حالت حادث میشود: یا یکی میبازد و دیگری میبرد (چنانکه در برجام رخ داد)، یا دستکم منافع نسبی یک طرف به مراتب بیش از طرف دیگر است.
توافق ۲۵ ساله با چین که آن هم در واپسین ماههای دولت حسن روحانی حاصل شد، دیدگاهی بهمراتب واقعگرایانهتر نسبت به ماهیت روابط بینالملل دارد تا برجام، لذا شانس بیشتری هم برای بقا دارد. علاوه بر آن، دوجانبه است و متوازن تعریف شده، برعکس برجام که چندجانبه بود و هیچ توازنی در دادهها و ستاندههایش وجود نداشت.
منطق روابط بینالملل، از برد – برد بودن توافق با چین حمایت میکند و البته شیوه مدیریت و تدبیر دولتمردان ایران نیز در نتیجه و منافع این توافق تاثیرگذار خواهد بود.
نظر شما