یکی نکات قابل توجه در باب حوادث اخیر در قضیه اوکراین، فعال شدن دول اروپایی بیش از همیشه در تقابل با روسیه است. با وجود اینکه روسیه بیش از پیش تهاجمی عمل میکند و در دوران زمامداری پوتین این امر با حضور گسترده نظامی پوتین در اقصی نقاط جهان و اشغال سرزمینی برخی جمهوریهای سابق شوروی به روشنی عیان است، اما باز هم تحرکات اخیر اروپا کم نظیر بوده است. مصادیق این تغییرات را باید در واکنشهای قدرتمندترین و بزرگترین اقتصاد اروپا به بحران اوکراین مشاهده کرد. چرا که موتور محرکه اتحادیه اروپا و مدیر قادر این اتحادیه بیشک دولت آلمان است که قبلاً بریتانیا و فرانسه نیز با سهم کمتر شریک بودند و اینک با خروج بریتانیا، سهم و نفوذ آلمان بسی افزونتر شده است. بنابراین تغییر در راهبردهای برلین میتواند به تغییر رویکردها در اروپا منجر شود.
اولین تغییر عمده در رفتار آلمان به حوزه انرژی مربوط میشود. آلمان بیش از نیمی از گاز خود را از روسیه وارد میکند و از این نظر بیش از هر کشور قدرتمند اروپایی به روسیه وابسته است. با وجود مخالفتهای دائمی ایالات متحده، آلمان همواره بر امنیت تامین انرژی خود و اروپا تاکید داشته است و از پروژههای مرتبط با تامین انرژی از طرف روسیه حراست و حمایت کرده است. اما در پی اقدامات روسیه در اوکراین، یکی از مهمترین پروژههای خود در حوزه انرژی با روسیه یعنی نورد استریم ۲ را به حالت تعلیق درآورد. اتخاذ این رویکرد جدید در قیاس با سرسختیهای قبلی آلمان بر سر انجام این پروژه، بسیار قابل توجه است و نشان از این امر دارد که تغییراتی در سیاست انرژی آلمان و به تبع آن اروپا ممکن است شکل گیرد.
دومین تغییر عمده به سیاست دفاعی و هزینه کرد آلمان در امورات نظامی مرتبط است. دولت آلمان همیشه زیر ذره بین بوده است که سهم بیشتری از تولید ناخالص داخلی خود را به بودجه دفاعی اختصاص دهد. بر همین اساس از سوی متحدان خویش و بهویژه ایالات متحده تحت فشار قرار گرفته بود تا بودجه دفاعی خود را افزایش دهد. اما در این مورد نیز دولت آلمان تا این اواخر زیر بار نمیرفت و مایل به افزایش بودجه نظامی خود نبود و همواره این عدد را زیر ۲ درصد تولید ناخالص داخلی خود نگه داشته است. به طور مثال این عدد در سال ۲۰۲۱ میلادی، ۱.۵۷ درصد تولید ناخالص داخلی آلمان بوده است. اما در پی واکنش دولت جدید آلمان به حمله روسیه به اوکراین، اولاف شولتز به صورت ناگهانی خبر از افزایش بودجه دفاعی این کشور به بیش از ۲ درصد تولید ناخالص داخلی آلمان را داد که این امر موجب افزایش بیسابقه بودجه دفاعی این کشور میشود و ممکن است عملاً پس از ایالات متحده و چین، سومین کشور با بیشترین بودجه دفاعی در جهان باشد که این امر میتواند تاثیرات شگرفی بر حوزه دفاعی و نظامی در اروپای قارهای داشته باشد.
با نگاهی به دو مورد مطروحه، به نظر میرسد اروپا به رهبری آلمان بیش از پیش در جهت تقابل با روسیه آماده شده است. این در حالی است که تا چند ماه پیش، روسیه به سمت تحکیم روابط با استفاده از دیپلماسی انرژی حرکت کرده بود و با شروع پروژه نورد استریم ۲، جا پای محکمی را برای خود در قلب اروپا باز میکرد. اما اینک دول اروپایی جناح متمایل به همکاری با روسیه به رهبری آلمان در کنار بریتانیا و لهستان که نمایندگان مخالف اتخاذ رویه سابق آلمان بودند، به همبستگی و اتحاد بیسابقهای در جهت مقابله با روسیه رسیدهاند. به نظر میرسد این رویکرد جدید بیش از پیش به عنوان یک تکه پازل در تحکیم راهبرد ایالات متحده در جهت تمرکز بر مهار چین است. بیشک ایالات متحده توان تقابل و کشمکش در سه جبهه اروپای شرقی، خاورمیانه و آسیای شرقی را ندارد. بر همین اساس تلاش دیپلماتیک زیادی را مصروف داشته است تا به بازیابی برجام منجر شود و ایالات متحده را تا حدودی از حلوفصل موضوعات پیچیده خاورمیانه رهایی بخشد؛ کما اینکه خروج از افغانستان را هم میشود در همین راستا تفسیر کرد. شرق اروپا نیز علیرغم بازیگری ایالات متحده اما عملاً بار عمده را بر دوش اروپا گذاشته شده است. این امر با پر شدن شکاف میان دول اروپایی بر سر تقابل با روسیه تسهیل شده است. با توجه به این نوع بازیگری ایالات متحده و تعریف نقش جدید خود در خاورمیانه و اروپای شرقی، ایالات متحده میتواند تمام تمرکز خود را بر شرق آسیا و مهار چین بگذارد. چرا که مهار روسیه را به اروپای جدیدی سپرده است که اینک در باب برخورد با روسیه دو دل نیست و ایفای نقش خود در خاورمیانه را نیز با ایجاد رژیمهای حقوقی و قراردادی مانند برجام و در موازات با آن تلاش در جهت کاهش تنش میان اعراب و اسرائیل، برونسپاری کرده است.
منبع: پژوهشکده مطالعات خاورمیانه
نظر شما