این موفقیت را بدون شک باید حاصل طراحی و راهبرد خاص و مبتکرانه تیم جدید مذاکرات هستهای دانست که در قالب دو گزارهبرگ و پیشنهاد مدون تهران در دور هفتم روی میز مذاکرات وین گذاشته شد.
اقدامی که موجب شد طراحی سیاسی و رسانهای تروئیکای اروپایی برای منفعل نشان دادن ایران و شانتاژ در مورد اینکه دولت رئیسی اهل مذاکره نیست، همان اول بیاثر شده و تروئیکای اروپایی تقریباً آچمز شوند.
به سراغ علیرضا شیخ عطار دیپلمات باسابقه رفته ایم تا برداشتها و ارزیابیهای او را در مورد تحولات وین جویا شویم. شیخعطار سوابق چشمگیری در حوزه دیپلماسی همچون سفارت ایران در آلمان و هندوستان و مشاوره شورای عالی امنیت ملی را در کارنامه ۴۵ ساله خدمات خود دارد. مشروح این گفتوگو را در ادامه بخوانید.
بهعنوان پرسش اول بفرمایید تیم مذاکرهکننده چه ویژگیهای نظری دارد؟
از حدود ۲۰سال پیش یعنی از زمانی که روحانی دبیر شورای عالی امنیت ملی بود و منجر به توافقنامه سعدآباد شد تا به امروز که مذاکرات برای رفع تحریمها و بازگشت به برجام در جریان است، ما در مجموع دو نوع مذاکره داشتهایم.
یک نوع مبتنی بر روشهای کلاسیک علم دیپلماسی و روابط بینالملل که در این مدل، مذاکره بر مبنای منافع ملی تعریف میشود و در علم کلاسیک منافع ملی زمانی تأمین میشود که با کسی درنیفتیم! اما در روش دوم یا گروه دوم بر این امر تأکید میشود که ما نباید برخی اصول انقلابی و نظام جمهوری اسلامی را بر مبنای همان سه اصل عزت، حکمت و مصلحت کنار بگذاریم.
یکی از اصول انقلاب که در قانون اساسی قیدشده، این است که باید بهملتهایی که تحت ظلم و ستم قرار میگیرند کمک کنیم و یا اینکه مناسبات ما باهمه، دوستانه است، مگر کشورهایی که میخواهند بر ما سلطه پیدا کنند. همه اینها بعدها در یک کلمه که در سند چشمانداز ۲۰ساله آمد جمع شده و آن کلمه «الهامبخشی انقلاب اسلامی ایران» است که البته متأسفانه مثل خود چشمانداز ۲۰ ساله مغفول واقعشده است. مفهوم این واژه این است که اولاً جمهوری اسلامی مسئولیت خودش را در حد مرزهای کشور نمیداند و دوم برخلاف استکبارهای غرب و شرق بنا ندارد هژمونی خودش را باقدرت مالی یا نظامی تحمیل کند، بلکه میخواهد الهامبخش باشد. این واژه الهامبخشی در ادبیات بینالملل و دیپلماسی کاملاً شناختهشده است.
البته روش نرم در مواقعی که دشمن بههیچ صراطی مستقیم نیست میتواند بهروش سخت هم بدل شود، همانگونه که در جنگ تحمیلی شد و در وقایع سالهای اخیر هم بهدفعات قدرت سخت ایران در منطقه خودنمایی کرد.
حالا برخی سیاستمداران که در داخل کشو ما هم بوده و هستند میگویند روابط بینالملل بدون کدخدا شکل نمیگیرد و پس از فروپاشی شوروی و در نظام تکقطبی، آمریکا ابرقدرت و کدخداست، اما در تفکر انقلاب اسلامی و نظام ما میگوییم ما انسان هستیم و معرفت و عزت داریم و باید با حکمت رفتار کرده و تسلیم زور نشویم.
در جریان اخیر که عبارت است از مناقشه هستهای که حدود ۲۰ سال است درگیر آن هستیم، اهل تجربه و علم چه در موضوع هستهای و چه روابط بینالملل این را میدانند که قدرت هستهای ما چه هست. چون ما هیچوقت پنهانکاری نکردهایم و حتی حالا هم گفتهایم غنیسازی ۶۰درصد را برای رفع نیازمان انجام میدهیم.
غربیها هم خیلی خوب میدانند ما با بمب هستهای کاری نداریم و این حرفهای بیربطی که در مورد فاصله ۶ماه و یک ساله و ... به هم میبافند، کاملاً بیربط و با اهداف دیگری انجام میشود؛ چون کاملاً آگاهند مسیر ساخت سلاح هستهای این نیست و برنامه ما با آن تفاوت فاحشی دارد. درنتیجه نگرانی آنها از سطح و برنامه هستهای ما نیست. نگرانی آنها ریشه در ۴۳سال قبل دارد. زمانی که سلطه سکولاریسم در کشور پایان یافت. این برای غربیها خیلی گران آمد و این دشمنی و تقابل تا به امروز ادامه داشته است. دامنه این دشمنی تا آنجا بود که در گوادالوپ تصمیم گرفتند جمهوری اسلامی قوی نشده آن را از بین ببرند. اما به نتیجه نرسیدند.
بنابراین از ۲۰سال پیش به اینسو بهدنبال دستاویز و بهانهای برای فشار بر نظام ایران بودند و موضوع هستهای ابزار مناسبی برای آنها بود. پس شروع کردند به این ادعا که ایران یک نظام جنگطلب و بهدنبال گسترش هژمونی خود است و دستیابی او به توانایی هستهای میتواند امنیت جهانی را بهخطر بیندازد.
درواقع این گروه مذاکرهکننده تأکید دارند در اصول نباید محافظهکاری کرد؟
به تعبیری بله. البته این در دیدگاه کلاسیک دیپلماسی اصلاً اصولی نیست و هر زمان لازم باشد برای منافع میتوان دروغ گفت و فرصتطلب بود و هر کاری میتوان کرد. این دیدگاه در تفکر «ماکیاولی» رشد کرد و در مکتب رئالیسم «مورگنتا» در دهه ۶۰ به روابط بینالملل معاصر وارد شد. طرفداران این مکتب میگفتند واقعیت دنیا سلسله مراتب قدرت است.
یعنی ما در مقطعی یعنی یک دوره در دولت خاتمی و یک دوره در دولت یازدهم و دوازدهم روحانی با دیپلماسی کلاسیک مبتنی بر رئالیسم غربی با غرب مذاکره و توافق کردیم؟
بله! متأسفانه در دستگاه دیپلماسی ما چه در تحصیلکردگان داخلی و چه در میان تحصیلکردگان در غرب این نوع آموزهها غالب بود و کمتر به اصل الهام بخشی و ابتکار در سیاست خارجی و وزارت خارجه ما توجه میشد و میشود.
در این میان هم یک دورهای در دولت نهم و دهم با مقاومت مذاکره میکردند و آقای جلیلی ضمن اینکه بر اصول تأکید داشت و درست هم میگفت اما در عمل رفتارش بهگونهای بود که طرفهای غربی برداشتشان این بود که قرار نیست این مذاکره بهجایی برسد و برای همین هم فشارهایشان را بیشتر میکردند. البته آنها میدانستند قدرت و توانایی هستهای ایران روزبهروز بیشتر میشود اما تمایلی هم به مقابله و جنگ با ایران نداشتند چون میدانستند هزینه بسیار سنگینی برایشان دارد. زمانی که آقای روحانی به قدرت رسید طبیعتاً همان تفکر اول غالب شد و با وجود اینکه اعضای تیم مذاکرهکننده افراد متدین و قابلاعتماد و خوبی بودند، اما مبنای آموزههای آکادمیک و علمی و ذهنیتشان مطابق ادبیات بینالملل بود.
اجازه بدهید به مذاکرات احیای برجام برسیم. این مذاکرات در دولت روحانی شروع شد و ۶ دور آنها برگزار شد که یک متن اولیه حاصل آن بود. آیا این ۶دور مذاکره هم بر همان مبنا و روش مذاکرات۲۰۱۴ و۲۰۱۵ صورت گرفت؟
اتفاقاً نه! مذاکره احیای برجام پس از اقدام ترامپ و با روی کار آمدن بایدن در ۶ماه آخر دولت روحانی یک تفاوتهایی با مذاکرات۵ یا۶سال پیش داشت. دولت روحانی هم تجربههایی از اتفاقهای پنج سال قبل بدست آورده بود و میدید برجام ممکن است در ظاهر خوب باشد اما آنها هم فهمیدند جهتگیری آن بهسمتی است که ما زیادهخواهیهای آمریکا را بپذیریم، وگرنه اصل توافق از بین خواهد رفت.
این زیادهخواهیها چه بود؟
یکی قدرت و نفوذ منطقهای یا همان قدرت نرم ما و دیگری توان دفاعی و موشکی ما. درواقع هم قدرت نرم ما و هم قدرت سخت ما در این توافق بهتدریج مورد هجمه قرار میگیرد. درواقع قدرت هستهای ما بهانه است چون ما آن را داشته باشیم یا نه در قدرت نرم و منطقهای ما که ناشی از قدرت معنوی ماست تأثیری ندارد. ترامپ وقتی دید ایران حاضر به برجام پلاسها نیست، با این توجیه و فضاسازی که ایران یک تهدید برای منطقه و جهان است تلاش کرد اقدامش در خروج از برجام را توجیه کند. دولت بایدن هم عملاً همین مسیر را با روش دیگری ادامه میدهد. بههمین دلیل هم ما بر این موضوع تأکید داریم که هدف از مذاکره باید بازگشتن بهبرجام سال۲۰۱۵ نه کمتر و نه بیشتر باشد؛ زیرا این تنها روش برای کنارزدن نقشه برجام پلاس آمریکا و تروئیکای اروپایی است. آقای باقری در دور جدید مذاکرات همه تلاشش این است که جهتگیری مذاکرات به سمت زیادهخواهیها و غلبه مسائل اضافی و حاشیهای بر برجام نباشد و محور مذاکرات بر موضوع لغو تحریمها و اجرای کامل قطعنامه ۲۲۳۱و برجام قرار گیرد. از طرفی تشکیل دو کارگروه «رفع تحریم» و «تعهدات هستهای» و دو متنی که هیئت ایران در دور هفتم ارائه داد و مبنای مذاکره و توافق قرار گرفت یک اقدام هوشمندانه و درست برای مدیریت مذاکرات بود که اجازه نداد مذاکرات منحرفشده و طرف غربی بر مذاکرات و جهتدهی آن سوار شود. اینکه همه اعضای۱+۴ و حتی آمریکاییها پذیرفتند رفع تحریمها اولویت دارد و اصلاحات ایران بر متن دور ششم هم اعمال شود یک موفقیت بزرگ در این گفتوگوها بود.
در مورد ترکیب تیم مذاکرهکننده چه نظری دارید. تیمی که به لحاظ تعداد و سطح کاملاً برجسته و متفاوت بود. چه هدف و دیدگاهی پشت این چینش قرار داشت؟
بله، ترکیب تیم جدید تفاوتهای زیاد و محسوسی با تیم قبلی دارد و باوجود حفظ اکثریت تیم قبلی که مشرف بر موضوع هستند در این تیم چهرههای اقتصادی مسئول و تصمیمگیرنده حضور داشتند و دارند و یک تیم کاملاً عملیاتی است. افرادی که در سطح کارشناس و مشاور نیستند و لازم نیست هر بار موضوعات به تهران برده و تصمیمگیری شود. دولت سیزدهم تیمی را به وین فرستاد که در همانجا قدرت تصمیمگیری داشته باشد. تیمی که اعضایش گرفتاری تحریم را کشیدهاند و راههای دور زدن آن را هم یاد گرفتهاند. در تیم آقای ظریف افراد اقتصادی و تصمیمساز نبودند. مشاوران اقتصادی هم که بودند بعضی جاسوس و نفوذی از آب درآمدند. درنتیجه تیم آقای باقری، امروز خیلی با اعتمادبهنفس و کاربردی حرف میزنند.
قدری به آنطرف میز بنگریم. اروپاییها قرار بود در ۱+۴نقش تسهیلکننده مذاکرات را ایفا کنند، اما بهنظر میرسد اکنون خود یک مشکل عمده و مانع هستند و بهانهگیری آنها بیشتر از آمریکاییهاست، چرا؟
اروپاییها امروز دیگر قدرت درجهیک نیستند و خودشان هم این را میدانند. بنابراین میدان برجام برای آنها یک امتیاز است که نقش واسط را میان آمریکا و ایران ایفا کنند. برای آنها هرچه این میدان بیشتر ادامه یابد بهنفع آنهاست. این بازی البته ناهماهنگ با آمریکا هم نیست. اروپا امروز بیشتر از آمریکا در حال افول است، بهویژه تروئیکای اروپایی با بحران سنگینی روبهرو هستند. کرونا امروز اقتصاد اروپا را با فروپاشی مواجه کرده، خروج انگلیس از اتحادیه فروپاشی آنها را تشدید کرده، حزب حاکم فرانسه در انتخابات پیش رو با چالش شکست مواجه است و دولت آلمان هم بهتازگی جابهجا شده و با چالشهای زیادی روبهرو است.
واقعیت این است که اروپا دیگر رهبران بزرگ و کاریزماتیک و بانفوذ مثل میتران و تاچر یا هلموت کهل و ... را ندارد. رهبران امروز اروپا دیگر سرمایه کاریزماتیک نیستند. با بحرانهای اخلاقی و مالی و ... روبهرو میشوند.
موضوع قابلتحلیل دیگر این است که گزارشهای نهادهای اطلاعاتی اروپا به سیاستمداران و دیپلماتهایشان تا حد زیادی متأثر از گروههای معاند و ضد انقلاب و تروریستی مثل منافقین و سلطنتطلبان و ... است که در این قاره مأوا گرفتهاند، هرچند در آمریکا هم این موضوع وجود دارد، اما اروپا به دلیل بعد نزدیکی مسافت به ایران احساس خطر بیشتری میکند. به همین دلیل هم آقای باقری سفرهای توجیهی مقدماتی به اروپا انجام داد تا بفهماند ما به دنبال ایجاد مسئله امنیتی برای آنها نیستیم. اکنون توپ در زمین اروپا و آمریکاست و آنها برای فرار رو به جلو مدام تلاش میکنند حواشی را برجسته کرده و موضوع را منحرف کنند.اتفاق مهمتر این است که ما در دور هفتم دو پیشنهاد جدی و محوری دادیم که طرف مقابل را غافلگیر کرد و بیسابقه بود. در مذاکرات پیشازاین معمول این بود که غربیها طرح و گزاره برگ میدادند و ما نظرمان را میدادیم و در داخل پرانتزها قرار میگرفت، اما این بار برعکس شد. به همین دلیل ما باید بیش از گذشته هیئت مذاکرهکننده را فارغ از نگاههای سیاسی و جناحی حمایت کنیم زیرا در زمان جنگ کسی سرداران و سربازانش را تضعیف نمیکند.
برخی معتقدند درنهایت ما و آمریکا هستیم که باید توافق کنیم پس چرا مستقیم وارد مذاکره نشویم. اما دولت و نظام نظر دیگری دارند، به نظر شما به چه دلیل در این نقطه ما نباید با واشنگتن گفتوگوی مستقیم داشته باشیم؟
آن دوره که مذاکره مستقیم با آمریکا انجام شد، حتی پیش از مذاکرات برجام ما با آمریکاییها مذاکره داشتیم و نماینده واشنگتن در ترکیب هیئتهای مذاکرهکننده حضور داشت. آقای ویلیام برنز معاون سیاسی وزارت امور خارجه آمریکا عضو و رئیس هیئت آمریکایی بود! درواقع نماینده آمریکا مقام بسیار بالایی داشت و من معتقدم منطقیتر از دیگر دیپلماتهای آمریکایی بود. بنابراین مذاکره با آمریکا حرام ابدی نیست، اما اقتضائات زمانی خود را دارد. در مذاکرات برجام وقتی اوباما به رهبر معظمانقلاب نامه نوشت این ژست را داشت که ما به دنبال براندازی نظام ایران نیستیم. اما اکنون چه؟ ما تجربه ترامپ را داریم که باوجود توافق برجام کاملاً از روی قلدری و زورگویی عمل کرد. الآن هم وقتی میگوییم آمریکا باید تضمین بدهد، به صراحت میگویند نه نمیتوانیم و قانون اساسی ما این اجازه را نمیدهد.
پس وقتی چنین تجربهای داریم، چطور بدون شرط با آنها مذاکره کنیم. بنابراین عاقلانه نیست با دشمنی که خصومت و بدقولی خودش را ثابت کرده بدون شرط وارد گفتوگوی مستقیم شویم. اگر شروط ما را بپذیرند و به تعهداتشان برگردند، شاید این امکان فراهم شود.
راهکار گرفتن تضمین از آمریکا چیست؟
راستیآزمایی تقریباً پذیرفتهشده، حالا درباره راهکارهایش در حال بحث و مذاکره هستیم. درهرصورت باید مدتی نفت ما فروش برود و ما بتوانیم تجارت کنیم تا مشخص شود روند اجرایی است. در مورد تضمین اروپاییها هم با همه کارشکنیها میگویند حرف ما منطقی است. حرف ما این است که در متن در حال تدوین در وین این موضوع یعنی تضمینها بیاید.
آمریکاییها میگویند نمیتوانیم این این تضمین را بدهیم و موانعی داریم مثل کنگره. ما باید هنر داشته باشیم و راهکار ارائه دهیم و شاید لازم باشد بعضی جاها هم انعطاف نشان دهیم، مطمئنم تیم مذاکرهکننده ما این هنر را دارد.
در مورد نگرانی از مکانیسم ماشه و دسترسی آمریکا به آن چه میتوان کرد؟
این نقطهضعف برجام است و چیز بدی بود که در برجام ما پذیرفتیم، ولی سیاست بر این است که به اصل برجام برگردیم، ولی فضای بینالمللی امروز دگرگون شده و پس از تجربه ترامپ بعید است شورای امنیت و اعضای برجام به راحتی با دست بردن آمریکا به این مکانیسم همراهی و موافقت کنند. ضمن اینکه سیاست فشار حداکثری به اذعان خودشان شکستخورده و تأثیری ندارد؛ بنابراین من نگران این نیستم.
تروئیکای اروپایی نشان دادهاند باوجود نقش منفی در مورد برجام، در مذاکرات وین همنظر نیستند، ما چقدر میتوانیم از این موضوع به نفع خودمان استفاده کنیم؟
امروز افکار عمومی اروپا به حکومتها و دولتهای خود بیاعتماد هستند و این سه کشور هم با مشکلات متعدد و مختلفی مواجهاند و این مسئله به نفع ماست و میتوانیم از آن استفاده کنیم. متأسفانه ما از این بستر بهخوبی استفاده نمیکنیم. امروز فضای مجازی و شبکههای اجتماعی برد بالایی دارند و ما در فضای مجازی میتوانیم برای روشنگری افکار عمومی اروپا و تأثیرگذاری بر آن استفاده کنیم. من درزمانی که سفیر ایران در آلمان بودم، حداکثر با تلاش فراوان و لابی و پول خرج کردن در روزنامه «فرانکفورت آلگماینه» که مهمترین روزنامه آلمان بود یک مقاله از آقای ظریف چاپ میکردیم که درنهایت ۳۰۰ هزار خواننده داشت، حالا در فضای مجازی یک مقاله یا توییت مقامات ما چند صد هزار یا چند میلیون کلیک میخورد.
چشم انداز این مذاکرات را چگونه میبینید؟
به نظرم دو حالت متصور است. اینکه در این مذاکرات بتوانیم به توافقی برای بازگشت به برجام برسیم و آمریکاییها هم نوعی از تضمین را بدهند که سطحی از خواستههای اولیه ما را در بربگیرد و ما هم قدری انعطاف به خرج دهیم. سناریو دیگر میتواند بهاصطلاح دیپلماتیک توافقی LESS FOR LESS باشد. یا به عبارتی توافق گامبهگام بهشرط آنکه ابتدا خواستههای اولویتدار ما اجابت شود که موضوع تحریمهاست. البته مصوبه مجلس یک مانع جدی در برابر طرح گامبهگام است.
انتهای پیام
نظر شما